پذیرش دیگری با روی‌کردی متأثر از پست مدرنیسم،

۱۴۰۰ اسفند ۲۹, یکشنبه

اسناد از ۲۷ ماه سخن می‌گویند (۱)

برای تماس مستقیم با سعید رهبر، تدوین کننده این مجموعه

saidrahbar3@gmail.com



 باستان‌شناسی برای یافتن نقطه‌ی آغاز ارتقای غرب‌ستیزی 
به‌مقام ایدئولوژی‌ی اجتماعی درایران     


علی‌رضا اردبیلی 

بیست‌و‌هشتم‌ اسفند۱۴۰۰

نقطه‌ی بیگ بنگ انقلاب اسلامی درایران

به‌عنوان یکی ازنامسلمان‌ترین کشورهای اسلامی دنیا را کجا باید جستجو کرد؟ 

آیا این‌جا هم باید سراغ انقلاب مشروطه رفت.؟

مگر انقلاب مشروطه نتیجه‌ی شیفته‌گی‌ی حسدآلود ما نسبت به‌ترقیات فرنگ و روس و عثمانی نبود؟ 

مگر یکی از عزیزترین شهیدان آن انقلاب هوارد باسکرویل

 1885-1909 Howard Conklin Baskerville

 آمریکایی نبود؟

 بست‌ نشستن در "قنسولخانه تابستانی" بریتانیای کبیر و آموختن مشروطه در آن "مکتب" چی؟ 

مگر بزرگ‌ترین شخصیت آن انقلاب، سید حسن تقی‌زاده تبریزی، شیفته‌ترین ایرانی‌ی طرفدار فرنگ نبود؟ 

مگر یکی از رهبران افسانه‌ای‌ی آن انقلاب لقب "مسیو" نداشت؟

 

نسخه‌برداری متمم قانون اساسی مشروطه از قانون اساسی بلژیک 

نشان دیگری از بیگانه‌گی‌ی جامعه‌ی ایران در دوران مشروطه 

با غرب‌ستیزی و دیگرستیزی است


شیفته‌گی‌های بعدی‌ی جامعه‌ی ایران را متوجه روسیه بولشویکی وسپس آلمان نازی(!) می‌یابیم 

.دوران دوازده ساله‌ی آزادی‌های نسبی درایران

بعد از اشغال کشور ازسوی متفقین، 1320 تا 1332 ادامه یافت

در آغاز این دوران دوازده ساله، شاه جوان در شرایط اشغال کشور با دعای خیرقدرت‌های اشغال‌گر برتخت نشست 

.و کسی ازاین بابت، احساس سرخورده‌گی نکرد

 .تا به‌امروزهم کسی از بابت آزادی‌های تحت تأثیر اشغال نظامی‌ی کشور،

از بیگانه‌گان، گله‌مند نبوده است

 پایان این دوران دوازده ساله، مصادف با دوران 27 ماهه شروع شده از 7 اردیبهشت 1330 است

 .مجموع حوادث این دوران،"نهضت ملی‌شدن نفت" نامیده می‌شود


،دوران ظهور جریانات رادیکال مسلح و ارتقای بیگانه‌هراسی‌ی سنتی

از نوع رایج در بسیاری از جوامع بشری

 درهمه‌ی اعصار تاریخ، به‌غرب‌ستیزی، وتبدیل این غرب‌ستیزی 

.به‌یک ایدئولوژی‌ی اجتماعی، محصول دوران بعد از 1332 است


از فاصله‌ی 1332 تا 1356 که اولین حلقه از امواج ویران‌گر انقلاب اسلامی کشور را دریافت

. حادثه‌ئ مهمی‌که بتواند جو جامعه را در جهت غرب‌ستیزی دچار یک تغییر جدی بکند،

اتفاق نیفتاده است 

جامعه‌ی ایران درسال‌های پایانی‌ی دوران پهلوی

 مسحور در طلسم جمعی‌ی ناشی از باوری ایمانی به‌ضدیت با غرب بود

. و خواهان بازگشتن به‌خویشتن


سه مرحله‌ی تکوینی از یک پدیده

اساسا باید کلید فهم ماهیت آن نهضت و تاثیر آن برسیر تاریخ ایران را

. در فهم تفاوت ماهوی‌ی سه مرحله‌ی زیر از سیر تکوینی‌ی یک پدیده‌ی مشابه جست‌جو کرد


