پذیرش دیگری با روی‌کردی متأثر از پست مدرنیسم،

۱۴۰۳ شهریور ۲, جمعه

دو جنس‌گرائی و نواندیشان مسلمان(۱)


آیا خدا دوجنس‌گرایان‌ (بایسکشوال) را دوست ندارد؟
 
موضوع این مقاله "الاهیات اسلامیِ دوجنس‌گرایی" است
که عنوانی‌‌ست به معنای کاویدن دیدگاه اسلام نسبت به پدیده‌ی دوجنس‌گرایی
 از لحاظ اخلاقی و فقهی

اشاره
۱
.  یکی از پیام‌های بنیادین و انکارناپذیر اسلام، به ویژه قرآن، این است
 که هیچ بشری بر بشر دیگر برتری ندارد 
قرآن آشکارا و بارها تاکید می‌کند 
که گونه‌گونیِ آدمیان در نژاد، رنگ، زبان، فرهنگ، جامعه، جنسیت
و مانند این‌ها تنها نشان از قدرت خدا است
 یکی از اهداف اساسی آفرینش است
 .و دلیل بر برتری گروهی بر گروه دیگر نیست
در ادبیات قرآن و نیز در احادیث تنهاوتنها عاملی که 
موجب برتری و شایسته‌گی آدمی می‌شود 
پرهیزگاری (تقوا) 
و 
.درک حضور خداوند در حیات شخصی است
هر کسی چنین پرهیزگاری و حضوری را بیش‌تر 
در زندگی‌اش بیابد نزد خدا شایسته‌تر است
اما باز تاکید آشکار قرآن و احادیث اسلامی بر این است
 که درک چنین شایسته‌گی یا برتری‌ای از سوی آدمیان امکان ندارد 
.و این تنها خود خداوند است که می‌داند چه کسی شایسته‌تر است
 .از این رو، هیچ فردی حق داوری درباره‌ی ایمان، 
پرهیزگاری، و شایسته‌گیِ دیگران را ندارد
با این‌که آموزه‌ی تقوا[1] و آگاهی انحصاری خداوند بر پرهیزگاری بندگان 
یکی از بالاترین بسامدها را در قرآن دارد
 .متاسفانه الاهی‌دانان و اخلاقیان مسلمان چندان که باید به آن نپرداخته‌اند
از این رو، نواندیشان مسلمان می‌بایست 
این نکته را نیز به لیست آموزه‌های بنیادین اسلام 
.که نیاز به گشوده‌گی و بازتحلیل دارد بیفزایند

۲ 
"الاهیات اسلامیِ دوجنس‌گرایی" 
به معنای کاویدن دیدگاه اسلام نسبت به پدیده‌ی دوجنس‌گرایی 
از لحاظ اخلاقی و فقهی است 
که برپایه‌ی منابع و ادله‌ی اسلام و از رهگذر پژوهش‌های اندیش‌مندان خبره 
در زمینه‌ی الاهیات اسلامی صورت می‌گیرد
 اگرچه پژوهش‌گران سنتی و نئوسنتی از الاهیات 
گرایش 
و 
کنش جنسیِ دوهم‌جنس
 .به معنای گسترده‌ی آن سخن نگفته اند
 الاهیات هم‌جنس‌گرایی از سوی بخشی از نواندیشان مسلمان 
در دو دهه‌ی اخیر مورد پژوهش قرار گرفته است
 ،دربرابر
 الاهیات دوجنس‌گرایی نه تنها این شانس را نداشته است
 که از سوی نواندیشان مسلمان مورد پژوهش قرار گیرد
 .اینان به شدت با ورود بحث دوجنس‌گرایی 
در الاهیات گرایش و کنش جنسیِ دوهم‌جنس مخالفت نموده‌اند
.این پژوهش‌گران اغلب گمان می‌کنند
 که دفاع از دوجنس‌گرایان از دیدگاه اسلام و منابع اسلامی امکان ندارد 

پژوهش‌گران به نام این عرصه
مانند کگل، حبیب، و نراقی، براین باورند که روش آن‌ها توان برداشتی 
از اسلام را ندارد 
.که با دوجنس‌گرایی سرسازگاری داشته باشد
به عنوان نمونه اسکات سراج الحق کگل 
در کتاب "همجنس‌گرایی در اسلام" استدلال می‌کند 
.که چنین امکانی در منابع اسلامی وجود ندارد، یا او نیافته است
.وی اظهار امیدواری می‌کند که محققان دیگری در آینده
 امکانات لازم را برای چنین فهمی از اسلام بیابند
 (کگل، ۲۰۱۰، ص. ۱۳)
 همچنین نگارنده در 
کنفرانس "بررسی حقوق اقلیت‌های جنسی ایرانی" که در سال ۲۰۱۴ در 
دوسلدورف آلمان برگزار شده بود،(۱)
 شاهد بوده است که دو تن از الاهی‌دانان شیعه
 (آرش نراقی و شهاب. م)
 در پاسخ به نقد یکی از فعالان حقوق دوجنس‌گرایان
.آشکارا اظهار می‌کردند که چنین امکاناتی در منابع اسلامی 
برای فهمی نو به سود الاهیات دوجنس‌گرایی وجود ندارد 
افزون بر این، فعالان حقوق اقلیت‌های جنسی نیز 
چندان روی خوش به مسئله‌ی دوجنس‌گرایی نشان نمی‌دهند
.به عنوان نمونه عمر نحاس، یکی از فعالان این عرصه، 
دوجنس‌گرایی را به شدت مردود می‌شمارد 
.و حتی در برخی از دوره‌ها آن را مخلّ دفاع از هم‌جنس‌گرایی می‌خواند
 .باری، براساس همین روی کرد است
 که الاهیات دوجنس‌گرایی تاکنون اقبالی برای بروز نداشته است

۳
 .من در این نوشته نشان خواهم داد
 که چنین برداشتی نادرست است و شواهد کافی به سود آن وجود ندارد 
از این رو، منابع اسلام برای فهمی همدلانه یا روادارانه 
نسبت به دوجنس‌گرایی گشوده‌اند 
یعنی منابع اسلام دست‌کم به همان اندازه که 
نسبت به هم‌جنس‌گرایان یا ترنس جندرها گشوده اند، 
.نسبت به دوجنس‌گرایان نیز گشوده‌اند 
از این رو، دوجنس‌گرایان مسلمان نیز این امکان را دارند 
تا هم هویت جنسیِ خویش را حفظ کنند و هم مسلمان بزیَند
 .اثبات این نکته البته کاری است سنگین که در این نوشته نمی‌توان آن را بررسید
 من در بخش دوم سری "الاهیات گرایش و کنش جنسی دوهم‌جنس" که به زودی آماده‌ی انتشار می‌شود
.می‌کوشم این پدیده را دقیق تر بکاوم
اما در این نوشته نشان می‌دهم که دلایل این دسته از پژوهش‌گران 
برای برنرسیدن دوجنس‌گرایی از منظر اسلام ناکافی است
 و برخلاف آنچه آنان گمان می‌کنند، در منابع اسلام، و به ویژه قرآن
.امکانات لازم برای بحث از دوجنس‌گرایی نیز وجود دارد

کاشت نهال گفتگو از دوجنس‌گرایی
در سال‌های اخیر فعالان دوجنس‌گرای مسلمان با ایجاد وبسایت‌هایی
 برای گفتگو، مصاحبه، و دیگر فعالیت‌های
 حقوق بشری، می‌کوشند تا این انگیزه را در پژوهش‌گران پدید آورند 
.که نسبت به مسئله‌ی دوجنس‌گرایی بازاندیشی کنند
 و با پژوهش پیرامون این موضوع از نگاه منابع 
و ادلّه‌ی اسلام ابعاد الاهیاتیِ آن را
 کشف کنند و نشان دهند
مانند نویسندگان وبسایت "من حرام نیستم"؛ یا این وبسایت
از میان فعالان حقوق اقلیت‌های جنسی ایرانی نیز کم وبیش
 کوشش‌هایی در این زمینه مشاهده می‌شود که منسجم‌ترین آن وبسایتی است
 با عنوان "دوجنس‌گرا" که نزدیک به یک سال است 
.که با همت گروهی از فعالان حقوق اقلیت‌های جنسی کارش را آغازیده است
اما برای تحقق چنین هدفی کار فرهنگی- اجتماعی بیش‌تری نیاز است 
تا جامعه‌ی بزرگ ایرانی با نژاد‌ها و اقوام گوناگون
 خواه باورمند به ادیان یا غیرباورمند، از یک سو
و جامعه‌ی بزرگ تر فارس زبان، خواه ایرانی، خواه افغان، و خواه تاجیک
 از سوی دیگر، به این آگاهی برسد که دوجنس‌گرا بودن لزوما به معنای
 .هرزه بودن، غیراخلاقی زیستن، بی ایمانی، و بی هویت بودن نیست

