پذیرش دیگری با روی‌کردی متأثر از پست مدرنیسم،

۱۴۰۳ فروردین ۲۴, جمعه

هم‌بازی

 

غنچه از بستر لبانش قد می‌کشد
نَفَس لرز رقص
  دانه‌‌‌های گرم انار به اندامم می‌ریزد

لحظه‌‌ها هم‌‌چون رنگین‌‌کمان 
در اوج زنبق می‌درخشند

تاب خوردنِ من،
 تاب‌‌‌‌‌‌دادنم ترا میان بازوانِ تمنّا
در آن زاویه‌ی حادّه‌
بسوی لب‌خند غنچه

شمردن فاصله‌‌‌‌‌ها
به‌‌‌ شادیِ معصومانه‌‌‌ای می‌مانست
با هم‌‌‌‌‌بازیِ کودکانه‌‌‌گی‌‌‌ام
(۱)


کبوترانم 
 جَلْدِ لبان تو اند
هرگز دیر نمی‌شود رسیدن‌‌‌‌شان
به آشیانه‌ 

عریانیِ خیسم را تنت می‌کنم
تا به‌بینی شتاب غنچه برای شکفتن 
چه‌ آرزو می‌کند

رهگذر

(۱)
کودکانه‌گی= صمیمیت آمیخته با شادی


هدا خموش (۲)