الف

. یک نوع سوءظن نسبی به‌آن‌که وآنچه "بیگانه" نامیده‌ می‌شود


ب

 غرب‌ستیزی‌ی ایدئولوژیک بنام "ضدامپریالیسم" که در دوران جنگ سرد 

.رونقی عجیب در بخش مهمی از جهان را تجربه کرد


ج

تبدیل ایدئولوژی‌ی ضدامپریالیستی‌ی فوق

به‌ محور اتحاد جامعه و کشف "بازگشت به‌خویشتن" به‌عنوان 

.نسخه‌ی اسلامی از الهیات رهایی‌بخش


برای مقایسه می‌توان نگاهی قیاسی به‌یهودستیزی‌ی سنتی‌ی کشورهای مسیحی‌ی اروپایی

 با تبدیل‌شدن همین سنت‌های انسان‌ستیزانه‌ی قدیمی به‌یک ایدئولوژی‌ی نازیستی در رایش سوم انداخت 


همه‌ی کشورهای اروپای شرقی، اروپای مرکزی و غرب اروپا

هرکدام باری از یهودستیزی در تاریخ قدیم و جدید خود داشته‌اند

اما ارتقای همین سنت زشت ضدانسانی به‌یک ایدئولوژی‌ی بسیج‌گر دولتی در حکومت نازی‌ها

علیرغم هر مشابهتی که به‌بنظرآید

.دو پدیده به‌لحاظ ماهوی‌ی متفاوت ازهم‌دیگر است


 اگر پدیده‌ی زشت اولی، حاصل یک دوران طولانی از یک سیر تکوینی است

 دومی، محصول مستقیم

نظریه‌پردازان، سیاسیون، روشنفکران، هنرمندان و نخبه‌گان بیشمار آلمان دهه‌ی 1930 است

 به‌همین ترتیب درایران نیز، سوءظن توأم با حسادت نسبت به دنیای پیشرفته‌ی غربی

علیرغم همه‌ی شباهت‌های موجود، نسبت به‌جنبش ارتجاعی‌ی غرب‌ستیزانه

 که توانست بخش تعیین‌کننده‌ای ازجامعه‌ی ایران را برای تحقق انقلاب اسلامی بسیج کند

. تفاوتی کیفی و ماهوی داشت


 باید بخاطرداشت که در درون همه‌ی جوامع غربی در همه‌ی مراحل تاریخی‌ی حیات آن‌ها

جنبش‌های مخالف و نقد جدی‌ی نظام‌های حاکم غربی

. بخشی از سرزندگی‌ی حوزه‌ی عمومی و از ارکان آن جوامع بود و است

 اساسا فرق این این جوامع دمکراتیک در نقدپذیری و قابلیت اصلاح و 

.وجود مکانیسم‌های خود اصلاح‌گر وعمدتا درون‌ سیستمی است

آنچه در ایران پاگرفت و نیرومند شد

و کشور را در تقابل با همسایه‌گان و کل جهان (بجز روسیه و چین) قرار داد

. مسلما از جنس آن نقد متعادل رایج در جوامع غربی نبود


از میان مجموعه عواملی که جامعه‌ی ایران از شیفته‌گی‌ی دوران مشروطه

 به‌این ایمان ناشی از سوء‌ظن و دشمنی به‌غرب رسانده بود

جنبش عوام‌فریبانه‌ی راه انداخته شده از سوی دکتر محمد مصدق و جبهه‌ی ملی

.کم‌تر از بقیه عوامل زیر ذره‌بین مورخین و منتقدین بوده است

 گویی ستیز با غرب از همان مشروطه با ما بوده 

و اولین انقلاب فقاهتی‌ی دنیا در سال 1357 محصول یک روندعمومی بوده 

.و امکان دست گذاشتن روی نقاط عطف و شخصیت‌های تأثیر گذار برجسته در این مسیر،

موجود نیست


سال‌ها، بازار جنگ سرد، حسابی داغ بود و در همه‌ی کشورهای اقمار غرب

 مثل ایران، جریانات نیرومند چپ غرب‌ستیز فعال بودند

 اما، نخبه‌گان دولتی و اقشار محافظه‌کار و ناسیونالیست در همه‌ی این کشورها،

 در میان چپ‌گرایان رادیکال غرب ستیز

.جای نداشتند


در کشورهای اسلامی‌ی خاورمیانه بخصوص روحانیون مسلمان،

در تقابل ایدئولوژیک با کُفر کمونیستی

 .طرفدار و مبلغ غرب بودند

 در آن سال‌ها، اکثریت بزرگی از کشورهای جهان،

با نظام‌هایی کم وبیش شبیه ایران پهلوی اداره می‌شدند

. که حدود یک سوم آن‌ها، دارای اهالی معتقد به‌اسلام بودند


 ایران اگر نامسلمان‌ترین کشور اسلامی آن سال‌ها نبود

یکی از نامسلمان‌ترین نمونه‌های ممالک اسلامی بود

بسیاری از این کشورهای اسلامی صرف‌نظر از نیروهای رادیکال چپ

در جبهه‌گیری‌های مرسوم جنگ سرد، طرفدارغرب بودند

 دراین کشورها، حکومت‌گران در کنار نخبه‌گان حکومتی، روحانیت، محافظه‌کاران 

.وناسیونالیست‌ها، نگران از کودتاسازی‌های شوروی بوده و در نتیجه طرفدارغرب نیز بودند