اندیش‌مندان مسلمان، منابع اسلام و پدیده‌ی دوجنس‌گرایی
نواندیشان مسلمانی که از پدیده‌ی همجنس‌گرایی 
از منظر الاهیات اسلامی دفاع می‌کنند 
:از دو روی‌کرد بنیادین و به نسبت تازه در اسلام شناسیِ خویش پیروی می‌کنند
۱
. روی‌کرد نخست، "الاهیات رهایی بخش اسلامی" است 
که فرید اسحاق یکی از مهم‌ترین مروجّان آن است
 (اسحاق ۲۰۰۲)
. اساس الاهیات رهایی‌بخش پشتیبانی از گروه ستم دیده 
و مبارزه با گروه ستم‌گر است
در دامنه‌ی فهم متون دینیِ اسلامی، 
الاهیات رهایی‌بخش هر فهمی از قرآن و دیگر منابع اسلام را 
.که تأیید کننده‌ی ستم‌گری، تبعیض، و بی‌عدالتی به هر نحوی 
و به هر گروهی از آدمیان باشد
 معتبر نمی‌داند 
۲
 رویکرد دومی که این پژوهش‌گران از آن سود می‌برند
 "تفسیرهای نواندیشانه و مترقی"
 در فهم از اسلام است 
که از سوی برخی پژوهشگران مسلمان عرضه شده است
یکی از این اندیش‌مندان که به تفسیرهای نواندیشانه از قرآن روی می‌برد 
خالد ابوالفضل، استاد اسلام شناسی
 .و حقوق اسلامی در دانشگاه یو سی ال ای آمریکاست
 الفضل می‌کوشد تا فهمی روادارانه از اسلام عرضه کند
 و چنین فهمی را به قرآن مستند سازد
وی در آثارش نشان می‌دهد که اسلام و به طور خاص قرآن 
گونه‌گونه‌گی، دگرگونه‌گی،
 و رواداری را به صورت جدی و گسترده می‌پذیرد
قرآن در جاهای متعددی بر این گونه‌گونی تاکید کرده است
 (مانند: ۴۹: ۱۳؛ ۱۱: ۱۱۸- ۱۱۹؛ ۳۰: ۲۲؛ ۲: ۶۲)
 و این گونه‌گونی را از مهم‌ترین اهدف آفرینش خوانده است
 (الفضل ۲۰۱۴، ص. ۴۰۵- ۴۱۰ ؛ و ۲۰۰۲، ص. ۱۶)
 به عنوان نمونه در حجرات ۱۳ می‌خوانیم:

ای مردم ما شما را از »
مرد و زنى آفريديم 
و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم 
تا با يكديگر شناسائىِ متقابل حاصل كنيد 
در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست 
«بی‌ترديد خداوند داناى آگاه است
[2]
 یا
 در الروم ۲۲ آمده است: "از نشانه‌‏هاى [قدرت] او آفرينش آسمان‌ها 
و زمين و اختلاف زبان‌هاى شما 
"و رنگ‌هاى شماست قطعا در اين [امر نيز] براى دانش‌وران نشانه‏‌هايى است
 الفضل بر این باور است 
که مسئله‌ی کثرت، گونه‌گونی و رواداری در آفرینش 
یکی از مهم‌ترین آموزه‌های اسلام است
 که الاهی‌دانان مسلمان به هر دلیل آن را نادیده گرفته یا نخواسته‌اند
 آن را بپرورانند یا گفتگو پیرامون آن را جدی بگیرند
 فراتر از این، از دیدگاه الفضل، برپایه‌ی آموزه‌های قرآن، 
مانند آنچه در بقره ۶۲ آمده است
.اسلام حتی راه رسیدن به نجات را متکثر می‌شمارد
 از این رو، رستگاری تنها به باورمندی به اسلام نیست
 و پیروان ادیان دیگر نیز می‌توانند به رستگاری برسند؛
 نکته‌ای که باز هم الاهی‌دانان مسلمان کمتر بر آن متمرکز شده‌اند 
(همان، ۲۰۰۲، ص. ۱۷)

اسکات کگل یکی از پژوهش‌گران نواندیشی است
 که با الهام از اسحاق رویکرد الاهیات رهایی بخش را 
.سرلوحه‌ی فهم خویش از قرآن قرار داده است
درنتیجه هر فهمی از قرآن یا دیگر منابع اسلامی که حقوق اقلیت‌ها را 
زیرپا گذاشته 
یا نادیده می‌گیرند 
و از این طریق، به آنان ستم روا می‌دارند 
.معتبر نمی‌داند 
(کگل، همان، ص. ۳۷- ۳۹)
 او 
هم‌چنین با الهام از الفضل، نظریه‌ی گونه‌گونی و رواداری قرآن را 
به صورت گسترده به کار برده است
 کگل اگرچه بر تاثیر جدی و الهام بخش دیدگاه الفضل 
بر پژوهش‌گرانی مانند خود او تاکید دارد
 بر این باور است که توانایی‌های دیدگاه الفضل بسیار فراتر از آن چیزی است
 که خود او از آن سخن گفته است
 از این رو، به کار بیش‌تری نیاز است تا این گنجایش‌های نظری عینیت بیابند
 (کگل، ۲۰۱۰، ص. ۴)
 .کگل خود می‌کوشد تا بخشی از ظرفیت‌های این دیدگاه را عینیت ببخشد
 .یکی از این گنجایش‌ها، بهره‌گیری از این فهم تازه به نفع اقلیت‌های جنسی است
از دیدگاه کگل، گی‌ها، لزبین‌ها، و ترنس جندرها کسانی هستند که دیدگاه 
.گونه‌گونی و رواداری قرآنیِ الفضل شامل آن‌ها می‌شود

از آنجا که تنوع موجود در میان آدمیان منحصر به تنوع ظاهری و مادی نبوده
 .آدمیان به لحاظ روانی و درونی نیز دارای گونه‌گونی بسیار 
و گرایش‌های متنوع هستند
کگل این پرسش را در میان می‌نهد 
که آیا تنوع مورد پذیرش قرآن شامل گونه‌گونیِ درونیِ آدمیان
 ازجمله گرایش‌های جنسی، نیز می‌شوند؟ 
برای پاسخ به این پرسش، کگل ابتدا 
بحث چگونه‌گیِ شکل گیری شخصیت آدمی را از منظر قرآن برمی‌رسد 
در گفتمان قرآنی، براساس دیدگاه کگل، شخصیت آدمی 
از مراحل متنوعی شکل گرفته
 که، دست کم چهار مرحله
 به صورت مشخص در قرآن نام برده شده است
۱
 صورت (شکل ظاهری آدمیان که از سوی خداوند به آن‌ها داده شده است)
 (قرآن/ ۸۲: ۶- ۸)
 ۲
 ‌شاکله‌ی
خلق و خوی و خصایص درونی که در دوران آغاز کودکی و نوجوانی)
 (در آدمیان شکل می‌گیرد و برآمده از اراده و اختیار آدمی نیست
 (قرآن/ ۱۷: ۸۲-۸۳)
 ۳ 
طبیعت
 (بخش ژنتیکی و بیولوژیک آدمیان است که انسان‌ها خود در پدیداری آن‌ها هیچ نقشی ندارند)
 (قرآن/ ۲۳: ۱۲- ۱۴)
 ۴
 فطرت 
بخشی از شخصیت آدمیان است که موجب آگاهی درونی)
 (به امور و داوری اخلاقی نسبت به خوبی‌ها و بدی‌ها می‌شود
 این بخش از شخصیت آدمی عقلانی و اختیاری است
(قرآن/ ۳۰: ۳۰)
 گرایش‌های جنسی طبعا نباید برآمده از مرحله‌ی اول و چهارم، یعنی صورت 
(که بخش کاملا فیزیکی و ظاهری آدمی است) یا فطرت (که امری اختیاری است)، باشند

 براساس آموزه‌های قرآن، گرایش‌های جنسی برایند پیچیده‌ای
 از طبیعت ژنتیک و تربیت دوران آغازین کودکی یا همان شاکله‌ی آدمیان است
 که با توجه به بحث بالا، امری ذاتی، غیراکتسابی، و غیرارادی خواهند بود
کگل در تایید فهم خویش از قرآن، توضیح می‌دهد
 که پژوهش‌های روان شناختی و زیست شناختی اخیر 
نیز بر این نکته تاکید دارند که گرایش‌های جنسی ذاتی یا طبیعی هستند 
یعنی برآمده از طبیعت ژنتیک یا تربیت دوران کودکی‌اند
 (همان، ص. ۴۶- ۴۸)

یکی از گرایش‌های جنسی در میان آدمیان همجنس‌گرایی‌است
 که مانند دیگر گرایش‌های جنسی
.طبیعی یا ذاتی و برآمده از فرایند ژنتیکی یا تربیت دوران کودکی باید شمرده شود 
از این رو، همجنس‌گرایی در هر فرضی، 
خواه مستقیم منتسب به خلقت الاهی باشد یا برآمده
 از طبیعت ژتنیکی یا تربیت دوران کودکی باشد،
 امری غیراختیاری/ غیراکتسابی است
در نتیجه برآمده از اراده‌ی الاهی و از اهداف آفرینش است 
.و در دل آموزه‌ی گونه‌گونی مورد پذیرش قرآن جای می‌گیرد
 (همان. ص. ۲ و ۴۸)
 از دیدگاه کگل، اگرچه قرآن آشکارا به همجنس‌گرایان نپرداخته است
 .ارزیابی منفی‌ای نیز از همجنس‌گرایان در قرآن نیامده است
 در عوض، این تنها از راه احادیث بوده است که بعدها 
از لواط و جرم انگاری آن سخن رفته است
 .که امروزه آن را به همجنس‌گرایی نیز تسری می‌دهند
 با توجه به این‌که در قرآن همجنس‌گرایی به مثابه‌ی بخشی 
از گونه‌گونی در خلقت پذیرفته شده است
 اعتبار و دلالت احادیث منقول باید به طور جدی و با توجه به الاهیات رهایی‌بخش 
و
 دور از فرهنگ مردسالار حاکم بر اندیشه‌ی مسلمانان و عالمان اسلامی
 .مورد بازنگری و اجتهاد مجدد قرار گیرد تا فهمی جدید از این پدیده به دست آید 
در غیر این صورت، با توجه به داخل بودن همجنس‌گرایان 
در دیدگاه گونه‌گونی و رواداری قرآنی 
فهم سنتی مردسالار و هرگونه فهم دیگری که حقوق این بخش 
از اقلیت‌های جنسی را زیرپا بگذارد 
.براساس الاهیات رهایی‌بخش حجیت نداشته و زیر سوال است
 (همان، ص.۲- ۳)

:بگذارید فرایند استدلال کگل را به شکل زیر بازنویسی کنم

۱
 قرآن گونه‌گونی و تکثر آفریده‌ها و از جمله آدمیان را پذیرفته،
 آن را به خداوند نسبت داده
 .و از اهداف خلقت شمرده است

