پذیرش دیگری با روی‌کردی متأثر از پست مدرنیسم،

۱۴۰۰ مرداد ۱۴, پنجشنبه

چه کسی می‌داند ؟



 لیلا فرجامی 

من یک زن ایرانی شاعر ، مهاجر ، آریایی محجوب و فرهیخته‌ام

که مکتب اروتیسم را دوست دارد

و افتخار می‌کنم که همه‌ی اروتیسم‌ها

از زنان شاعر مهاجر آریایی محجوب و فرهیخته آغاز می‌شود

تا به “ایرانی” شعر بگویند

و یواشکی آزاد شوند.

¤


روزی که از بهشت رانده شدم

پدرم گفت:

“سجده بر من فرود آور!”

شیطان نبوده‌ام

اما تمامی راه را تا زمین

دیوانه‌وار

خندیدم

و حوا شدم

تنها برای تو:

آدمی که تا ابد

سزاوار معشوقه‌ای گناه‌کار است.

¤


چه کسی می‌داند

 چرا نیمه‌های شب

 وقتی‌که بی‌خوابی دانه دانه‌مان می‌کند

 به این انارهای کال می‌بالیم



 سرنوشت‌های ترش

 آخرت‌های گس

 و چرا هر وقت گناه می‌کنیم

 از فرشته‌گان الهی پاک‌تر می‌شویم؟

رودخانه‌ها از میان ماه می‌گذرند

 تو

 از میان من

،،

فکر می‌کنم

 شاید سیاره‌ای شده‌ام

 که اگر نبود

 آسمان سیاه بالای سرت

 یک نقطه‌ی روشن

 کم داشت

¤


در روح من شکافی‌ست

در این شکاف

راهی

و در این راه

خانه‌ای

و در این خانه

گنجی

و در این گنج

قفلی

و در این قفل

یک کلید

در روح من کلیدی‌ست

که اگر بچرخانی‌اش

به شکاف دیگری باز می‌شود

در روح من

(نزدیک‌ترین راه

به‌قلب و تنم

که‌خالی از اندیشه‌ی زلفم نیست)

¤

شبنم

  در ساحل چشمان من شفق با اسم تو تسلیم مهتاب می‌شود موج‌های قلبم یکی پس از دیگری دست به‌دامن شب نبض خاطره‌های‌مان را به تپش درمی‌آورند در مه...

محبوب‌ترین‌هایِ خواننده‌گان وبلاگ