آنچه ایران را در دهه‌ 

1330

 تا 

1350

  از بقیه کشورهای مشابه مسلمان وغیرمسلمان در دنیا متمایز می‌کرد،

وجود نیروهای رادیکال غرب‌ستیز نبود

 اشاره شد که این نیروها، در همه‌ی این کشورها وجود داشتند

جریانات مارکسیستی در همه‌ی کشورهای آمریکای لاتین، آسیا وآفریقا 

و حتی کشورهای اروپای غربی، به‌شکل نیرومندی وجود داشتند

وجه مشخصه و وجه اصلی‌ی تمایز ایران، شکل‌گیری‌ی یک اجماع ملی حول غرب‌ستیزی 

.از دهه 1340 و تقویت فزاینده طی این روند، همه‌ی سال‌های پایانی حکومت پهلوی است


هر نگاهی به‌حوادث صد ساله‌ی اخیر ایران، برای رصد کردن سیر تکوینی شکل‌گیری این اجماع خودویرانگر غرب‌ستیزانه

. ما را به‌دوران طوفانی‌ی 27 ماهه‌ی نهضت ملی کردن نفت می‌رساند

 معرفی یک شرکت انگلیسی طرف قرارداد رسمی دولت قانونی‌ی کشور ایران به‌عنوان "دشمن" و

 وعده‌ی پایان عنقریب شب یلدای گرسنگی و فقر

 با خلع‌ید از آن شرکت در 28 مردادماه 1332 به‌پایان قابل پیش‌بینی خود منجرشد


آن دوران 27 ماهه آکنده از آرزو و هوس زندگی بدون کار و زحمت در بقیه‌ی عمر 

وغرق شدن در تجمل ناشی از توزیع ثروت‌های "بی‌پایان" نفتی در میان آحاد ملت

. رویایی شیرین بود که هرگز تحقق نیافت

. اما به‌عنوان یک "مدل ایده‌آل حکومتی" به‌عمر خود تا فردای انقلاب بهمن 1357 ادامه داد


 این مدل حکومتی که در میان مردم به‌اختصار "کویت" نام گرفته بود

مبنی بر توزیع ماهانه‌ی درآمد "نامحدود" نفت به ازای نفوس هر خانوار در دم درب منزل بود

تاریخ تولد این مدل حکومتی در ذهن جامعه،

نه قبل از حماسه نهضت ملی کردن نفت بود و نه بعد ازآن 

پوپولیسم نفتی طی 27 ماه، به‌مردم دروغ گفت و چک بی‌محل صادر کرد

 و از آنجایی که این غائله پوپولیستی ناب،

با مداخله ارتش و نقش نیروهای آمریکایی و انگلیسی خاتمه یافت

.سکه‌ی خباثت بنام غرب ضرب شد

 و صحنه‌گردانان معرکه‌ی زشت پوپولیستی "نهضت ملی" به‌قهرمانان ملی بدل شدند

 در این معرکه‌ی "ملی"، همه‌ی عناصری که امروز ما بخشی از دستاوردهای

 انقلاب اسلامی می‌شناسیم، متولد شدند

۱

 اعمالی چون ممنوعیت فروش مشروبات الکلی

۲

 محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های  کاری علیه زنان

۳

 و زمزمه‌ی اخراج آنان از ادارات دولتی

۴

 شلاق زدن در ملاء عام

۵

 دادن نقش قوه‌ی چماقیه به‌دستجات اوباش چماقدار در سیاست

^

 اعدام با جرثقیل در میدان سپه تهران

۷

  ترور سیاسی مخالفین

۸

 حمله بدون مجازات با قمه و زنجیر به تظاهرات دانشجویی و مراکز فرهنگی

۹

کشتن بی‌مجازات جوانان مخالف دولت از سوی اوباش طرفدار اقتدار حاکم

۱۰

همکاری نخست‌وزیر با متعصبین مذهبی (مثل فدائیان اسلام) برای قتل مخالفین سیاسی 

۱۱

میدان‌داری بدون مسئله‌ی جریانات فاشیستی آشکار در صفوف پوپولیست‌های نفتی

 تا حد وجود یک افسر ایرانی اس اس از آلمان هیتلری در میان رهبران

 احزاب تشکیل‌دهنده‌ی جبهه‌ی ملی(!) و ده‌ها حادثه‌ی مهم دیگر

 از 27 ماهه‌ی 

."نهضت ملی"