۲
گرایش‌های جنسی، به دلیل ذاتی/ طبیعی بودن، منتسب به آفرینش خداوند بوده،
 با اراده‌ی او پدید آمده است و ، درواقع، از اهداف خلقت است

۳
هم‌جنس‌گرایی یکی از این گونه‌های متفاوت گرایش جنسیِ ذاتی/ طبیعی است
 که خداوند آفریده است

۴
. هم‌جنس‌گرایی به دلیل انتساب به آفرینش خداوند و اراده‌ی او، بخشی از گونه‌گونی‌ای است
 .که مورد پذیرش اسلام، به ویژه قرآن، است

۵
براساس الاهیات رهایی‌بخش، هر فهمی از قرآن یا دیگر منابع اسلام که هم‌جنس‌گرایان را نپذیرد 
و حقوق آنان را زیرپا بگذارد یا نادیده بگیرد، ظلم در حق آنان بوده و عادلانه نیست
 .از این رو، از حجیت برخوردار نمی‌باشد

۶
.در نتیجه هم‌جنس‌گرایی، فی‌نفسه، از نظر اسلام حرام نیست

.کگل، اما، بر این باور است که این استدلال قرآنیِ وی 
شامل دوجنس‌گرایان نمی‌شود
 دوجنس‌گرایی، برخلاف هم‌جنس‌گرایی منتسب به آفرینش خداوند نمی‌تواند باشد
 .و در دایره‌ی دیدگاه گونه‌گونی و رواداری منتسب به آفرینش خداوند نمی‌گنجد
 .زیرا قرآن به صورت تلویحی به گی‌ها، لزیبن‌ها،
 و ترنس‌جندرها با نگاه مثبت اشاره کرده است
 کلام خدا آنان را تحریم یا ممنوع نمی‌کند
 .بل‌که آن‌ها را بخشی از مخلوقات گوناگونی می‌شمارد که خود آفریده است
 .بنابراین، در الاهیات اسلامی می‌توان مبنایی یافت 
که وجود این بخش از آدمیان را می‌پذیرد 
دربرابر، چنین مبنایی در قرآن یا دیگر منابع اسلامی 
در تأیید دوجنس‌گرایان و اشاره‌ی به آنان
 در میان آفریده‌گان گوناگون خداوند، به مثابه‌ی کسانی 
.که به هر دو جنس مرد و زن گرایش جنسی دارند، یافت نمی‌شود
 (همان، ص. ۱۰)

سنجش استدلال قرآنی اسکات کگل
:استدلال کگل را می‌توان در دو سطح به سنجش گرفت
۱
.با پذیرش مقدمات و نتیجه‌ی استدلال و تسری آن به دوجنس‌گرایی
 (برخلاف ادعای خود کگل)
۲
 به صورت مبنایی و با نفی بنیاد‌های مفروض استدلال
 مثلا در بنیادهای مفروض کگل، به گمان من این مبنا قابل دفاع نیست 
که با ارجاع گرایش‌های جنسی
 به طبیعت/ فطرت آدمیان، می‌توان آسان‌تر از حقوق اقلیت‌های جنسی و همجنس‌گرایان دفاع کرد 
من در سری نخست مجموعه نوشته‌های "الاهیات گرایش و کنش جنسی دو همجنس" نشان داده ام 
که دفاع پژوهش‌گران نواندیش مسلمان از حقوق اقلیت‌های جنسی، به ویژه همجنس‌گرایی 
.عموما برپایه‌ی ذات گرایی بوده است
 در همان نوشته‌ها، به ویژه در شماره‌ی پنجم 
این دیدگاه را به سنجش برده، کاستی‌های آن را نشان داده ام 
همچنین به‌گمان
 من آنچه کگل مدعی شده است که از آیات مورد بحث درباره‌ی 
مراحل شخصیت آدمیان
 می‌توان دریافت که از نگاه قرآن گرایش‌های جنسی
 تنها به مرحله‌ی شاکله و طبیعت ژنتیک مرتبطند 
به شدت تردیدبردار است زیرا در تمام این آیات هیچ سخنی 
از چگونه‌گیِ شکل گیری گرایش‌های آدمی نیامده است
 .دست‌کم شواهد کافی وجود ندارد تا بتوان اعتبار و حجیت این فهم را پذیرفت
 افزون بر این، بهره‌گیری از دیدگاه الفضل درباره‌ی 
آموزه‌ی گونه‌گونی و رواداری قرآنی/ اسلامی نیازی
 .به نظریه‌ی ذات گرایانه ندارد 
.درواقع، نسبت به آن خنثی است
 یعنی حتی اگر هم‌جنس‌گرایی ذاتی یا برآمده از طبیعت نباشد،
 باز هم دیدگاه گونه‌گونی منتسب به آفرینش خداوند شامل آن می‌شود
 زیرا آدمیان، براساس پیام بنیادین قرآن، در هر فرضی آفریده‌ی او هستند 
و مادامی که اصول اخلاقی مسلم دینی را زیرپا نگذارند 
مجاز به بهره‌مندی از عالم بوده و براساس الاهیات رهایی‌بخش کسی نمی‌تواند
 .فهمی از قرآن یا اسلام داشته باشد 
که حقوق یک دسته از آدمیان را نادیده گرفته یا زیرپا بگذارد 
.با این همه، من در این نوشته قصد سنجش دیدگاه کگل را از این منظر ندارم

دربرابر 
در این مقاله می‌کوشم تا با وی همدلی کرده، فرایند استدلالیِ او را 
درست بینگارم
 بنابراین
 اولا
 دیدگاه او را درباره‌ی مراحل شکل گیری شخصیت آدمیان 
از منظر قرآن و تعاریفی را که 
.وی از چهار مرحله‌ی صورت، شاکله، طبیعت، و فطرت عرضه کرده است می‌پذیرم 
ثانیا
 این بخش از استدلال او را نیز می‌پذیرم که گرایش‌های جنسی، 
و از جمله هم‌جنس‌گرایی
در مرحله‌ای شکل می‌گیرند که اکتسابی یا اختیاری نبوده،
 اراده و خلقت خداوند بر آن قرار گرفته است
 بنابراین، گرایش جنسی، از جمله هم‌جنس‌گرایی،
 داخل در دیدگاه قرآنیِ گونه‌گونی است 
که اراده‌ی خدا در آفرینش آفریده‌ها بر آن تعلق گرفته و در واقع، 
هدف بنیادین آفرینش بوده است 
ثالثا 
این نتیجه را نیز می‌پذیرم که به دلیل شمول دیدگاه قرآنیِ گونه‌گونی 
نسبت به همجنس‌گرایی
 هر فهمی از قرآن یا اسلام که حقوق این بخش از آدمیان را زیرپا بگذارد
 یا نادیده بگیرد یا به آنان ستم نماید
 .براساس الاهیات رهایی‌بخش، حجیت نداشته، فاقد اعتبار است
 .درواقع، تمام مقدمات ۱ تا ۵ را درست فرض می‌کنم

اما پرسش این‌جا است که چرا چنین استدلالی 
به سود دوجنس‌گرایی معتبر نیست؟
 و چرا کگل بر این باور است که دوجنس‌گرایی، برخلاف همجنس‌گرایی
 منتسب به اراده‌ی خداوند نمی‌تواند باشد 
و در دایره‌ی دیدگاه گونه‌گونیِ منتسب به آفرینش خداوند داخل نبوده
 از جانب قرآن پذیرفته نیست؟ 
بگذارید این ادعای کگل را به سنجش بگیرم
مطابق با فرایند استدلالیِ کگل، شکل‌گیری گرایش‌های جنسی در دیدگاه قرآن
 برآیندی از طبیعت ژنتیک و تربیت دوران آغازین کودکی است
 .از این رو، اختیاری نیست و منتسب به آفرینش و اراده‌ی الاهی است 
دوجنس‌گرایی یکی از همین گرایش‌های جنسی است
 و از این منظرمانند هر گرایش جنسیِ دیگری
 .از جمله همجنس‌گرایی، است 
هیچ دلیلی برای استثنا کردن این گرایش جنسی 
از دیگر گرایش‌های جنسی وجود ندارد 
بنابراین، براساس منطق استدلالی کگل، دوجنس‌گرایی نیز 
براساس آموزه‌ی قرآنیِ گونه‌گونی
 .باید منتسب به آفرینش و اراده‌ی الاهی گردد
 افزون بر این،
 این تنها گرایش همجنس‌گرایانه نیست که برخی تحقیقات اخیر 
روان شناسی و بیولوژیک
 همان گونه که کگل بیان می‌کند، آن را به تربیت دوران کودکی 
یا انتقال ژنتیکی مربوط می‌دانند
 تحقیقات مشابه دیگری وجود دارند که نسبت به گرایش‌های جنسی‌ی دیگر
 .و از جمله دوجنس‌گرایی به چنین نگرش و نتیجه‌ای رسیده‌اند 
(دیاموند ۱۹۹۸؛ روسنتال & سیلوا & سافرون & بیلی ۲۰۱۱)
 با این نگاه باید پذیرفت که دوجنس‌گرایی نیز
 در آموزه‌ی گونه گونی و رواداری مورد پذیرش قرآن، داخل است 
.و دلیلی بر طرد آن وجود ندارد
 اگر تا اینجا پذیرفته شود،
 اصرار کگل بر این‌که اشاره‌ی تلویحی قرآن نسبت به اقلیت‌های جنسی 
،شامل دوجنس‌گرایان نمی‌شود
 .کاربست محکمی ندارد
 از این رو، به گمان من سیر استدلالیِ کگل درخصوص همجنس‌گرایی را
 .به عینه می‌توان درباره‌ی دوجنس‌گرایی نیز به صورت زیر بازنویسی کرد

۱
،قرآن گونه‌گونی و تکثر آفریده‌ها و از جمله آدمیان را پذیرفته
 .آن را به خداوند نسبت داده، و از اهداف خلقت شمرده است