 تصاویر از دیدار تو

هدا خموش 

بزرگ‌ترین آرزوی من آزادی و در نظر گرفتن حقوق مساویانه زنان کشورم 

پس از تسلیم شدن افغانستان به طالبان از آسمان فرمان باریدن گرفت
و متاسفانه همه این فرمان‌ها بر سر زنان افغانستان فرود آمد،
بیش از ۸۰ فرمان صادر کردند،
که بگویند ما حقوق انسانی زنان را به رسمیت نمی‌شناسیم
او می‌گوید زن در افغانستان تحت سلطه طالبان، برده جنسی است.
او با طرح این مسائل از سیاستمداران جهان می‌خواهد
که «آپارتاید جنسیتی بودن» نظام طالبانی را به رسمیت شناخته
و کنار زنان بایستند و علیه این آپارتاید جنسیتی موضع بگیرند.
هدا خموش
شاعره‌ی جوانی است که درجامعه‌ی سنتیِ افغانستان جسارت فوق العاده‌‌‌‌‌‌ای دارد
جای تقدیر و افتخار است برای جامعه‌ی ادبی افغانستان و حتی جهان.
کم‌‌‌‌‌تر شاعر زنی است که در افغانستان این گونه جسور و جسارت داشته باشد 
نمونه‌ی کلام این شاعر می‌تواند
 از جمله‌ی ادبیات خلاق و آوانگارد و پیش‌‌‌روی زمان‌اش باشد 
مصاحبه‌ی سمیرا از مجله‌ی بانو ، با هدا خموش
2019/11/03
دراین شماره گفت‌گوی جالب و خواندنی
 با یک شاعر بانوی جوان که با جسارت تمام
 درد نهفته پیرامونش را فریاد می‌کند
 و در شهر کابل کار و فعالیت و زندگی دارد حضور شما پیشکش می‌کنم 
سمیرا
 سئوال 
 هدا خموش کیست و دنبال چه است ؟
هدا
 جواب 
من دختری سرکشی هستم
 که آب زلال هندوکش برفراز ناهنجاری‌ها فَوَرانم کرده است
گرچه از جمله افتاده‌گان قفس هستم اما می‌خواهم با بی باکی 
و شکستن ناهنجاری‌های جامعه‌ی سنتی بال پرواز در بیاورم
 و خود و امثال خودم را تا قلّه‌های آزادی ببرم
 تا باشد صدای فرحنده و رحشانه و مهسای کوچک باشم .
سمیرا 
هدای عزیز علاقه شما به ادبیات از چه وقت آغاز شد ؟
هدا
علاقه‌ی من از زمان دانشگاه به نوشتن شعرشروع شد
 و زمانی‌که استاد زبان ادبیات دری فارسی تدریس می‌کرد و لکچر ‌می‌داد
 علاقه‌‌ام به ادبیات بیش‌تر و بیش‌تر می‌شد .
سمیرا 
از چه زمان به نوشتن شعر
 به‌‌صورت جدی آغاز کردید و درقالب کدام سبک‌ها می‌سرایید؟
هدا
کارم را در قسمت شعرو نویسنده‌گی از سهه قبل به صورت جدی آغاز کردم 
و در اوایل تک‌‌بیت ، غزل مثنوی و دوبیتی می‌نوشتم
 ولی بعدها به نوشتن شعر سپید و نیمایی آغاز کردم
 که مورد تشویق علاقه‌مندان شعرم قرار گرفتم .
سمیرا
بعضی از خواننده‌‌های شعرتان، شعرشما را عریان می‌نامند
 در این زمینه چه گفتنی دارید؟
هدا
در مورد عریان بودن شعر هایم
باید بگویم که این برمی‌گردد به سطح جهان بینی و دانش مخاطب
برخورد امروز با شعر فقط خوانش است یعنی شعر معنای واحدی توقع نمی‌رود
 ممکن است از شعر های من یک نفر تاویل عریان داشته باشد 
یک نفر درد اجتماع را حس کند
 و شخصی هم عاشقانه بخواندش
بنابرین قضاوت در مورد شعر بر می‌گردد به سطح دید مخاطب .
سمیرا 
تا جائی‌که من خواننده‌ی شعرهای شما هستم
 شما بدون سانسور خواهشات زنانه‌گی را در اشعارتان اقتباص می‌دهید
آیا این شیوه‌ی کار شما در جامعه‌ی سنتی که در آن زنده‌گی می‌کنید
 برای‌تان مشکل ساز نشده؟
هدا 
درجامعه‌ی سنتی مانند افغانستان سد راه زنان محدودیت‌های بزرگی قرار دارد
 و من با این شیوه کار خود خواستم با جسارت عمل کنم
 تابوشکنی کنم و خوشبختانه علاقه‌مندانم بیش‌تر از مخالفانم هستند
 و اگر گاهی هم مشکل ایجاد شود با متانت و ایستاده‌گی می‌‌رزمم.
سمیرا 
 هدا خموش تاچه اندازه جنبه‌های زندگی خود را 
در شعرهایش سوژه قرار می‌‌دهد؟
هدا
به دور از شعرهای بدون سانسور و یا همان اروتیک،
بیش‌تر شعر هایم از جنبه‌های حساس و مشکلاتم بحث می‌کنند
مانند :
رنج هایت را بپوش
و دکمه‌های غرورت را بپوش
پشت هر رژلب زنگی‌‌ات 
سکوتی بباف از جنس شال‌گردن
یکی از زیر
یکی از رو
بیانداز دور گردنت
تا هیچ بی‌‌مهری سردت نکند
این عبور بی‌انتها را
تنها تو می‌شناسی ....
سمیرا
 آیا حمایت خانواده‌تان‌را در قبال فعالیت‌های فرهنگی تان دارید؟
هدا 
من از اوای زندگی که قدم به‌عرصه‌ی درس و تحصیل گذاشتم
 تا حال که در کارهای فرهنگی می‌‌پردازم
 مشکلات خانواده‌گی داشته‌ام 
و یا به عباره دیگر هیچ گاهی حمایت کننده و پشتوانه نداشته‌ام
 و برخلاف همیشه فامیل سد راهم قرار گرفته اند
 ولی من با حوصله‌مندی حصارها را شکسته و به‌پیش می‌روم .
سمیرا 
 آیا در شعرهای‌تان مشکلات و موانعی که زنان افغانستان 
با آن دست وگریبانند هم پرداخته اید ؟
هدا 
بیش‌ترین موضوع شعر هایم را مشکلات و موانع زنان کشورم تشکیل می‌دهد
 و بیش‌تر کوشیده‌ام در واژه‌پردازی‌هایم
این مشکلات را بگنجانم و راه آزادی و حق وحقوق آنان را فریاد بکنم.
دهانت را ببند
و بستیم
آشیانه ساخت لبخندهای مصنوعی روی لب هایی
که مدام فراموش می‌کرد
آخرین
لب‌خند دروغین‌اش‌ را برای کی زد
ما فراموش‌کاران
با هیچ خدای دشمنی نداشتیم
ما زن بودیم
و او تنها در خلقت ما لب‌خند مصنوعی زد.
سمیرا
فعالیت‌های انجمن‌های ادبی و نهادهای فرهنگی را
 در رشد ادبیات معاصر چگونه یافتید؟
آیا به مشکلات شاعران جوان
 به خصوص بانوان شاعر و نویسنده پرداخته می‌شود یا خیر؟
هدا
نهادها و انجمن های زیادی درحال فعالیت در افغانستان داریم 
که نقش به سزایی در نقد و گقتگو فراهم کرده اند
 از آن جایی‌که شعر یک امر تجربی است و به تجربه شدن و نقد شدن نیاز دارد
 و بدون گفتگو شعروادبیات راه به‌جایی نمی برد 
بنا براین نقش همین انجمن‌هاست که در بالنده‌گی ادبیات نقش به سزایی دارد .
سمیرا 
حال که از شاعران جوان نام بردیم
 بیائید نظر شما را در مورد وضیعت شعر شاعران جوان
چه در داخل کشور و یا خارج از کشور بدانیم؟
هدا 
شعر افغانستان بعد ازسقوط طالبان وارد عرصه جدید شد
و شاهد زایش سبک‌ها وشیوه‌های جدید شد 
اما در دهه نود نظر به دهه هشتاد شاعران جوان
با روی‌کردهای جدی تر درعرصه‌ی شعر نو عرض وجود کردند 
که این شاعران بیش‌تر تجربه‌گرا و نقدپذیر هستند
سمیرا 
سنت شکنی را در شعر امروز چگونه تعریف می‌کنید؟
هدا
سنت شکنی مولفه ایست که اکثر منتقدان معاصر روی آن تاکید نموده اند 
سنت شکنی و یا ساختارشکنی
 برای اولین بار توسط صورت‌گرایان روس مطرح گردید 
که بعدها این پدیده از سوی منتقدان زیادی مورد تایید قرار گرفت
در شعر امروز کوشش می‌شود 
تا مولفه‌های جدید و متفاوت ایجاد شود
که ساختارهای قبلی کم‌تر مورد استفاده قرار می‌گیرد .
سمیرا 
آیاموافق و یا مخالف نوآوری در سبک‌های شعری هستید ؟
هدا 
من موافق هرنوع نوآوری و پیش‌رفت هستم .
سمیرا 
در مورد اولین مجموعه شعر تان
که اخیرا به چاپ و نشر رسید به علاقه‌مندان شعر معلومات می‌دهید ؟
هدا 
اولین مجموعه شعر من بنام (می بوسمت )که خود معرف تابو شکنی است
دارای صد صفحه می‌باشد 
که محتویات شعر هایش اجتماعی فرهنگی
 و بیش‌تر بحث زنان‌گی و هنجارشکنی می‌باشد .
سمیرا 
 اگر قرار باشد که به خواننده‌گان مجله‌ی بانو 
شعر را تحفه بدهید کدام شعر شما خواهد بود؟
هدا
این ناهنجاریست
دحتری با دستمال خونی از حجله بیرون بیاید
تا ایمان و سجاده پدرش خط خطی نشود
لباس هایش را
با طول سجده‌های تو کش دهد
گره روسری‌اش را محکم‌تر ببندد
آزادی‌اش‌را
زیر وسواس‌های چال تو بیاندازد
و تا چشم دارد
آنقدر بپوشاند که رضایت بگیرد
آن هم برای مردی که
آزادی‌اش را زیر سایه‌اش گرفته
و رگ‌های غیرتش
به اعتقادش افتخار می‌کنند
سمیرا 
به عنوان حسن اختتام
 این گفتمان زیبا و جالب بزرگ‌ترین آرزوی هدا خموش چه است ؟
هدا 
زیر سایه صلح و آرامش است
 تا بتوانند بدون هیچ‌گونه محرومیت نقش فعال در ساختن اجتماع داشته باشند .
سمیرا 
سپاس بیکران از شما شاعر بانوی نازنین که دعوت ما را پذیرفته
 و خالق این مصاحبه زیبا شدید 
به شما موفقیت‌های مزید تمنا دارم همواره زیبا بدرخشید 
هدا 
سپاس از مجله وزین بانو و سپاس ویژه از شما 
که زمینه‌ی این گفتگو را مساعد ساختید همه‌گون موفق باشید
تهیه و ترتیب: سمیرا پوپلزی
منبع: مجله بانو
پایان مصاحبه
————
چند نمونه از بسیارانِ هدا خموش
به خواب می‌اندیشم 
به اشتیاق مکیدن
بین پنجه‌هایی که هماوردی می‌کنند
روی قلّه‌های بلند تنم
من دیر باز شیر خورانده‌ام 
مرد شعرهای از دست رفته‌ام را
درسوزش یک شب سرد
لای پستان های افشرده ام 