این دوران را به‌عنوان کاندیدای احراز

 موقعیت نقطه‌ی بیگ بنگ ظهور اجماع غرب‌ستیزانه در ایران پهلوی مطرح می‌کند


دو حادثه‌ی مهم از دوران فوق

 یکی مربوط به‌سال‌های آغازین دهه 1340 و

 دیگری مربوط به سال‌های پایان حکومت پهلوی است

 حادثه‌ی اول اعطای حق رأی به بانوان کشور در سال 1341 و

 دیگری تصویب "قانون حمایت خانواده" از سوی مجلس سنا (15 بهمن 1353) است

هر دوی این اصلاحات تاریخی‌ی مهم، با مخالفت و در بهترین حالت با سکوت همه‌ی

 اوپوزیسیون راست وچپ وهمه‌ی محافل روشنفکری و دانشجویی‌ی وقت کشور مواجه شد

 اما 

قیام ارتجاعی و سیاه 15 خرداد 1342 از سوی طیف بزرگی از نیروهای راست و چپ کشور

.مورد حمایت قرار گرفت


سعید رهبر

مجموعه‌ی حاضرکه حاصل چند دهه پژوهش پی‌گیرانه‌ی سعید رهبر درتاریخ معاصر ایران است

اکنون در دسترس ما قرار گرفته است

امکان دسترسی به نسخه دیجیتال این مجموعه نیز برای همه دانشجویان و محققین فراهم است

 آنان می‌توانند از جایگاهی بی‌طرف تا با کم‌ترین زحمت ممکن

 به‌بازتاب روی‌دادها و مسائل این 27 ماهه در مهم‌ترین روزنامه‌ی وقت کشور دسترسی پیدا کنند


