پذیرش دیگری با روی‌کردی متأثر از پست مدرنیسم،

۱۴۰۰ اسفند ۱۸, چهارشنبه

دیوانه‌گیِ شبانه



دیوانه‌گیِ شبانه 


سوگند به‌عشق،

و قسم به‌خیال‌هایِ

پُر از خواهش شبانه‌ام،

پُرم از ابرهای باران‌‌زا


می دانم، 

فریادِ بی‌صدای آتش‌‌دانم را 

شنیده ای


می دانم با پژواک کلامم

بر بالِ امواج  نشسته

و با نجواهایم هم‌صدا 

شده ای


هر آن مات می شوم 

به‌جایِ پایِ لرزهای اندام تو 

که در یاخته‌یاخته هایِ اندامم 

جا گذاشته‌ای


 در اتاق انتظارِ دلم

 شمعی افروخته‌ام 

و می‌دانم تو که بیایی

 این شمع نیمه‌جان 

 آفتابی خواهد شد

بهار‌ دخترانه‌ی من پشت این 

پنجرۀ غبار آلود 

به‌انتظار ایستاده است


تو می آیی، سوارِ بلندبالایِ من 

امّا، این بار بی من نیا

من‌هم نمی‌آیم بی‌تو


شمّه‌ای از شوق دیدارت 

 برای بارش‌های شوق من‌و‌تو

بس

پستان‌های من هم ، آمدنت را فکر می‌کنند

عروس یاس شکافم،

 پیراهن تازه‌ای

  می‌پوشد


راستی‌‌وبلندای درخت جنگل تن‌ات

مانند آلش و افرا 

چشم به‌راه من


تو که بیایی جغرافیای تنم

پر از عطر تو می‌شود 

و من، در خَمِ اوّلین 

نسیم قطره‌ها، در آغوش 

می‌فشارمت



آمدن‌ات را نگه‌دار

می‌خواهم آمدن‌ات را

در بزم پستان‌هایم بنشانم

سرم را روی شانه‌های

مردانه‌ات می‌گذارم 

و

زنانه‌گی‌ام را تماشا می‌کنم


کاش نقّاشی توانا بیاید 

و برای همۀ مردمِ

 کرۀ خاک، دیوانه‌گیِ

 دل‌ام را نقاشی کند

کاش ....


گم‌نام





شبنم

  در ساحل چشمان من شفق با اسم تو تسلیم مهتاب می‌شود موج‌های قلبم یکی پس از دیگری دست به‌دامن شب نبض خاطره‌های‌مان را به تپش درمی‌آورند در مه...

محبوب‌ترین‌هایِ خواننده‌گان وبلاگ