 دراین جنگ
تن به‌تن‌
تو فاتح تن‌ام شدی
تسخیرکردی پوشیده‌‌ترین قسمت بدن‌ام را
درلحظه‌های پر از طلاطم
 و
جدال بی محابا
لهیب بوسه‌هایت
هوس ازنوک انگشتانت
شعله می‌کشید
و
خلوت‌های هواهش‌ام
نوازش نوازش
لحظات دیگر لشکر درمان
عقب نشینی کرد

 آنقدر از شرق
آغوش‌ام طلوع می‌کنی
که هر آفتاب
حسادت می‌کند
به حضور هدایت
یافته‌ی این حوالی کفرزده
دنیا را برقص بیار
و بتابان لهیب ترین
بوسه‌‌‌ هایت را
به مرزصعود
یافته‌ی پستان‌هایم 
(سینه‌هایم)
تا غروب کند این کلنجاری‌های
سرکشیده‌ی دلم
¤
مراتن کن
وبوسه‌هایت را روی
تنم بنویس
پستان‌هایم را
از درون شعرهای
برهنه‌ات
بیرون بکش
و
آرام آرامم بنویس
توصیف غریب
توصیف بدیع
توصیف لطیف
موهایم راکه باز می‌کنی
تارتارش را بنواز
تاگره بخورد
انگشتانت
وسط پیراهن و…
می‌خواه سوسو شوم
از درون شعرهائی که
جوهرش را درمن
می‌ریزد و مرا به
یغما می‌برد…!