در‌ واقع برای نخستین‌بار فرصتی فراهم می‌شود

 تا هرکس بتواند به‌جای گرفتاری در پیچ وخم ماجراهای پلیسی و جاسوسی، شروع

اوج و افول

 حماسه‌ی درگیری‌ی یک جامعه‌ی نه چندان پیشرفته در یک ماجراجویی‌ی پوپولیستی را 

از این طریق تماشا کرده و در صورت لزوم مورد قضاوت قراردهد

.چرا که حقیقت وقایع این 27 ماهه،

در پس کوهی از حماسه‌سرایی و افسانه‌پردازی، نهان شده است


همان طور که پیش‌تر اشاره شد ،

دشمن‌تراشی از یک شرکت بین‌المللی و دهن‌کجی به‌روش‌های متمدنانه‌ی تجارت 

وهمکاری بین‌المللی و معرفی‌ی این هنجارشکنی‌ی پرهزینه

برای مردم ازهمه جا بی‌خبر به‌عنوان "حماسه ملی سازی نفت" و

 معرفی یک شرکت خارجی و یک کشور اروپایی به‌عنوان "دشمن" و

 امتناع از هرگونه سازش با این شرکت

 فرو بردن کشور به‌باتلاق هرج ومرج و اعتبارزدایی از کشور

در نگاه سرمایه‌ی جهانی و بازی‌گران عمده‌ی اقتصادی دنیا

 بدون توجه به‌عواقب ریالی و دلاری این ماجرا

 یک اقدام پوپولیستی‌ی محض و فاقد هرگونه مبنای عقلانی و محاسبه سود وزیان

. از نظر منافع اقتصادی و سیاسی ملی کشور بود


آنچه این 27 ماه را به‌یک فاجعه تبدیل کرد

پایان این ماجراجویی با حوادث 28 مرداد 1332 و تبدیل این روز به‌عاشورایی جدید

 و ارتقای غرب‌ستیزی و دیگر‌ستیزی به‌موضوع یک اجماع ملی است

 که در نقطه‌ی اوج خود، حتی نخبه‌گان رسمی مثل

 سیدفخرالدین شادمان، احمد فردید، احسان نراقی،

آیت الله مرتضی مطهری، سیدحسین نصر، داریوش شایگان

. و یک سلسله از بوروکرات‌ها و تکنوکرات‌های حکومت پهلوی را هم تحت تأثیر قرار داد

. و جامعه را مستعد

پیروزیِ یک انقلاب اسلامیِ فوندامنتالیستیِ (واپس‌گرایانه) و غرب‌ستیز کرد


سعید رهبر دراین مجموعه، بدون این‌که مدعی دادن پاسخ به صدها پرسش موجود

 در مورد حوادث 27 ماهه سرنوشت‌سازی برای چندین نسل از مردمان ایران باشد

. منبع دست اول حاوی‌ی پاسخ این پرسش‌ها را برای همه قابل دسترسی کرده است

 کافی‌است که با یک کلیک، به همه‌ی مطالب منتشره در یک دوره‌ی تاریخی‌ی مهم 

 درکوتاه‌ترین زمان ممکن

یکجا وبه‌صورت دیجیتال، دست یافت

 این امکان، شبیه یک معجزه است و برای کسانی که با پرسش‌هائی دقیق 

.به دنبال پاسخ‌هایی درخورهستند، منبعی است بسیار مهم



خطر راه انداختن غوغای پوپولیستی در فضای بسته

نقد غرب در درون کشورهای غربی، در یک فضای بسته انجام نمی‌شود

 در فضای آنارشی نظری (نقد همه علیه همه) در یک دموکراسی

 فضای عمومی‌ی بحث

  هرگز به‌دو روایت "رسمی و دولتی" و  "ممنوع و غیردولتی" تقسیم نمی‌شوند

 امکان حضور هم‌زمان همه‌ی نظرات ممکن و صاحبان و مدافعان آن‌ها در یک فضای گلوبال

تنها برای رنگارنگ کردن ویترین نظری جوامع غربی نیست

،کارکرد این تنوع، همان حاکم کردن یک مکانیسم خودسالم‌ساز برای حفظ تعادل

.رفع نواقص و برخورد با پلیدی‌های واقعا موجود یا قابل پیش‌بینی است

نقد غرب در یک فضای آزاد که در آن قوی‌ترین صدا،

الزاما صدای برخواسته از میدان و خیابان نیست

. و هر صدایی از حقی برابر برای بودن و شنیده‌شدن برخوردار است

با یک غوغای غرب‌ستیزانه در یک محیط بسته‌ی محروم از تنوع صداها،

متفاوت و حتی متضاد است 

در ایرانی که تحت زعامت پیشوا محمد مصدق تا 28 مرداد 1332 وجود داشت 

و مدت 25 ساله بعداز آن تا وقوع انقلاب اسلامی 

علیرغم وجود هزار و یک بند پیدا و نهان میان جامعه و دولت ایران با دنیای غرب 

نقد غرب در یک فضای بسته و بشدت یک‌طرفه انجام می‌شد

 در این هیاهو، آنچه شنیده نمی‌شد، صدای طرف مخالف داخلی و خارجی بود 

شکل‌گیری و شکل‌دهی افکارعمومی بخصوص وقتی روایت رسمی حاکم

در مظان اتهام "وابسته‌گی" بود

 در یک فضای بسته، نمی‌توانست

از رشد کنترل نشده‌ی دیگر ستیزی و دشمنی با غرب (موسوم به "اجانب") و چنین هم شد

 برای مقایسه می‌توان به‌آزادترین کشورهای غربی اشاره کرده که در همه‌ی این سالها، 

نقد غرب از هر موضعی و با هر متر و معیاری جریان داشته است

 اما 

حاصل این نقد، هرگز تولد هیولاهای ویران‌گر ضد حقوق بشر و دموکراسی، نبوده است 


سندیت مطالب روزنامه‌ی اطلاعات به‌عنوان منبع

روزنامه‌ی وقت، در همه‌ی تواریخ و همه‌ی دنیا، بخصوص روزنامه‌های طراز اول کشور، 

منبع بسیار مهمی در درج اخبار یک کشور حتی در جوامع بسته و فاقد آزادی مطبوعات است


باید توجه کرد

که با توجه به‌توازن قوای موجود در آن دوران، سانسور مهمی بر مطبوعات اعمال نمی‌شد

از سویی دیگر با در نظر گرفتن این‌که اخبار روزنامه با فاصله‌ی بسیار ناچیز از وقوع حوادث 

منتشر می‌شدند،

عامل فراموشی فردی یا ظهور روایت‌های متعدد از یک اتفاق خاص، بسیار اندک است


عامل دیگر که اعتبار روزنامه‎‌ها را تضمین می‌کند،

حضور افراد در صحنه بازی در زمان انتشار روزنامه است.  