۲
گرایش‌های جنسی، به دلیل ذاتی/ طبیعی بودن، منتسب به آفرینش خداوند بوده
.با اراده‌ی او پدید آمده است، و درواقع، از اهداف خلقت است

۳
.دوجنس‌گرایی یکی از این گونه‌های متفاوت گرایش جنسیِ ذاتی/ طبیعی است
 که خداوند آفریده است

۴
دوجنس‌گرایی به دلیل انتساب به آفرینش خداوند و اراده‌ی او، بخشی از گونه‌گونی‌ای است 
.که مورد پذیرش اسلام، به ویژه قرآن، است

۵
براساس الاهیات رهایی‌بخش، هر فهمی از قرآن یا دیگر منابع اسلام 
که دوجنس‌گرایان را نپذیرد 
و حقوق آنان را زیرپا بگذارد یا نادیده بگیرد، ظلم در حق آنان بوده و عادلانه نیست
 .از این رو، از حجیت برخوردار نمی‌باشد

۶
.در نتیجه دوجنس‌گرایی، فی‌نفسه، از نظر اسلام حرام نیست

گزارش و سنجش برخی دلایل دیگر اسکات کگل برای حذف دوجنس‌گرایی
در کنار دلیل بالا که به نظر می‌رسد مهم‌ترین دلیلی باشد
 که اسکات کگل را بر آن داشت تا دوجنس‌گرایی را
 از دامنه‌ی بحث خویش بیرون براند، 
وی در مقدمه‌ی کتاب همجنس‌گرایی در اسلام چهار دلیل دیگر نیز ذکر می‌کند
 که برخی ناظر به سیاست‌های کاربردی در دفاع از حقوق اقلیت‌های جنسی است
 .و برخی دیگر ناظر به توجیهات نظری
 در ادامه این دلایل را بر می‌رسم
دلیل نخست
 همجنس‌گرایان مسلمان و نیز فعالان حقوق اقلیت‌های جنسی مسلمان،
 دوجنس‌گرایی را چالشی جدی 
.در تثبیت و تعریف هویت خویش می‌شمارند 
در جوامع مسلمان و به ویژه کشورهای اسلامی که همجنس‌گرایان 
در خطر جدی هستند
 دوجنس‌گرایان در عین‌حال که کنش جنسی با همجنس خویش دارند، 
با ساختارها و نُرم‌های
 .دگرجنس‌گرایان در این جوامع همنوایی داشته، همان گونه می‌زیند 
از این رو
 دوجنس‌گرایان این بهانه را به دست
 عالمان مسلمان، قانون‌گذاران، و عموم جامعه‌ی مسلمان می‌دهند
 .تا هویت مستقل همجنس‌گرایی را جدی نگیرند و حقوق آنان را به رسمیت نشناسند
 (همان، ۱۰)
این دلیل که بیش‌تر ناظر به یک نگرش اجتماعی- سیاسی در دفاع از حقوق اقلیت‌های جنسی است
 .دلیل پذیرفتنی و مناسبی برای حذف دوجنس‌گرایان نیست

 اولا این خطای آشکار فعالان حقوق همجنس‌گرایان مسلمان است که گمان می‌کنند
 دوجنس‌گرایان تثبیت هویت همجنس‌گرایانه در جوامع اسلامی را 
با چالش رو به رو می‌کنند
 به همین خاطر مرزبندی‌های دروغین میان اقلیت‌های جنسی،
 بخش کردن آن‌ها به خودی و غیرخودی 
و راندن گروه‌های مختلف با بهانه‌های گوناگون
 نه تنها به ساختار دفاع از حقوق این اقلیت‌ها در جوامع اسلامی کمکی نمی‌کند
 .بل‌که در نهایت با نحیف و ضعیف ساختن این ساختار به ضرر آن منتهی می‌شود 
بی‌شک اتحاد اقلیت‌های جنسی به تقویت آن‌ها می‌انجامد
 و صدای آنان را در جوامع مردسالار مسلمان رساتر می‌سازد
 از این طریق، مدافعان حقوق اقلیت‌های جنسی مسلمان
 با اعتماد به نفس و توان افزون‌تری می‌توانند
 با الاهیدانان مسلمان رو به رو شده، ضمن یادآوری ضرورت بازاندیشی در الاهیات اسلامی
 از آن‌ها بخواهند که از فهم مردسالارانه و سرکوب‌گرانه و غیرعادلانه 
.در زمینه‌ی حقوق اقلیت‌های جنسی دست بردارند
 به گمان من برای یافتن صدایی رساتر لازم است که اقلیت‌های جنسی بکوشند
 تا از نیروی فراوان و تجربه‌ی دراز فمینیست‌های مسلمان نیز غفلت نکرده،
 از آن بهره ببرند
 ثانیا کگل و آن دسته از فعالان حقوق هم‌جنس‌گرایی که با وی موافق هستند
 به خوبی می‌دانند 
که دوجنس‌گرایی به معنای پدیده‌ی امروزی آن غیر از داشتن کنش جنسی 
با هر دو جنس است 
که به لحاظ تاریخی در جوامع مسلمان رواج داشته است 
و گاه به دگرجنس خواهانی اشاره دارد 
که در فرض دسترسی نداشتن به جنس مخالف برای رهایی از شهوت جنسی با جنس موافق نیز درمی‌آمیختند
 .و اغلب با نوعی خوی تجاوزگری و سلطه بر پذیرنده (مفعول) همراه بوده است 
به نظر می‌رسد آنچه کگل درباره‌ی دوجنس‌گرایان در اینجا ادعا کرده است 
ناظر به همین گروهی باشد که اشاره کردم
 و الا دوجنس‌گرایان معاصر در جوامع مسلمان، دقیقا مانند همجنس‌گرایان
 درپیِ هویت اجتماعیِ خاص خویش بوده، 
از نُرم‌های اجتماعی دگرجنس‌گرایان پیروی نمی‌کنند
 .از این رو، راندن دوجنس‌گرایی با چنین برچسبی منصفانه نمی‌نماید

دلیل دوم
 دلیل بعدی که باز هم یک دلیل سیاسی- تاریخی است
 به پدیده‌ای اشاره دارد که در جوامع مسلمان رواج داشته است 
چیزی که جوزف مسعد آن را "دوجنس‌گراییِ بی نام و نشان" خوانده است
 (مسعد، ۲۰۰۷، فصل سوم)
 همان گونه که اشاره کردم 
این پدیده نوعا در فرضی روی می‌نمود که جنس مخالف در دسترس نمی‌بود
 .یا زمینه‌های استیلاجویی و تجاوز وجود داشت
 کگل توضیح می‌دهد که این افراد هیچ‌گونه تعلق خاطری به جنس موافق نداشته‌اند 
.و حتی فراتر، در جوامع مرد سالار اسلامی‌که همجنس‌گرایی 
در آن بسیار ناپسند می‌نمود
 اینان با دگرجنس‌گرایان هم‌دستی کرده تعابیر هموفوبیک نسبت به کسی که
 .در کنش جنسی، پذیرنده (مفعول) بود به کار می‌بردند
 .و از این طریق، شریک جنسیِ هم‌جنس خویش را تحقیر و انکار می‌کردند
 آن‌ها در سرکوب هم‌جنس‌گرایان با بخش هم‌جنس‌گراستیر جامعه 
کاملا هم‌راه بودند 
در این‌گونه از رفتار جنسی با هم‌جنس، 
که گاهی از آن به "هم‌جنس‌گراییِ ناظر به اوضاع و احوال" نام برده می‌شود 
.میان شریک‌های جنسی آشکارا تفاوت گذاشته می‌شد 
.آن که کُننده (فاعل) بود نه تنها سرزنش نمی‌شد، 
گاه تلویحا تحسین نیز می‌شده است 
.و حتی این امر می‌توانست موجب غرور و مردانه‌گیِ بیش‌تر کُننده باشد 
در برابر آن که پذیرنده بود مورد شماتت قرار می‌گرفت 
گاه با او چونان بیمار رفتار می‌کردند 
.یا او را زن نما و گناه‌کار می‌نامیدند 
.این پدیده هم پیش از ازدواج و هم گاه پس از آن وجود داشت
 .از این رو، دفاع از دوجنس‌گرایی با 
هدف دفاع از حقوق اقلیت‌های جنسی سازگار نیست
 .دوجنس‌گرایی برای جوامع مسلمان یادآور چنین پدیده‌ای است
 که به هیچ رو نمی‌تواند ذاتی یا طبیعی باشد
 (کگل، همان)
اگرچه کگل به درستی درباره‌ی وجود پدیده‌ی خاص کنش جنسی با هر دو جنس
 در تاریخ جوامع اسلامی سخن گفته است 
.نام دوجنس‌گرایی نهادن بر آن خطای فاحشی است 
همان‌گونه که مسعد چنین خطای آشکاری را مرتکب شده 
آن را دوجنس‌گراییِ بی نام و نشان خوانده است
 کگل خود نیز اشاره کرده است و مسعد با تفصیل بیش‌تری توضیح داده است 
که چنین پدیده‌ای اغلب یا در فرض نبودن و عدم دست‌رسی به جنس مخالف
 اتفاق می‌افتاده است
 و یا برای این بوده است که کُننده در کنش جنسی همواره این انتظار را داشته
 .بل‌که حق خویش می‌دانسته، که از هر کسی که به او اجازه‌ی دخول بدهد، 
خواه مرد یا زن، لذت ببرد
 .این نشان از مردانه‌گی و استیلای بیش‌تر وی بوده است 
.دوجنس‌گرایی به مثابه‌ی پدیده‌ی امروزی حتی قابل مقایسه با آن پدیده نیست
 از این رو، چنین بهانه‌ای برای بحث نکردن از دوجنس‌گرایی
 و ادعای عدم شمول الاهیات اسلامی 
.نسبت به آنان بسیار غریب می‌نماید 
به‌گمان من حتی اگر ذهن مسلمانان با طرح پدیده‌ی دوجنس‌گرایی
 به آن پدیده‌ی تاریخی منصرف می‌شود 
به جای حذف و خط کشی کردن میان اقلیت‌های جنسی،
 فعالان حقوق بشر و نیز پژوهش‌گران مسلمان
 می‌بایست بکوشند تا این فهم نادرست را اصلاح کنند و
 نشان دهند که دوجنس‌گرایی به مثابه‌ی یک سبک زندگی نوین 
.پدیده‌ای کاملا متفاوت با آن پدیده‌ی تاریخی رایج در جوامع اسلامی است
[3]

