ترانه
بهترانهی باران ریز در آئینهام،
بهلحظهی از پیله درآمدن هوس،
در آغوش تو
بهدیدن رویای عشق
دلم تنگ میشود
باغ آغوشم در سبزینهگیِ نگاه تو
غوطه میخورد
روی تنهی ساقه، اسم غنچه میخوانم
زلال شانههایت
رنگ پوستم را عوض میکند
حلقهی بازوانت دور کمرم
آغوشتر از
دایرهی رانهایِ من، بهاُستواریِ توست
غنچهام را لبان ساقه میبوسند
التهابش جا میماند
هوس با لرز تنم، چه میکند؟
نمیدانم
من به وحشی شدنم نزدیک است
بیا
تنیدنات را بهبینیم، بهمن
با من یکی شو
تا آرام بگیریم
من با تو
رهگذر