به این معنی

که وقتی خبری از ماجرای با شرکت ده‌ها نفر در یک روزنامه مهم کشوری منتشر می‌شود،

هم این بازیگران امکان اعتراض به‌تحریف احتمالی دارند

و هم با توجه به‌تنوع مطبوعات آن زمان

اگر روزنامه‌ای مثل اطلاعات،

بخواهد بطور سیستماتیک دست به‌تحریف در امر خبررسانی از حوادث جاری بزند

 به‌‌سرعت اعتبار خودش در جامعه را از دست می‌دهد

 البته امکان هرگونه اشتباهی با هر نیتی و به‌هر دلیلی در پوشش خبری حوادث کشور وجود دارد 

که در این صورت، مدعی وجود اشتباه یا تحریف در خبررسانی روزنامه اطلاعات 

مکلف به اثبات ادعای خود با استناد به دیگر منابع است


میانه‌جویی، میانه‌سازی و میانه‌پرستی

"راه بینابینی طلایی" (aurea mediocritas) در آموزه‌های ارسطویی

و حکم به "خير الأمور أوسطها" در سنت اسلامی در همه فرهنگ‌ها و سنت‌ها و ادیان

با اندکی تفاوت در شکل و بیان، وجود دارد

مضمون همه‌ی این احکام و توصیه‌های اخلاقی، می‌تواند یا پرهیز از افراط و تفریط باشد

 یا توجیه‌کننده‌ی کُند‌ذهنی‌ئ انسان در مواجهه با مسائل پیچیده‌ی زندگی واجتماعی

 اگر تفسیراول چیزی پسندیده است

 دومی، حکمی است برای فرار از قضاوت در میان خوب وبد و فرار از قبول مسئولیت قضاوت


 ساختن یک جامعه سالم و حفظ سلامت یک جامعه

بدون تنبیه بدی‌ها و تشویق خوبی‌ها، ممکن نیست

جامعه‌ای که استعداد یا تمایل تمیز خوب وبد در شرایط مشخص و در امور مشخص را ندارد

نمی‌تواند امیدی به بهبود اوضاع خود داشته باشد

 بخش مهمی از امر سیاسی در جامعه مدرن،

نقش سالم‌ساز شهروندان در تشخیص دائمی خوب وبد کارهای حاکمان است

 از طریق این مکانیسم سالم‌ساز است که دائما تیمی از شایسته‌ترین‌ها

 در پست‌های قضایی، قانون‌گذاری ومقامات اجرایی، انجام وظیفه می‌کنند

 میزان وسواس شهروندان در تشخیص خوب از بد است

که بهترین رهبران و مدیران را به خوب ماندن و بهتر شدن تشویق می‌کند.

این میدان جای امتناع از قضاوت نیست

 اما در جوامع استبداد‌ زده که شهروندان به دلیل هزینه‌ی بالای مداخله در سیاست

 از تربیت سیاسی و ایفای نقش ناظر عالی بر اعمال رهبران خود عاجز هستند

 میانه‌جویی و میانه‌سازی و میانه‌پرستی به‌یک شیوه فرار از موضع‌گیری و امتناع

از مقام قضاوت، تبدیل می‌شود

 درست مثل یک قاضی بیسواد و بی‌تجربه که توان تشخیص مجرمیت یا برائت متهم را ندارد

 و به معدل‌گیری و تقسیم تقصیر بین قاتل و مقتول متوسل می‌شود


‌در ایران پهلوی که تحت تأثیر فضای جهانیِ

جنگ‌سردی، دربار و کمونیست‌ها دو جبهه‌ی متخاصم در برابر هم بودند،

 آلترناتیو پوپولیسم مصدقی،

آدرسی برای جوینده‌گان راه وسط مابین دوگانه "سلطنت" و "کمونیسم" جلوه می‌کرد

 اگر جامعه‌ی ایران از تربیت سیاسی‌ی متعارف در جوامع دمکراتیک برخوردار بود

می‌توانست هم دربار پهلوی وهم مخالفین کمونیست، مصدقی واسلامیست را حسب برنامه‌ها، 

شعارها واعمال مشخص آن‌ها در زمان‌ها و موقعیت‌های مشخص قضاوت کند

 این نیاز مردمان محروم از تجربه و تربیت سیاسی برای یافتن یک "راه میانی"، با توجه 

به جو سیاسی حاکم در آن دوران به نفع مصدق و مصدقیسم عمل می‌کرد

 بسیاری از عوام و خواص

در طی سال‌های گذشته در حد پرستش شعارهای ناسیونالیستی مصدق مانده‌اند

 و هرگز پاسخ این سوال را جست‌جو نکرده‌اند


که معنی دلاری و ریالی این شعارهای مصدقیون، چه بود؟ 


آیا کشور ایران

از بابت این شعار و عمل‌کرد محمد مصدق و جبهه‌ی ملی، سود برد یا زیان کرد؟


 اگر کشور ایران از غائله سود برده است، سود آن مادی است یا معنوی؟


 اگر این سود مادی است آیا قابل اندازه‌گیری به ریال و دلار هم هست؟


 اگر پاسخ این سوال آخرهم مثبت است، پس میزان این سود، چند ریال و چند دلار بوده است؟ 


