دوستت دارم
چون خواب شيرين پگاه
که در جورچینیِ طاقچهی رویاهایت
تکرار میشوم
دوستت دارم
زنانه
مانند کرانهای، که امواج مرا
در آغوش میگیرد
دوست دارم تو را
هنگامی که برای دانهانگوری
دهنات پرآب میشود
تابستان لای رانهایم
زمستان را پس پنجره تماشا میکند،
بیا
بیا
آفتابم بر تو بتابد
و
من در سایهی تو بیارامم
سرمستم از خیال تو
شیر از پستان رویا مینوشم
(تا تو در آغوش من گل نکنی
فصل دخترانهی من بهار نمیشود)
بیا
آواز لبهایت را که بهلبانم سنجاق زدی
پس دهم
بیا
گلوی جیغهایم را که در آغوش تو جا گذاشتهام ،
پیدا کنم
تن من در آئینهی شانههای تو
زنانهگیِ خود را میبیند
بیا
در خلوتی از واژه
آزاد شدن از قید زمان را
در ثانیههای خيس ساعت شنی که
پرنده آنرا هنگام پروازش می چرخاند
و
بیآنکه دور شود اوج میگيرد،
در آغوش من بهبینیم
بیا
بیا
پرنده را از ترس غرق شدن در آن برکهی کوچک
برهانیم
،رهگذر،