به عبور مرزهای تنت می‌رسم
و حریصانه باز می‌کنم تمام اشتیاقم را
برای تلاقی لب‌هایت
و شهد ناب ترین رُزها
ازوجودم!
برای اغمایت…
این شراب مست کننده‌‌ترین شراب عالم است

۱۴۰۳ فروردین ۱۷, جمعه

ناگهانه‌گی


هیچ لحظه‌‌ای خالی نیست
طعم بهار
بوی باران
گرما می‌شمارند در ایوان شب

به‌‌‌‌هیچ‌ چیز شبیه نیست
حتی 
به‌‌ قلم‌‌‌کاریِ رنگین‌کمان
در رهائیِ تبسّم آسمان

به‌‌ اتفاقی مانند است که غیر منتظره زیباست

خوش‌خط قلمی 
با مهربان‌ترین سُریدن‌هایش
برای زیبانویسیِ حرف اول،
بادام را در آینه‌ی شکاف دو هلال ماه،
 قاب می‌‌کند

دفتر،
عاشقانه ورق می‌خورد
دل به‌‌‌‌‌‌ دریا می‌زند، قلم
نیلوفرانه پیچیدن دفتر
هوسناک‌‌ترینِ عطش‌ناکی‌‌هاست

لغزیدن شبنم
لای گل‌‌برگ‌‌ها
مانند زیباییِ باران
شادی از لبان غنچه می‌چکاند

 تیر می‌کشد،
ترک برمی‌دارد،
لب از تنگ‌نا می‌گشاید
گوئی سال‌هاست بهارانش تشنه‌ی باران اند

واژه‌‌‌ ها بی‌رنگ
 لحظه‌ ها خیس
خط زمان،
خط می‌خورد در
آنِ‌ واحد،
تو درمنی
من در آغوش تو


رهگذر

اروتیزم در شعر زیباکرباسی

 


تصاویر از دیدارتو

 اروتیزم در شعر زیبا کرباسی


آیا شعر اروتیک راوی زن ، زبانی متفاوت از راوی مرد دارد؟

 آیا اروتیزم سیر تکاملی دارد؛ ؟ 

، دکتر بیژن باران ،


کرباسی شاعر کلاژهاست

کلاژ یا ۴۰ تیکه در نقاشی و هنر بمعنای پهلُوی هم قرار دادن

لخته‌های رنگ، اجسام، پارچه‌های گوناگون می‌باشد


، در کتاب حال دست‌‌هایم ،

بخش کلاژ، ص ۱۰۲- ۱۵۰ شاعر ۲۱ قطعه

با عنوان عددی ۱- ۱۹ ، سرآمد، سرآخر سپیدهای زیبای خود را عرضه می‌کند

کرباسی در این ۲۱ سپید لحظات ناب تنانه‌گی را در کلام بدام انداخته.

 این‌ها اوج شاعرانه‌گیِ اروتیک زنانه اند

اروتیزم شعر کرباسی را می‌توان در راوی، زبان، آرایه‌های ادبی واکاوی کرد


راوی

اروتیک راوی زن برای خواننده ۲ منظر ارائه می‌دهد

یکی از دید طرف مذکر مقابل؛

دیگری تجربه‌ی ذهنیِ مونث خود زن.

بسیار اشعار کتب کرباسی نمونه‌های ارزنده اروتیزم فارسی

از دیدگاه راوی زن اند

این اشعار را باید نقطه‌ی عطف شعر مونث اروتیک در زبان فارسی دانست

آن‌هارا باید با بررسیِ دقیق ساختاری، واشکافیِ قیاسی با شعر مذکر فارسی کرد

تصاویر این اشعار نه تنها بکرند بل‌که ادامه‌ی شعر اروتیک

از دید زنانه در فارسی اند


آیا شعر اروتیک راوی زن زبانی متفاوت از راوی مرد دارد؟ 

آیا اروتیزم سیر تکاملی دارد؛؟

نوع قرون وسطایی آن از نوع مدرن آن چگونه تفکیک می‌شود؟ 

چه رابطه‌ای بین شعر لیریک، اروتیک، پورنوگرافیک

در چرخه حیات نوجوانی، میان‌سالی، پیری یک شاعر

یا منزلت طرف مقابل وجود دارد؟


در آثار پورنو،

راوی مرد گاهی از آلت تناسلی خود نام برده؛

مانند مولوی، سعدی، ایرج میرزا.