دلیل سوم
 پژوهش‌های بسیاری از منظر ادبی، جامعه شناختی و روزنامه نگاری
 درباره‌ی پدیده‌ی تاریخیِ دوجنس‌گرایی
 در جوامع اسلامی انجام و منتشر شده‌اند
 که مسئله‌ی کُنندگی (فاعلیت) و پذیرندگی (مفعولیت)، پیامدهای آن
 .و فهم مسلمانان از این پدیده را باز نموده‌اند
 اما مسئله اینجا است که وقتی از منظر الاهیات اسلامی، به ویژه منطق قرآن 
به مسئله‌ی گرایش جنسی و همجنس‌گرایی می‌نگریم 
تا نگاه مثبت قرآن به این پدیده را نشان دهیم 
.داخل کردن پدیده‌ی دوجنس‌گرایی به شدت به چنین کوششی ضربه می‌زند
 درواقع، پدیده‌ی دوجنس‌گرایی عاملی بوده است که فقیهان مسلمان را بر آن داشت 
.تا لواط را حرام دانسته، مجازات سنگینی برایش درنظر بگیرند 
برخی از فعالان حقوق اقلیت‌های جنسی، 
مانند عمر نحاس، که با الاهیات اسلامی آشنایی دارند مدعی شده‌اند
 که داستان قوم لوط و عمل زشت آنان دوجنس‌گرایی بوده است
 (نحاس، ۱۹۹۷، ص. ۳۰- ۳۱ )
 کگل خود تاکید می‌کند 
که فارغ از درستی یا نادرستی فهم نحاس از داستان لوط، 
این نکته را می‌توان در تأیید وی آورد 
که قرآن میان همجنس‌گرایی به مثابه‌ی یک امر درونی و طبیعی
 با رفتار دوجنس‌گرایانه‌ی ناظر به اوضاع و احوال 
که براساس در دست‌رس نبودن جنس مخالف، شهوت دخول یا ارضا شدن 
.و سلطه‌ی اجتماعی اتفاق می‌افتد، تمایز می‌نهد 
(کگل، همان، ص. ۱۱)
به نظر می‌رسد که این دلیل هم بهانه‌ی خوبی برای بحث نکردن از دوجنس‌گرایی نیست 
آنچه به بحث دفاع از هم‌جنس‌گرایی از منظر الاهیات اسلامی 
و قرآنی، ضربه می‌زند
 دوجنس‌گرایی نیست 
.بل‌که آن رفتار خاص تاریخی با آن ویژه‌گی‌هایی است که امثال کگل برشمرده‌اند
 نام دوجنس‌گرایی نهادن بر چنین پدیده‌ای به غایت اشتباه است 
.و هیچ کمکی به دفاع از حقوق هم‌جنس‌گرایان از منظر قرآن نمی‌کند
 اگرچه برخی از روایات و مباحث فقهی درباره‌ی لواط ناظر به کسانی است 
که احتمالا عمل جنسی با جنس مخالف نیز داشته‌اند 
.یا مفروض این بود که دگرجنس‌گرا هستند
 اما مطالعه‌ی بحث‌های فقهی به هیچ‌رو شواهدی به‌دست نمی‌دهد
 که علت تحریم لواط و تعیین مجازات شدید
 برای آن از سوی فقیهان به مسئله‌ی دوجنس‌گرایی
 .یا حتی همان پدیده‌ی تاریخی که کگل از آن سخن می‌گوید برگردد 
من با وجود فحص بسیار هیچ موردی مشاهده نکرده‌ام 
که فقیهی علت حرمت لواط یا مجازات لواط را بر چنین امری 
.یعنی دوجنس‌گرایی، معلل کرده باشد 
تفسیر عمل قوم لوط به دوجنس‌گرایی نیز به شدت لرزان است 
و شواهدی در قرآن به نفع آن وجود ندارد
 بی‌شک در میان قوم لوط مردانی، از جمله مردان مجردی، هم بوده‌اند 
.که تنها با جنس موافق عمل جنسی داشته‌اند 
و بعید می‌دانم که کگل یا نحاس بخواهند انکار کنند 
که این گروه نیز محل خطاب خداوند بوده 
.عمل آنان ناپسنده شمرده شده است 
شاید به همین دلیل بود که نحاس بعدها از این دیدگاه دست کشید 
و علت عذاب قوم لوط را،
 به جای دوجنس‌گرایی 
.به گناهان دیگرشان، از جمله کفر، نافرمانی و انکار پیامبری لوط مرتبط دانست 
(نحاس، ۲۰۰۱، ص. ۴۶- ۵۸؛ همو، ۲۰۰۵، ص. ۴۹- ۵۰)

دلیل چهارم
 کگل در این استدلال با وجود پذیرش بخشی از دوجنس‌گرایی 
به مثابه‌ی پدیده‌ای طبیعی یا ذاتی 
.این سنخ را نیز از بحث الاهیاتی خویش خارج می‌بیند
 وی آگاهانه درپی پاسخ به این پرسش برنمی‌آید که آیا اراده‌ی خداوند 
بر این قرار گرفته است 
که برخی از آدمیان را دوجنس‌گرا بیافریند؟
این نکته از این جهت مهم است که در بحث از هم‌جنس‌گرایی براساس 
معرفت شناسی ذات گرایانه
 ادعا می‌شود
 که در کنار مقوله‌های عینی 
"جنسیت مردانه"
 و
 "جنسیت زنانه"، 
یک مقوله‌ی عینی دیگری نیز
 .وجود دارد به نام 
"گرایش جنسی به جنسیت مانند خود". 
گی‌ها و لزبین‌ها به این گروه تعلق دارند 
هم‌جنس‌گرایان، درواقع، با به‌چالش کشاندن فهم جامعه‌ی مرد سالار 
و دگرجنس‌گرا
 در باب جنسیت و سکشوالیته 
و نیز کوشش آنان برای تسلط گرایش دگرجنس‌گرایانه به همه‌ی گروه‌های انسانی 
.در پی استیفای حق خویش برمی آیند
 اینان براساس این نگرش، اگرچه دو مقوله‌ی جنسیتی مردی و زنی را
 به مثابه‌ی مقوله‌هایی عینی می‌پذیرند 
دو گونه گرایش جنسیِ هم‌جنس‌گرایی و دگرجنس‌گرایی را نیز دو مقوله‌ی
 واقعی متمایز از هم می‌شمارند 
.که براساس گرایش جنسی ثابت و از پیش تحمیل شده از هم ممتاز می‌گردند 
اینجا است که بحث از دوجنس‌گرایی طبیعی/ ذاتی می‌تواند 
اندیشه‌ی فوق را به چالش بکشاند 
زیرا دوجنس‌گرایی این اندیشه را 
که جنسیت مقوله‌ای به لحاظ روان شناختی ثابت و به لحاظ اجتماعی
 .از پیش تحمیل شده است، زیر سوال می‌برد 
از این رو، بحث از دوجنس‌گرایی برای روشی که کگل در پیش گرفته است 
خطرناک می‌نماید 
.و وی را بر آن می‌دارد تا از این سنخ از دوجنس‌گرایی سخن نگوید 
(کگل، همان، ص. ۱۱- ۱۲)
اولا همان‌گونه که پیش از این اشاره کردم و در نوشته‌های دیگرم نشان داده‌ام
 (علی پور ۱۳۹۴، و نیز در این نوشته)
 نیازی نداریم که برای دفاع از اقلیت‌های جنسی 
از معرفت شناسی ذات گرایانه بهره بگیریم 
.تا دچار چنین محدودیت‌هایی شویم 
ذات گرایی، هم اثباتا با طرد دوجنس‌گرایان (حتی در فرضی 
که دوجنس‌گرایی ذاتی باشد! ) و
 نیز همجنس‌گرایانی که گرایش جنسی‌شان را برآمده
 از زیست اجتماعی‌شان می‌دانند
 بسیار دیدگاه تنگی است
 .و هم ثبوتا برای ساختن یک الاهیات اسلامی ناظر به هم‌جنس‌گرایی 
توان کافی نداشته، کامیاب نیست 
ثانیا، جدای از نکته‌ی فوق، چرا نباید پذیرفت که دوجنس‌گرایی، به ویژه دوجنس‌گرایی هم‌زمان 
مقوله‌ای به لحاظ روان شناختی ثابت و به لحاظ اجتماعی از پیش تحمیل شده است 
از این رو، یک مقوله‌ی جنسیتی مستقل است؟ 
اگر بتوان براساس متعلقات گرایش جنسی مقوله‌های عینی هم‌جنس‌گرایی و دگرجنس‌گرایی داشت، بی تردید 
.براساس همین منطق، می‌توان مقوله‌ی عینی‌ی دوجنس‌گرایی نیز داشت
 که "همزمان به هر دو جنس موافق و مخالف کشش جنسی" دارد. این گرایش به لحاظ روان شناختی ثابت 
.و به لحاظ اجتماعی از پیش تحمیل شده است

آیا خدا دوجنس‌گرایان (بایسکشوال) را دوست دارد؟
از یک سو
 در آموزه‌های نقلی، براساس برخی آیات قرآن و نیز برخی احادیث
خداوند خالق همه‌ی آن چیزهایی است که در زمین و آسمان وجود دارد 
.و نیز او آفریده‌گان خویش را دوست دارد یا به آنان عشق می‌ورزد
 از همین رو است که خدا در قرآن خود را "نور آسمان‌ها و زمین" (نور: ۳۵) می‌شمارد و نیز تاکید می‌کند 
(به عنوان مثال در اعراف: ۱۵۶) 
که رحمت عام الاهی شامل همه‌ی آفریده‌ها می‌شود 
عارفان نظری مسلمان نیز با الهام از آیات قرآن بر این باورند که عشق خداوند در کل هستی سریان دارد
 (کاشانی، ۱۳۷۰، ص. ۲۹۹؛ فخرالدین عراقی، ۱۳۶۳، ص. ۶۸).
از همین نویسنده الاهیات گرایش و کنش جنسی دوهمجنس در اسلام