سود یا زیان ایران از بابت وارد شدن کشور به‌یک غوغای بزرگ با جهان غرب

 نسبت به‌کشورهای دیگر صادر‌کننده‌ی نفت که توانستند

 خواست اصلاح و تعدیل درمتن قراردادهای نفتی

با شرکت‌های بزرگ جهانی را از طریق مذاکرات حاصل کنند، چه بود؟


بت سازی از محمد مصدق

حماسی‌گری و بُت‌سازی از شخصیت‌های ملی یا دینی،

بیماریِ عمومیِ جوامع عقب مانده خاورمیانه است. "ذکر" اسامی

 این بُت‌های خودساخته در مواجهه با هر معضلی، 

اگر هم به حل معضل کمک نکند، ذکر کننده را به حل عنقریب آن امیدوار می‌کند 


آیا رفتار جامعه‌ی ما با کسانی از سلک محمد مصدق

همان خودداری از حقیقت‌سنجی درمورد ادعاهای طرفداران مصدق نیست؟


آیا مصدق فرد دموکراتی بود؟

 یا این‌که آزادی‌های دوران نخست‌وزیریِ وی،

مثل دوره‌‌ی اشغال خارجی کشور و سال‌های اولیه بعد از انقلاب، 

به دلیل کامل نبودن قدرت کنترل دولتی،

 امکان تنفس برای اوپوزیسیون سیاسی (صرفنظراز اراده‌ی حاکمیت) تأمین می‌شد؟


آیا مصدق در دوران ریاست اوپوزیسیون پارلمانی در مجلس شورای ملی

 نخست‌وزیر وقت (حاج‌علی رزم‏آرا) را به‌مرگ تهدید نکرد؟ 


اگراین رفتارازسوی امیرعباس هویدا علیه نخست‌وزیر قبل از خودش اتفاق می‌افتاد، 

رفتار چپ‌ها در این مورد چگونه بود؟


اگر بعد از این تهدید فرضی از سوی هویدا، نخست‌وزیر وقت ترور می‌شد

 و سپس امیرعباس هویدا

طی یک انتخابات مسئله‌دار (به کارگردانی بنی‌احمد) به نخست‌وزیری انتخاب می‌شد

 قضاوت روشنفکری ایرانی در باره‌ی او چه می‌بود؟


 اگر امیرعباس هویدا، لایحه‌ی تک ماده‌ای‌ی عفو قاتل نخست‌وزیر قبل ازخودش را 

با نقض اصل تفکیک قوا، با سه فوریت به‌تصویب قوه‌ی مقننه می‌رسانید، 

نگاه ما به او چگونه می‌بود؟


 اگر قاتل بعد از عفو، در منزل شخصی امیرعباس هویدا به حضور وی "شرفیاب" می‌شد، چی؟


 آیا این حکایت فرضی در مورد

نخست‌وزیری هویدا، (بجز نخست‌وزیری محمد مصدق) نمونه‌ای در تاریخ دنیا دارد؟ 


آیا این داستان شبیه سناریوی فیلم‌های سینمایی نیست؟


محمد مصدق چه چیزی را "ملی" کرد؟ 


معنی این ملی کردن چی بود؟


 آیا این "ملی" کردن خیر دنیوی برای ایران داشت یا سود آن از نوع اجر اخروی بود

 و نمی‌توان تأثیر آن‌را بصورت افزایش درآمد ملی ایران

از ثروت نفت با ارقام قابل کنترل، نشان داد؟


درگیری‌ی محمد مصدق با یک شرکت بزرگ بین‌المللی تا کجا مبتنی برحقوق بین‌المللی بود

 و چه سود و زیانی برای جامعه ایران داشت؟ 


مخالفت محمد مصدق با پیشنهادات مصالحه، چه سود وزیانی برای ایران به همراه آورد؟


 همین امروز صنایع نفت نروژ با حضور شرکت‌های بین‌المللی 20 کشور دنیا در فعالیت است. 