راوی زن از اندام خود نام می‌برد

کرباسی فاصله‌ی راوی با صحنه و فاصله‌ی ۲ طرف مغازله

در صحنه را کم یا صفر می‌کند

"لا به لا

 لا به لا

 لای دندان لای ناخن لای انگشت

 لای ران ، لای پا ، لای پستان

" لالای، مال

دستهایم از خالی، ص ۶


یک یا دو تفاوت ظریف در رابطه‌ی راوی و سوژه وجود دارد


 ۱

 راوی زن امیال شهوی خود را بطور عام توصیف می‌کند


 ۲

 راوی زن جذبه‌ی پوستی به یک سوژه‌ی جنسی مشخص را تصویر می‌کند

این نوع بخشی از شعر آتوبیوگرافیک شرح حال است


شعر تنانه‌گی فروغ در نوع اول قرار دارد؛

کولاژهای کرباسی نوع دومند

چرا این تفاوت وجود دارد؟


فروغ شخصیت رمانتیک یک ایده آلیست را داشت.

او در جامعه پیشامدرن پدرسالاری تقیه‌گر، گناه‌کار با محرکه‌ی ترس

در تهران زندگی می‌کرد

اصولا یکی از مصائب استبداد، پرورش برخی افراد ایده آلیست در جامعه است

در جامعه‌ی آزاد غربی، فرد از کودکی و نوجوانی به مرتبت واقعی خود

در بین هم‌گنان پی می‌برد؛

شخصیتی واقع بین می‌یابد.

در حالی‌که زیبا شخصیت پراگماتیک دارد؛

در جامعه‌ی سکولار مدرن با فرهنگ شفاف و پسامدرن

با آزادی مطلق فردی در غرب زندگی می‌کند

 لذا تفاوت اروتیزم فروغ با زیبا ، تفاوت محیط زمان-مکانی آن‌هاست


در شعر این تفاوت راویِ زن با مرد

بصورت استعاره‌ها و آرایه‌های ادبی متفاوت تجلی می‌کند.

نمونه‌ی کلاسیک فرهنگ هالیوود: در ۱۹٣۶ می‌وست

به‌یک جوان پلیس اسکورت خود گفت

اون ۷تیره تو جیب شلورات ؟ 

یا از دیدن من خوشت آمده  برانگیخته شده‌ای؟

بعدا می‌وست این جمله را در فیلمی به جورج همیلتون گفت.

هم او جای دیگر گفت: وقتی که خوبم؛ خیلی خوبم.

وقتی که بدم؛ بهترم


یکی از خصیصه‌های راوی اول شخص مفرد، نزدیکی دیدگاه راوی

به صحنه‌ی روایت است؛

زیرا "من" راوی در صحنه حضور دارد.

نزدیکی ۲ طرف بهم با راوی اول شخص و دیالوگ ۲ نفره

با لحنی آمرانه سکانس شعری را دراماتیک می‌کند.


برای نمونه

تپانچه‌ی خالی‌اش را مدام سوی من شلیک می‌کند


 بکوب تو بکوب تا پارگی‌ام بکوب تا ته ِ 

استخوانم شاید

 این نشد یک دور دیگر، تو بیا رو

یا از بغل

 این کمی بهتر است

 بیا تو , تو بیا

،در این‌جاست که راوی به زبان مادری و کلمات تک هجایی رجعت می‌کند

کلاژ ۴، ص ۱۱۰-۱۱۱،

حال دست‌هایم از خالی


زبان- در لحظه انزال

معمولا فرد صدای تو گلو و زبان تک هجایی کودکی بکار می‌برد

در این لحظه فرد بالغ به مرحله کودکی، بدویت غرایز جنسی، صیانت نفس

ارضای آمال سقوط می‌کند.

زبان او جملات کوتاه کودکی اند.

در این لحظه است که شاعر زبان مادری خود را در خرناسه قرقره می‌کند.

در همان شعر ادامه این‌گونه است

"من سَن سیز نِی نَرم ، اُلرَم سَن سیز مَن"

 کرباسی، شعر ۴، ص۱۱۲-۱۱۰ 

همانجا.


فکرهای زبانیِ دوره‌ی کودکی با عواطف مادری در حافظه فرد آمیخته اند.

در لحظه باه فرد به گذشته و کودکی خود حلول می‌کند.

به غان‌و‌غون می‌افتاد؛ واجهای وحش از گلو برآمده؛

زبان کودکی ساده در بیان عارض می‌شود.


فروغ در شعر دیوارهای مرز، ص۵۵ تولدی دیگر،

لحظه باه را با تصویر صوتی ریتمیک بدوی

 تام تام طبل سیاهان/ در هوهوی قبیله‌ی اندام‌های من

، ترابری کلامی می‌کند ،


نمونه‌های بیش‌تری در اشعار کرباسی می‌توان یافت

که لحظه‌ی باه با رجعت به زبان آذری، در میان یک شعر فارسی، همراه می‌شود.

این عبارات معترضه بزبان مادری ناشی از صمیمیت شاعر است.

کاربرد فکرهای کلامیِ آذری در شعر فارسی در لحظات هم‌اغوشی را

در کلاژها می‌توان رصد کرد.