از سوی دیگر
همان‌گونه که الفضل تبیین می‌کند گونه‌گونی و تکثر از اهداف هستی
 یا آفرینش است 
از این رو، تمام موجودات و همه‌ی گروه‌های آدمیان با تفاوت‌های ظاهری و درونی 
و نیز با گرایش‌ها و باورهای متفاوت، داخل در این گونه‌گونی 
مورد پذیرش قرآن هستند 
در میان مسلمانان هر فردی با هر ظاهر و گرایشی می‌تواند مسلمان بزید
 تا زمانی که از پیروی اصول اخلاقی قطعی
 .سر باز نزند، نیز حقوق قطعی خداوند و حقوق انسان‌های دیگر را زیرپا نگذارد
 .این‌ها تنها حدودی هستند که وجود دارند
 داشتن گرایش‌های جنسی متفاوت بخشی از اهداف آفرینش است 
که مورد تاکید قرآن قرار دارد 
هم‌جنس‌گرا بودن یا دگرجنس‌گرا بودن یا دوجنس‌گرا بودن 
و یا داشتن هر گرایش جنسی‌ی دیگری
 دلیلی بر بیرون راندن فرد یا گروهی از دایره‌ی محبت و عشق الاهی 
و هدف آفرینش نمی‌شود 
.رحمت عام خداوند شامل همه می‌شود
 تنها در فرضی که کنش جنسی‌ای براساس یک گرایش جنسی مستلزم زیرپانهادن اصل اخلاقی مسلمی گردد
 (مانند کنش جنسی متجاوزانه یا کنش جنسی با یک شریک جنسی بدون اراده و اختیار وی)
، یا حق خدا را که در قرآن به صورت صریح ذکر شده‌اند زیرپا بگذارد
 (مانند شرک ورزیدن به الله یا کافر شدن به او و یا انکار پیامبران)
.دل، و یا حقوق آدمیان دیگر را پاس ندارد 
(مثلا پاس نداشتن کرامت دیگران یا محترم نشمردن حقوق انسان‌های دیگر)، 
.آنگاه در اسلام داشتن کنش جنسی براساس چنین گرایشی روادید ندارد

با این نگاه و با پذیرش دو نکته‌ی فوق
 اگر نتوان دلایل قطعی از منابع و ادله‌ی اسلام بر غیراخلاقی بودن دوجنس‌گرایی
 عرضه کرد (که به گمان من نمی‌توان)، و اگر نتوان به صورت یقینی نشان داد که دوجنس‌گرایی 
مستلزم زیرپانهادن حق به صراحت آمده‌ی خداوند در قرآن است
 (که به‌گمان من نیست)، 
و اگر نتوان به صورت یقینی نشان داد که دوجنس‌گرایی مستلزم پاس نداشتن یا نقض حقوق آدمیان دیگر است
 (که باز به‌گمان من چنین نیست)
، آنگاه هر تفسیری از اسلام یا قرآن
 که تبعیض، بی عدالتی، و ستم در حق دوجنس‌گرایان را روا بدارد معتبر نخواهد بود 
.زیرا خداوند همه‌ی آفریده‌گانش، و از جمله دوجنس‌گرایان، را دوست دارد

منابع
. کاشانی، عبدالرزاق. (۱۳۷۰). شرح فصوص الحکم. قم: انتشارات بیدار
. عباسی، بابک. (۱۳۹۳). مدخل "تقوا". آمده در دانشنامه‌ی جهان اسلام. برگرفته (اردیبهشت ۱۳۹۵) از این لینک
. عراقی، فخرالدین. (۱۳۶۳). لمعات. به کوشش محمد خواجوی. تهران: انتشارات مولی
. علی پور، مهرداد. (۱۳۹۴). پارادایم اجتهادی از گرایش و کنش جنسی دوهمجنس
 (الاهیات گرایش و کنش جنسی دوهمجنس در اسلام ۵)
 برگرفته (اردیبهشت ۱۳۹۵) از این لینک
. علی پور، مهرداد. (۱۳۹۴). گرایش و کنش جنسی دو همجنس در گشو دگی منابع اسلامی
 (گزارش و سنجش دو منظر درون دینی کُگل و برون دینی نراقی)
. دگرباشان جنسی در پیشگاه فقه، قانون و جامعه‌ی ایرانی 
(مجموعه مقالات کنفرانس دوسلدورف) 
ایگل هرک، ص. ۸۵- ۹۹
 نحاس، عمر. (۱۹۹۷). الجنوسیه: نحو نموذج لتفسیر الجنوسیه. روئرموند: عربیکا

. Diamond, Milton. (1998). Bisexuality: A Biological Perspective. In Erwin J. Haeberle and Rolf Gindorf, eds.: Bisexualities - The Ideology and Practice of Sexual Contact with both Men and Women. New York: Continuum, p. 53-80.

. El Fadl, K. (2002). The Place of Tolerance in Islam. Boston: Beacon Press.

. El Fadl, K. (2014). Reasoning with God: Reclaiming Shari'ah in the Modern Age. London: Rowman & Littlefield.

. Esack, F. (2002). Qur'an, Liberation and Pluralism: An Islamic Perspective Of Interreligious Solidarity Against Oppression. Oxford: Oneworld.

. Kugle, Scott Siraj al- Haqq. (2010). Homosexuality in Islam: Critical Reflection on Gay, Lesbian, and Transgender Muslims. Oxford, UK: Oneworld Publications.

. Massad, J. (2007). Desiring Arabs. Chicago: University of Chicago Press.

. Nahas, Omar. (2001). Islam En Homoseksualiteit. Amsterdam: Uitgeverij Bulaaq/ Yoesuf.

. Nahas, Omar. (2005). Homo En Moslim - Hoe Gaat Dat Samen?. Utrecht: Forum.

. Rosenthal, AM; Sylva, D; Safron, A; Bailey, JM (2011). Sexual arousal patterns of bisexual men revisited. Biological Psychology. 88:1, 112–115. doi:10.1016/j.biopsycho.2011.06.015. PMID 21763395.

پانویس‌ها
[1] 
. در قرآن واژه ی "تقوا" هفده بار و مشتقات آن دویست بار به کار رفته است
 (عباسی، ۱۳۹۳)
[2]
. ترجمه آیات براساس نسخه ی فولادوند است
[3]
. باید بر این نکته تاکید کنم 
که این سخن من نباید به معنای انکار اصل وجود پدیده ی
 دوجنس‌گرایی یا چیزی شبیه به آن در جوامع مسلمان تلقی گردد 
پژوهش‌ها از شواهد تاریخی بسیاری سخن می‌گویند 
که براساس آن می‌توان حدس زد که بخشی از آدمیان 
همواره دارای گرایش به هر دوجنس بوده 
و گاه کنش جنسی با هر دوجنس داشته اند؛
 یک گرایش و کنش براساس احترام متقابل
 البته در همین فرض نیز مقایسه این پدیده 
با پدیده‌ی معاصر دوجنس‌گرایی کامل نیست
 .و آن‌ها با یکدیگر متفاوت هستند

مهرداد علی‌پور
منبع رادیو زمانه
تصویر از دیدارتو


(۱)

در ۱۹۷۶ هریت لوی و مگی رابنستاین

 مرکز دوجنس‌گرای سانفرانسیسکو را راه اندازی کردند.

 به همین ترتیب بسیاری از فعالیت‌های متمایز دوجنس‌گرا طی این دهه ادامه یافت 


و در ۱۹۹۰ اولین کنفرانس ملی دوجنس‌گرایان 

در آمریکا-سانفرانسیسکو برگزار شد


علاوه بر این فعالیت‌ها که اغلب در ایالات متحده برگزار شده 

برخی فعالیت‌های بین المللی مانند

 «کنفرانس بین‌المللی دوجنس‌گرا» 

از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۰ هر چهار سال یکبار برگزار شده

 و باعث تشخیص متمایز بیش‌تر جنبش دوجنس‌گرا گردیده است. 



۱۴۰۳ مرداد ۲۶, جمعه

انتظار



انتظار

ماه در آغوش دریا آرام می‌گیرد
من درنگاه تو

پیش از اسیر شدن در قاب واژه
خواستن نخستینِ تنم
به‌‌قلّه‌ی کوهی از آتش
آغوش‌تر از تمنّاست

من 
با زبان قطره ها می‌خواهم
خواهشم را،‌
با رنگی از شبنم

قلم ورق‌ می‌زند تا بنویسد بوسه
به غنچه‌ های آغوشم

لبانت  را روی لبانِ پُرنیازم بگذار
تا
آب‌تنی کنند
در تب جویبار نازکم، 

ما هم ‌بوی دل‌تنگیِ هم‌دیگر را بشنویم

در چشم‌‌ به‌راهِ آمدنت
هنگامی‌که نسیم دیوانه‌گی در لبانم نفس می‌کشد 
آب شکیبائی‌ام از سر می‌گذرد
تنیدن تنانه‌گی‌ام را
می‌بینی
در آغوش لب‌هایم

ابرها در اوجِ پستان‌هایم بارورند
تنها مگذار رنگین‌کمان آبشارِ نرمم را
در انتظار دانه های باران


رهگذر


اخلاق لذت

 


میشل فوکو
و
 اخلاق لذت

لذت
به معنی هیجان و برانگیخته‌گی جنسی و ارضاء شدن‌)