خلع‌ید کردن از یک شرکت انگلیسی، براساس کدام محاسبات اقتصادی و عقلانیت بود؟


قباحت استفاده از لشکراوباش در کشمش‌های سیاسی روشن است

 اما تنها حمایت شش ماهه‌ی شعبان جعفری از دربار پهلوی بد است

 و نباید حمایت بیست ویک ماهه‌ی وی از محمد مصدق را در نظر گرفت؟


استفاده از نیروی چاقوکشان پایتخت

 افزودن به‌تعداد آن‌ها از طریق عفووآزادی‌ی پیش از موعد هزاران نفر اوباش از زندان‌ها

 کشتن جوانان ودانشجویان چپ‌گرای طرفدار حزب توده در خیابان‌های تهران

 و "سگ‌کُشی" نامیدن این کشتارازسوی مطبوعات جبهه‌ی ملی، قابل نقد نیست؟


آیا وعده‌ی افشای ده‌هزار پرونده‌ی خیانت درآرشیو شرکت نفت

و وعده‌ی پرداخت روزانه سیصدهزار لیره استرلینگ

 به‌حساب مردم ایران، وعده‌های واقعی بودند؟


 آیا آن پرونده‌های خیانت وجود داشتند؟


 آنهم ده‌هزار پرونده؟ 


چرا طی دوران نخست‌وزیری محمد مصدق، این پرونده‌ها افشا نشدند؟ 

امروز این پرونده‎‌ها

کجا هستند؟


 آیا در جریان انقلاب، این پرونده‌ها به‌دست رژیم انقلابی نیفتادند؟


 آیا اداره‌ی کشور تحت حکومت نظامی، ابتکار ارتشبد زاهدی بعد از کودتای 28 مرداد بود؟


 آیا محمد مصدق قبل از کودتا کشور را با حکومت نظامی اداره نمی‌کرد؟


دیدن ماجرا از نگاه مختصات آنروزی؟


آیا ما باید حوادث موضوع این مجموعه را از یک پنجره قدیمی

و در سایه‌ی نوری ساطع از حوادث آن دوران ببینیم؟ 

هرچند این ادعا را زیاد می‌شنویم، اما از مؤلف اولیه آن، خبری نداریم

 همین ‌قدر می‌دانیم که مدافعین امروزی رفتارهای غیرقابل قبول پیشینیان،

 دوست دارند که برای نجات آن رفتارها از حکم حاصل از کاربست معیارهای امروزی حقوق بشری، 

منتقد امروزی را به‌تمکین به‌مقدسات امروزی‌ی آن‌ها مقید کنند

 با این شیوه می‌توان از بی حقوقی زنان

 از یهودستیزی

 فقیر‌کُشی

 اقلیت‌ستیزی وهرعمل دیگر ضد انسانی در گذشته، دفاع کرد

 و یا حداقل آن‌ها را از دایره‌ی اصابت نگاه منتقدانه و حقوق بشری نسل امروزی، نجات داد

 اگر امروز ما زن‌ستیزی را قبول نمی‌کنیم

 نشانه‌ی سپری شدن یک مرحله از تعالیِ انسان درنگاه به‌خودش است

 ودلیلی ندارد که در پرداختن به‌رفتارهای ضد‌انسانیِ جوامع قدیمی با زنان

 ابتدا نگاه برابر خود به‌حقوق زنان ومردان را کنار بگذاریم


در مورد موضوع این مجموعه

 اولا درهمان زمان صداهای برخاسته از عقلانیت و تعادل در جامعه

برانگیخته از نفرت بیگانه‌ستیزی، کم نبودند

 و ثانیا حتی در صورتی که قبول کنیم، کل جامعه به جو‌‌زده‌گی اجنبی‌ستیز آلوده بود

 با دیدن نتایج قطعی از حرکت این بهمن ویران‌گر

درسال 1357 و نتایج ناشی از گسترش این بیماری به‌منطقه

 لزومی به‌اصرار در ادامه‌ی ابتلا به‌غرب‌ستیزی

و دادن سرنوشت کشور به‌دست ماجراجویی پوپولیسم ارزان نیست

 از سویی دیگر باید پرسید که اگر نگاه ما به‌حوادث تاریخی

باید از مجرای عدسی معیوب دوربینی از همان زمان باشد


امتیاز نگاه به‌گذشته در چیست؟


 اگر ما امروز نُرم‌ها، عادات وحاکمان امروزی را نقد می‌کنیم، 

دلیل دعوت به‌رفتار خطاپوشانه درمواجهه با حوادث دیروز در چیست؟

ادامه در قسمت بعدی

شبنم

  در ساحل چشمان من شفق با اسم تو تسلیم مهتاب می‌شود موج‌های قلبم یکی پس از دیگری دست به‌دامن شب نبض خاطره‌های‌مان را به تپش درمی‌آورند در مه...

محبوب‌ترین‌هایِ خواننده‌گان وبلاگ