در فرهنگ فارسی اعضا و افعال مربوط به میان‌تنه‌ی انسان با ک آغاز می‌شوند.

در فرهنگ مدرن هم‌بستری را می‌توان با ٣کاف بیان کرد.

کرباسی با سخاوت از تمتع واریاسیون‌های ٣کاف ابایی نداشته؛

این لحظات لذید را بزیبایی و با حجبی ملیح به زنجیره کلام می‌کشد.

گاهی ... تعلیق بکار می‌برد تا لغات / عبارات ناباب را از قلم بیاندازد

گاهی بجای فعلی مرسوم، با ترکیب جدیدی از فعل‌ها،

معنی سطر شعر اروتیک می‌شود.

توجه شود به‌این عبارت

 ریختن صدا سوراخ‌ها را پر می‌کند

 از ترکیب ۲ جمله فعلی موازیِ ریختن و پرکردن باهم پدید آمده.

برای نمونه

صدایت که می‌ریخت سوراخ‌هایم از باران پر می‌شد



، ص ۱٣۶ ، کلاژ ۱۵ ،

حال دست‌‌هایم از خالی


بیان اروتیک بعدی بروشنی زنانه است

استخوانت را قرص کن

 فرو فرو شو تا ته

 تا اعماق

خیلی تنهایم

 ص ۱۴۰، کلاژ ۱۶


همان‌جا. معنی جدید تلویحی "قرص کن" محکم و مترادف سفت می‌باشد.

زن در لحظه‌ی لقاح با شیئی بیرونی درون خود

احساس پیشاآبستنی و پری می‌کند؛

از تنهایی خروج می‌کند


آرایه‌های ادبی

همان‌گونه که شعر اروتیک کرباسی اوج شعر اروتیک زنانه فارسی است؛

شعر لیریک او هم از زیبایی و تازه‌گی برخوردار است.

او تشخص

personification

به چشم می‌دهد تا حرکت نزدیکی ۲ تن را دراماتیزه کند.

اگر می‌نوشت سرم خم می‌شود؛ این یک عبارت عادی غیر شعری می‌شد.

ولی با تشخص به چشم "چشمانم خم می‌شود" لیریک است

چشمانم خم می‌شود

آهسته خم می‌شود

آهسته خم

تا اشکهایت را ببوسد

می بوسد

می نوشد

می بوسیم

می نوشیم

در انتهای این مفصل ایهام ملسی بکار برده شده: "یم" هم برای

جمع "چشم و من" بکار رفته؛

هم برای جمع

"من و تو."

این بسط عرفان مولوی در عصر مدرن است.

عرفان مولوی بین زمین و آسمان در تردد است

با مقصد وحدت عاشق زمینی و معشوق آسمانی.

ولی کرباسی این عرفان را زمینی، این‌جایی، این‌دمی کرده.

از نظر بصری هم شعر با تقطیع پلکانی غلتیدن و فروافتادن را تداعی می‌کند


عادت ماهانه زن با نیاز به‌آرامش و تیمار،

اروتیک و انزال/ اورگزم اورا بکُلّ از تجربه‌ی مرد متفاوت می‌کند.

در مفصل زیر، توجه شود

به لیس گربه، ناف شیر، رگی درشت، سخت، خون می‌چکم، هق هق.

در این جا می‌توان هق هق را نه صدای مویه بل‌که مظروفی برای

گسسته‌گیِ پی‌درپی حالت پدید آمده در فرد تاویل کرد.

پس هق هق نه تنها لابه و خود خوری بل‌که 

دقّه به دقّه {دقیقه‌به‌دقیقه به‌لسان محاوره‌ایِ تهرانی} معنی می‌دهد



کجاست گربه‌ای که خم شده بود از نافم شیر بلیسد

 تنهایی‌ات را بمن بده

 بگذار پلک‌هایت را بلیسم از غبار

دندان فرو برم در ریشه‌ای گره خورده

 رگی درشت پاره می‌شود در هوای تنم سخت می‌سوزد

خون می‌چکم بند نمی‌آیم

 هق هق

 چشم‌هایم خیس چشمه‌هایم

 لب‌هایم خیس لبه‌هایم

 دست‌هایت دورم پیچیده مثل مار

در دستانم ساقه‌ای گداخته قد می‌کشد

 گر گرفته ماه شکافته

فرو می‌کشد در خودش ساقه‌ای گداخته

 سرم از پشت در دریا می‌ریزد نمی‌شود

. کلاژ ۵، ص۱۱۶- ۱۱۴،

حال دست‌هایم از خالی. 


ریشه‌ی گره خورده هم استعاره بکری از کیسه آلوی پشمآلو می‌باشد.

سطر آخر این نگینه هم تصویر دقیقی ارائه می‌دهد:

راوی تاق‌واز خوابیده، از خود بی‌خود شده،

لذا سرش را در دریای موجین بیکران حس می‌کند


ردیف چشم و لب با چشمه و لبه بسیار بکر است.