گزیده‌ای از یک مصاحبه
میشل فوکو در پاسخ به پرسشی می‌گوید
 اگر بتوان برای سکس نوعی از اخلاقیات قایل شد، 
اخلاق سکس همان تشدید بیش‌تر «لذت» است. 
تاریخ چند جلدی سکسوالیته در غرب به قلم او، به گفته‌ی خودش، 
نمی‌خواهد باید و نبایدی را مؤکّد سازد. 
نوشته‌هایش توصیه‌ای درباره‌ی رفتار درست یا نادرست
 در قبال آمیزش جنسی ندارند. 
به این اعتبار، او به اخلاقیات رفتار سکسی باور ندارد. 
اما اگر رابطه‌ای که خود با خویشتن برقرار می‌کنیم در نظرگیریم، 
و این رابطه را به هنگام سکس نوعی «اخلاقیات» بنامیم،
 آنگاه باید آن را «اخلاق لذت» نام‌بگذاریم. او می‌گوید،
 «اگر منظورتان از اخلاقیات آن رابطه‌ای باشد که به هنگام هر کنشی
 با خودتان برقرار می‌کنید، آن‌وقت من می‌توانم بگویم این 
به نوعی از اخلاق عملی (اتیکز) نزدیک می‌شود؛ یا دست‌کم نشان می‌دهد
 که چه چیزی می‌تواند اخلاق رفتار سکسی باشد. 
این رفتار فرمان خود را
 از حقایق و واقعیت‌های مسلط بر زندگیِ جنسیِ ما نمی‌گیرد.
 به نظر من، رابطه‌ای که ما به هنگام سکس نیاز داریم با خودمان داشته باشیم اخلاق لذت است، 
و عمیق‌تر کردن آن لذت.» 
 عبدی کلانتری
***
پرسش:
 در کتاب «تاریخ سکسوآلیته» (جلد اول) شما به آثاری رجوع می‌دهید
 که مملو از فانتزی‌های سکسی است
 (فانتزی = خیال‌پروری)
 مثل کتاب معروف «زندگانیِ محرمانه‌ی من» که در عصر ملکه ویکتوریا منتشر شده
 (این کتاب به قلم «ناشناس» یکی از آثار کلاسیک پورنوگرافیِ قرن نوزدهم است که 

از زبان یک آریستوکرات انگلیسی شرح ماجراهای سکسی او
 با دختران تازه‌بالغ و گه‌گاه مردان است
 در کنار نکات دیگری مربوط به زندگی اشراف در عصر استیلای کامل 
امپراتوری بریتانیا در قرن نوزدهم. 
خلاصه‌ای از این کتاب چندجلدی به زبان انگلیسی
 در آمازون برای خرید موجود است. مترجم)
 غالب اوقات دشوار است میان واقعیت و فانتزی مرز بکشیم.
 آیا ارزشمند نخواهد بود اگر شما به‌جای تدوین باستان‌شناسیِ سکسوآلیته، 
به‌طور صریح و روشن 
دست به نوشتن باستان‌شناسیِ فانتزی‌های سکسی بزنید؟

میشل فوکو:
 (با خنده) خیر، قصد من نوشتن باستان‌شناسیِ فانتزی‌های سکسی نیست. 
سعی دارم دیسکورس (گفتمان) های راجع  به سکسوآلیته را
 از دل خاک بیرون بکشم زیرا این نوع باستان‌شناسی در واقع عبارت است
 از رابطه میان آنچه در حوزه‌ی سکسوآلیته ما در عمل انجام می‌دهیم، 
آنچه خود را موظف به‌انجام‌اش می‌دانیم،
 آنچه مجاز هستیم انجام دهیم،
 آنچه از آن منع شده‌ایم (از یک سو)،
 و آنچه ما در حوزه‌ی بیانی مجاز، موظف، یا منع شده‌ایم به زبان آوریم
 (از سوی دیگر
. نکته دقیقاً این‌جاست. این مسأله مربوط به فانتزی نیست. 
مربوط به حوزه‌ی گفتار است و آنچه که می‌تواند به بیان درآید

پرسش
 آیا می‌توانید توضیح بدهید که چطور به این نتیجه رسیدید
 که سرکوب امیال جنسی، که مشخصه‌ی سده‌های هجدهم و نوزدهم 
در اروپا و آمریکای شمالی بود، 
در حقیقت به‌مراتب از ابهام بیش‌تری برخوردار بود 
و در لایه‌های زیرین این سرکوب نیروهای دیگری 
به سمت مخالف سیر می‌کردند
 تا سرکوب را خنثا کنند؟

فوکو
 سرکوب امیال جنسی جای انکار ندارد.
 اما من می‌خواهم نشان دهم سرکوب همیشه بخشی است 
از یک مجموعه‌ی بسیار پیچیده‌تر که استراتژی سیاسیِ
 سکسوآلیته را تشکیل می‌دهد. 
هیچ چیزی نیست که فقط سرکوب شود (بدون واکنشی). 
در حیطه‌ی سکسوآلیته، مقررات سیطره‌ی کامل ندارند
 و تأثیرات منفیِ آنچه منع شده در ترازویی قرار می‌گیرند
 که کفه‌ی دیگرش را آثار مثبت برانگیخته‌گی‌های جنسی می‌سازد. 
سکسوآلیته
 در قرن نوزدهم سرکوب می‌شد اما همزمان از راه تکنیک‌هایی چون روانشناسی
 و روان‌درمانی مورد تحلیل، بازنگری، و روشنگری قرار می‌گرفت 
که به‌خوبی نشان می‌دهد همه‌چیز در سرکوب خلاصه نمی‌شد.
 بیش از این‌ها، تغییری را نشان می‌داد که در اقتصادِ رفتار جنسی
 در جامعه‌ی ما روی می‌داد

پرسش
چه مثال‌های بارزی را می‌توان در دفاع از این فرضیه‌ی شما ارائه داد؟

فوکو
 یک مورد، خود ارضایی کودکان است. 
مورد دیگر، موضوع «هیستری» و هیاهوی بزرگی بود
 که بر سر زنان هیستریک به‌پا شد. 
این دو نمونه نشان می‌دهند 
که البته منعیات و سرکوب امیال وجود داشت. 
سکسوآلیته‌ی کودکان تبدیل شده بود به یک مسأله‌ی جدی برای والدین، 
که منشإ نگرانی شده بود 
و تأثیرات زیادی بر کودکان و پدر و مادرها
 برجا می‌گذاشت.
 می‌بایست مواظب سکسوآلیته‌ی بچه‌ها باشند و این کنترل نه تنها برمی‌گردد
 به اخلاقیات والدین، بل‌که مسأله‌ی لذت را هم به میان می‌کشد

پرسش
 لذت به‌چه معنی؟

فوکو
به معنی هیجان و برانگیخته‌گی جنسی و ارضاء شدن

پرسش
برای والدین هم لذت می‌آورد؟

فوکو
بله. 
شاید بشود اسم‌اش را گذاشت تجاوز (لذت تجاوز). متن‌هایی وجود دارد
 که مضمون آن‌ها شباهت پیدا می‌کند به نوعی از سیستماتیزه کردن تجاوز.
 تجاوز از سوی پدران و مادران در خصوص کارهای سکسیِ کودکان‌شان.
 وقتی که والدین دخالت می‌کنند در کاری که خصوصی و محرمانه است، 
یعنی استمناء،(خودارضائی) این یک عمل بی‌طرفانه نیست. 
نه تنها این مسأله‌ای است مربوط به قدرت،
 اتوریته (اقتدار)، و اخلاقیات؛ 
بل‌که به خودی خود عملی لذت‌آور هم هست. 
قبول ندارید؟
 این جور دخالت کردن (در یک امر خصوصی) با خودش لذت می‌آورد.
 البته چون استمناء برای کودکان به شدت قدغن بود،
 طبیعتاً باعث نگرانی می‌شد.
 از سوی دیگر، همین قدغن، سبب تشدید این خلافکاری می‌شد
 که بچه‌ها مشترکاً خود ارضایی کنند و بعد درباره‌اش در میان خودشان 
دزدکی بحث کنند و لذت ببرند. 
همه‌ی این‌ها شکل خاصی به زندگی خانواده‌گی بخشیده بود،
 به روابط میان کودکان و والدین، و رابطه میان خود بچه‌ها. 
در نتیجه‌ی این دخالت‌ها و مخفی‌کاری‌ها، نه تنها سرکوب عمیق‌تر می‌شد 
بل‌که لذت‌ها و التهاب‌های جنسی هم تشدید می‌شدند.
 ادعا نمی‌کنم که لذت پدر و مادرها مشابه لذت کودکان بود
 و سرکوب واقعی در کار نبود. 
فقط می‌خواستم ریشه‌ی این ممنوعیت مسخره را کشف کنم
. . .
پرسش
امروزه دیگر نمی‌توان مدعی شد که سکس راز مکتوم افراد است.
 آیا چیزی توانسته جای آن راز را بگیرد؟

