دوستت دارم
چون خواب شيرين پگاه
که در جورچینیِ طاقچهی رویاهایت
تکرار میشوم
دوستت دارم
زنانه
مانند کرانهای، که امواج مرا
در آغوش میگیرد
دوست دارم تو را
هنگامی که برای دانهانگوری
دهنات پرآب میشود
تابستان لای رانهایم
زمستان را پس پنجره تماشا میکند،
بیا
بیا
آفتابم بر تو بتابد
و
من در سایهی تو بیارامم
سرمستم از خیال تو
شیر از پستان رویا مینوشم
(تا تو در آغوش من گل نکنی
فصل دخترانهی من بهار نمیشود)
بیا
آواز لبهایت را که بهلبانم سنجاق زدی
پس دهم
بیا
گلوی جیغهایم را که در آغوش تو جا گذاشتهام ،
پیدا کنم
تن من در آئینهی شانههای تو
زنانهگیِ خود را میبیند
بیا
در خلوتی از واژه
آزاد شدن از قید زمان را
در ثانیههای خيس ساعت شنی که
پرنده آنرا هنگام پروازش میچرخاند
و
بیآنکه دور شود اوج میگيرد،
در آغوش من بهبینیم
بیا
بیا
پرنده را از ترس غرق شدن در آن برکهی کوچک
برهانیم
،رهگذر،
پیراهن خیسام
بیآنکه چیزی از عشق بداند
با غنچهی پستانهایم میرقصد
تنها میداند
که
چگونه خواستنام را نشان دهد
بهتو
زییا، لبریز از تمنّا
درز شکافم دریا را خیس میکند
هنگامی که با سرانگشتان تو
ورق میخورد
وقتی ضربان قلب تو
در جریان رگهای من میتپد
میخواهم
پیش از آنکه ترا
به رویاهایت بسپارم
شب تازهای به دنیای تو بیآورم
فراسوی زمان
که لحظههای منوتو را بیآفریند
در آنپیوند
هر پنجره، مهتابی دارد
هر باران رنگینکمانی
با
،پروانههایش
که تو روی پرهایشان
پرواز کنی
و
شکوه درونم را
در صداهای اشتیآق زنانهگیام
بشنوی
زیبائیِ لهجه را
در لبگزیدنهای کلمات نامفهوم من
احساس کنی
از واژههای بریده، بریدهی من
شعر بسازی
تا بهبینی که طعم قلمت چهکرده
با بهار غنچههای تنم
رهگذر
https://www.facebook.com/didar.didareto