در انگلیسی لوب واژه‌ای هم‌ریشه با لب در زبان‌های هندواروپایی

برای توصیف

بخش‌هایی از مغز و ظاهر هلوی زنانه بکار می‌رود.

چشم عضوی است که نور در آن وارد، حس و تمیز داده می‌شود.

چشمه برعکس شئی‌ای است که آب از آن خارج می‌شود.

لب به چیزی نزدیک می‌شود.

لبه را دست یا شئی‌ای دیگر نزدیک می‌شود


ساقه گداخته استعاره ایست بکر و بیانگر التهاب و پرخونی رجلیت

در دقایق اوج.

ماه شکافته هم استعاره بی‌نظیری برای میان تنه‌ی زن است.

شاید ترجمه فارسی ناخودآگاهانه شق القمر عربی در یک صحنه اروتیک باشد.

افعال "قد می‌کشد، گر گرفته، فرو می‌کشد" در بافتار نوینی

با امتداد معناهای نوینی بکار رفته اند.

این به گسترش زبان می‌افزاید


جناس همصدایی آغاز کلمات

alliteration ،

برعکس قافیه قفایی،

ردیف کردن حروف ثابت در حرف اول چند کلمه در یک عبارت است.

برای نمونه کلاژ ۱٣:

"به سقف سق سیاهم بیا"

می آیمت

 آمدن ترجمه‌ای فعل انگلیسی است که انزال را در بر می‌گیرد.

او با مهارت و بساده‌گی آمرانه، فاعلانه، با ملاحت این فعل را بکار برده.

در این ترکیب سیاه بمعنی نبود نور و تاریکی است.

همین مضمون/ موتیف در چند سطر بعد این‌گونه واگویی می‌شود

 مرا باید تو را.. که باید ریختن شَک شُک شق ِ حنجره

 ص ۱٣۲

او نزدیکی ضربدری دهنی و میانتنی را

بین ۲ طرف بسیار موجز و موثر بیان می‌کند


در کتاب حال دستهایم..

، شعر ۱٣ ص ۱٣۲؛

در تصویر

"خوابهای کاهویی"

هم‌بستری ۲ طرف بسیار موجز و بصری استعاره بندی شده.

‌خواب در فارسی واژه ایست پر از تصریحات و تلویحات جسمی و ذهنی – دربرگیرنده‌ی

طیف وسیعی از پندار، گفتار، کردار می‌باشد.

شاید بتوان ۱۰۰ معنی گوناگون برای آن یافت.

ولی ترکیب "خواب‌های کاهویی" با توازی برگ‌های

کیپ هم برای بستریات بکر است


شاید بتوان گفت این جُنگ سپید تنانه‌گیِ زیبا نقطه عطفی

در شعر اروتیک راوی زن فارسی باشد.

واشکافیِ آن‌ها کمک به تشریح آرایه‌های ادبیِ زنانه،

ترابری پیشینه‌ی فرهنگی فارسی و آذری به جهان غرب می‌کند.

واشکافی بیش‌تر آرایه‌های ادبی از جمله

نشانه‌ها، نمادها، استعارات، جانشین‌ها

در شعر اروتیک نیاز به فرصتی دیگر دارد


کرباسی در ادبیات، هنرها، و کنش‌گری دارای شخصیت برون‌گرا و اجتماعی است 

او دارای حافظه‌ی قوی، استعداد هنری و ادبی، افکار مدرن اجتماعی می‌باشد

شعر او یکی از محبوب‌ترین شعرهای برون‌مرزی فارسی است.

جایگاه او در شعر زنان رفیع است؛

پایان مقاله

منبع

سایت اخبار روز

¤¤¤¤


نمونه‌ای از بسیارانِ او


عشق بازی‌ام می‌آید 

از 

گرمای نیم پز آفتاب 

بر پوست پرتقالیِ

قامت

آمیزشیِ  قیامت 

تو


سخت سفت 

خوش قدوبالا  

سنگین


عشق بازی‌ام می‌آید 

از تکان ریشه‌ی تازه رُسته‌ی 

شمعدانی  

توی لیوان آب


عشق بازی‌ام می‌آید

  از حرکت موذیِ موج 

بر کف حوض مرمر


بریدن بند زیرپیرهن 

توی دهانت


حس لطافت پوست شلیل  

زیر دندان نیشت


طعم شیره‌ی نور 

زیر یاخته‌ها 

امتناع 

امتناع 

امتناع 

و

ناگهاناحتراق  قر گرفتن گداختن

سوزش مست


عاشقم تو را من و می‌خواهمت ها 

آهو 

می خوایمت‌ها


این همه را گفتن تا 

فراموش نکنم عشق بازی را

انزال

صدای سرود آزادی 

کنار گوش پنجره‌‌‌ها


———

‌برگونه هايم دو بوسه می‌نهی

نرم‌تر از آه
دو پروانه
روی گونه‌هايم
سبك‌تر از نگاه
و
آهسته بدرود می‌گوئی
من می‌مانم
و
اتاقی كه بوی تو را دارد
بوی تو می‌آيد
و
پشتم تير می‌كشد؛
و
دانه‌های عرق
از شانه هايم
می‌چكد
من و بسترم تب می‌كنيم
بازوانم را دور بالش می‌پيچم
و چهره‌ام را بر آن می‌فشارم
بال پروانه‌ها
روی گونه‌هايم
می‌ماسد؛
و از گرماي تنم
و در بسترم
بالشم
تر می‌شود
كبوتر ‌می‌شود
می‌پرد؛



يك بغل پر ميماند يادم نرود چند پر ميان دفترم بگذار

شعرهای عاشقانه فردا را

¤

ایستاده‌ایم

دو دیوانه


ایستاده‌ایم      روبروی هم  
        دو دیوانه 
گردن به گردن 
     شانه به شانه 
پلک‌ها و گردنی و‌‌ بعد   
     کمی خم 
کمی خم که بچرخم به پشت
 و
تب کنم روی شانه و چشم 
چشمت که بوسه بوس نم کند بر لبم 
 چشمت که بوسه خیس کند برلبه‌ام 
و
چشمت که درحفره فرو رود 
و
 دیگربار 
که لیمولیمو کمی ترش می‌پرد تا نارنج
نبینیم هیچ
 و
مثل پیچ بچرخیم
 و
به‌پیچیم درصدا و سودا 
بیا
 بیا! 
  صورتی را نرم اگر پس بزنی پیش 

 عشق همین لیمویی ست
¤

با عشق

 زیبا کرباسی


دوستان عزیزم، عاشقان شعر 


این سرآغاز سخن من در جلسه‌ی عصر پنجشنبه‌ی هفته‌ی پیش بود 

که به‌همت دوست یگانه‌ام در جهان تاتر سودابه فرخ نیا 

و یکی از شاعران خوب لندن افسانه گیتی فروز برگزار شد 

از من خواسته بودند در باره‌ی شعر زنانه پس از انقلاب پنجاه و هفت

تحلیل و گفتگو کنم 

در این‌جا آغازه‌ی سخنم را می‌آورم  

تا اگر شما نیز حرفی در این مورد دارید بگویید


  اول این که ما شعر زنانه مردانه نداریم 

زنانه مردانه در شعر معنی ندارد 

و کلن ما شعر داریم 

یا نداریم


ما در شعر

مونولوگ‌ها و دایالوگ‌های زنانه داریم 

فرم‌های زنانه داریم 

تعبیرهای زنانه داریم 

لحن زنانه داریم 

عاطفه‌ی زنانه داریم 

واژه سازی‌های زنانه داریم 

ترکیب‌های زنانه داریم

ایماژ و خیال ورزی‌های زنانه داریم

نشانه گذاری‌های زنانه 

اشارات زنانه داریم

سوگواره‌ها حسرت‌ها مویه‌های زنانه داریم  

نفرین‌های زنانه داریم  

آرزوها و آمال زنانه داریم

عشق و انزال‌های زنانه داریم

ناز و عشوه پردازی‌های زنانه داریم

شیوه و حرکت‌های زنانه 

و البته مهم‌تر از همه‌ی این‌ها زبان زنانه‌ی شاخص است

 که محصول همه‌ی این‌هایی‌ست که برشمردم 

بسی قابل ارزش و کمیاب است

 و 

جای بحت‌های بس طولانی دارد

و 

لپ سخن این

 که همه‌ی این خصلت‌ها، خصیصه‌ها، شاکله و آرایه‌های شعری

مستلزم بر این نیست 

که سُراینده‌ی آن‌ها زن بوده باشد 

و

 همین طور بالعکس 

ما بسیاری شعر مردان شاعر داریم با هر یک از این موضوع‌ها که برشمردم  

همچنین برخی شعرها از زنان داریم که با زیباترین زبان یا موضوع‌های مردانه سروده شده اند


اما مسئله یا حل مسئله‌ی اصلی این است 

در کل 

وقتی به شعر می‌رسیم 

مرد و زن هر دو

 برای رسیدن به حقیقت شعر دوره‌ی بارداری، زایش، درد و لذت

آن را که سرشتی زنانه است

 تجربه می‌کنند 

و شاعران مرد نیز برای رسیدن به شعر و سرایش آن 

زنیت خویش را تجربه می‌کنند

حالا بهتر است در این مورد از خود ایشان سوال کرد



شبنم

  در ساحل چشمان من شفق با اسم تو تسلیم مهتاب می‌شود موج‌های قلبم یکی پس از دیگری دست به‌دامن شب نبض خاطره‌های‌مان را به تپش درمی‌آورند در مه...

محبوب‌ترین‌هایِ خواننده‌گان وبلاگ