فوکو
 البته دیگر «راز» زندگی نیست، 
چون مردم می‌توانند دست‌کم برخی از شکل‌های عامِ سلیقه‌های
 سکسی‌شان را نشان دهند بدون آن‌که مورد اتهام قرار گیرند. 
با این‌همه، فکر می‌کنم مردم هنوز بر این باور هستند که،
 و این‌طور تشویق می‌شوند که باور کنند، نیاز و تمنای جنسیِ آن‌ها 
چیزی عمیق از هویت واقعی‌شان را لو می‌دهد. 
سکسوآلیته دیگر «راز» اصلیِ زندگی افراد نیست
 اما هنوز یک نشانه یا علامت نوعی گرفتاری است، 
تبلور چیزی که محرمانه‌ترین و رازآمیزترین جنبه‌ی فردیت ما است
. . .
فکر می‌کنم من با تجربه کردن لذت مشکل جدی دارم.
 به نظر من، (دادن وگرفتن) لذت کار بسیار دشواری است. 
به‌سادگی لذت از خود نیست (با خنده). و این رویا و آرزوی من است
 که از دوز بیش از حد لذت (اوور دوز)  بمیرم، 
حالا هرجور لذتی می‌خواهد باشد. چون واقعاً کار خیلی مشکلی است، 
و من همیشه این احساس را دارم که لذت را نمی‌توانم خوب حس کنم، 
یعنی لذت کامل و تمام‌عیار؛ 
و این لذت تمام‌عیار برای من با مرگ پیوند می‌خورد. 
چون فکر می‌کنم آن نوع لذتی که من لذت واقعی اسم‌اش را می‌گذارم، 
چنان عمیق است، چنان شدید و حاد است و چنان غلبه می‌کند
 که دیگر از آن جان به‌در نمی‌برم. آن لذت مرگ من خواهد بود
مثال روشنی برای‌تان می‌آورم. 
یک روز در خیابان اتوموبیلی به من زد. داشتم راه می‌رفتم. 
شاید برای دو ثانیه این حس را داشتم که دارم می‌میرم
 و لذت خیلی خیلی شدیدی در من رسوخ کرد. 
هوا عالی بود هفت بعد از ظهر آفتاب داشت پایین می‌رفت.
 آسمان آبی تیره یکی از بهترین خاطره ‌های من بوده و هنوز هم هست (خنده). 
 این واقعیت هم هست که بعضی از مواد مخدر خیلی برای من اهمیت دارند، 
چون واسطه‌ای هستند برای رسیدن به آن لذت باورنکردنی و بسیار عمیق
 که در پی آن هستم و خودم به تنهایی قادر به تجربه‌اش نیستم.  
درست است که مثلاً یک جام شراب از نوع اعلا و قدیمی می‌تواند روح‌افزا باشد، اما نه برای من
 لذت واقعی باید چیزی باشد به طرز شگفت‌آوری عمیقاً حاد و شدید.
 من قادر نیستم به خودم و دیگران آن نوع از لذت‌های متوسطی بدهم
 که زندگی روزمره مملو از آن‌هاست.
 این لذت‌های کوچک و متوسط هیچ چیزی برای من ندارند
 و من نمی‌توانم زندگی‌ام را طوری سازمان بدهم که جایی برای آن‌ها داشته باشد
مترجم: عبدی کلانتری
#پورن_بلاگ
شماره‌ی پنجاه و سه


۱۴۰۳ مرداد ۱۹, جمعه

ترانه

 


ترانه

تار‌های صوتیِ گلویم 
صدای قلبم را 
نام تازه‌ای به جیغ‌هایم می‌افزایند
 در پرده های اوجِ آغوش تو

از تمشک‌های رنگ‌گرفته‌ی پستان‌هایم
تا فراز تپه‌ی مست بالای چشمه‌سارم
کنارگوشه‌های درونی و بیرونی‌ِ جویبارم
بطور معجزه‌‌‌آسائی شاد اند 
باز می‌شوند به‌لب‌خند

تا تو ژرفای طبیعیِ خواستن
در تنانه‌گیِ یک زن را به‌بینی
و به‌‌خاطر بسپاری
که شادی،
 نخستینِ عشق است

رهگذر


https://www.didareto.com/post/%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87


بوطیقای ادبیات فردا


بوطیقای ادبیات فردا
صبا واصفی

می‌گویند زن ایرانی تجربه‌ی مدیریت فرهنگی- اجتماعی ندارد، 

از فیلتر تاریخیِ مدرنیته نگذشته 
و این‌گونه بدیهی‌ترین دستاورد عصر ارتباطات را انکار می‌کنند.

می‌گویند غُبنی که بر مرد ایرانی می‌رود کم‌تر از زن نیست
اما نمی‌دانند که 

به قول «مارتین لو‌تر کینگ»
زیر پا گذاشتن عدالت در یک‌ جا، مرگ عدالت در همه جاست،
البته در پاره‌ای موارد بیراه هم نمی‌روند؛ 
چون قریب به هزار سال پیش زمانی که زنان شاهان ایرانی
عشوه در پستو می‌فروختند
و تنها حرمسرا‌ها را مدیریت می‌کردند، در روم، ملکه «تئودورا» از برابری جنسیتی
می‌گفت. ۷۰۰ سال پیش «کریستین دپیزان» برای 
تحقق حقوق زنان می‌نوشت و معاصر بود با خیل نویسندگان عارف ایرانی
که زنِِ سر به‌زیرِ توسری‌خورِ نجیب را تبلیغ می‌کردند.
ما همه اعم از زن و مرد در این آشی که پخته شد، قاشق کرده‌ایم و دست داشتیم
و هنوز که هنوز است در مقابل
زن‌نویسی، تن‌نویسی و فمینیسم گارد داریم.

بی‌شک اگر زنان ایرانی تا قرن قبلی حضوری در طرح گفتمان زنانه نداشتند 
یا در این‌باره نظریه‌پردازی نکردند
نه به دلیل فقدان علم و آگاهی‌شان،
بل‌که دلیلی جز استعمار و استبداد فرهنگی نداشته است.
از 
«طاهره» تا «فروغ»، 
زنان زیادی قربانی استبداد فرهنگی قیّم‌مآب مردانه بوده‌اند 
که بیش از خودِ زنان، 
ضربه به مردانی زده است که انگار از «سعدی» خودشان نشنیده‌اند 
«بنی آدم اعضای یکدیگرند.»
در سراسر تاریخ و فرهنگ مردساز ایرانی، 
نفیِ تن و زنانه‌گی، 
نویسنده‌گان زن بسیاری را در محاق نگاه داشته یا حذف کرده است. 
«فروغ فرخزاد»
 یکی از این‌ها بود
که به اتهام تجلیل تن و عواطف زنانه 
از سوی بسیاری از روشنفکران مبارز تخطئه و تحقیر شد
.قرن‌هاست که مردسالاریِ فرهنگی، مجال رهایی به زنان نداده
و کم نیستند زنانی که جز در تذکره‌ها نامی از آن‌ها باقی نمانده است.
امروزه خیلی‌ها رباعیات خیام را خوانده‌اند،
اما چند نفر به 
«مهستیِ گنجوی»
 این رباعی‌سرای دوره‌ی غزنویان، به طور دقیق پرداخته‌اند؟
او که قرن‌ها پیش در تقابل با خشونت جنسی 
نوشت 

ما را به دم مرد نگه نتوان داشت
زیر ستم و درد نگه نتوان داشت
آن را که سر زلف چو زنجیر بُوَد
در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت

یا در مبحث جبر و اراده چنین بود نظر اش

آن روز که مرکب فلک زین کردند
آرایش مشتری و پروین کردند
این بود نصیب ما زدیوان قضا
ما را چه گنه، قسمت ما این کردند

شعرهای «مهستی» به هیچ زبانی ترجمه شده؟
تا جهان بداند که ادبیات فمینیستی تولدی تنها در غرب نداشته است؟
از مرگ «فاطمه زرین تاج» که به «طاهره قره‌العین» مشهور است،
تنها ۱۲۰ سال می‌گذرد،
او رهبر شیخیه در عراق بود و اولین زن ایرانی که ترک حجاب کرد
و برخی کنش‌های اش او را حتی به فمینیست‌های رادیکال نزدیک می‌کند
. طاهره با حکم دو مجتهد ارشد به مرگ محکوم و در چاه باغ ایلخانی ( با روسریِ خودش ) خفه کرده ، 
زنده به گور اش کردند.
اگر همین سرگذشت را زنی در میانه‌ی قرن نوزدهمِ اروپا داشت،
بی‌شک به اسطوره‌ی فمینیست‌های جهان بدل می‌شد،
اما حالا چند نفر از ما،
 شعر‌هایش را خوانده‌ایم یا از چند وچون افکارش باخبریم؟ 
اگر نبودند «فریدون فروغی» و «محمدرضا شجریان» که 
یکی از شعرهای اش را بخوانند،
شاید همین چند خط از آثارش هم گاهی زمزمه نمی‌شد. 
«گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو‌به‌رو 
شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو»
متأسفانه هر جای تاریخ تفکر، فرهنگ و ادبیات فارسی که قدم بزنی، 
هر تذکره‌ای که ورق بزنی
با زنی متفکر رو‌به‌رو می‌شوی 
که قربانیِ یکی از سانسورهای ابژکتیو یا سوبژکتیو بوده
و بینش قیّم‌منش و فرهنگ مردساز، مجال عرضه اندام به او نداده است.
.گویی فرونخوردن مضامینی که ستم و سنت را طبیعی جلوه می‌دهد
 زخم ناسوری است 
بر هویت مردانه‌ی فرهنگ ایرانی.
بقایای همین منش زن‌ستیز با مهاجران نیز به این سوی مرز‌ها می‌کوچد 
و زن نویسنده‌ی مهاجر ایرانی که به‌ناگاه 
از مام متن، زبان، جدا ‌افتاده 
باید انتهای تمام سطرهاش نقطه بگذارد و به ابتدای خط بازگردد؛
آن‌جا که همه چیز از صفر آغاز می‌شود و فرقی نمی‌کند چه کسی باشی؛ 
نویسنده، هنرمند، استاد دانشگاه یا خانه‌دار 
دیگر انسان است که .در پرتگاه دگردیسی ایستاده تا خطر کند.
حالا مهاجر از سرزمینی که سرکشی، همزاد اضطراب و سرکوب بوده
و فرامین سازگاری تزریق می‌شده، دور افتاده
اما تحریم و تحقیر فکر، بذر استبداد را در ناخوداگاهش پیشاپیش نشا کرده
و این‌جا که حتی پای دولت بنیادگرایی در میان نیست، 
قادر است مجری مناسبات متکی بر زور شود.
این‌جا که پنجه‌های غربت، پنجه بر مویرگِ مردمک‌ها می‌کشد،
نویسنده‌ی مهاجر ایرانی، از مرزهای سیاه چادر به امید 
پنج‌شنبه‌های بی‌ندبه 
و سه‌شنبه‌های بی‌استغاثه‌یِ گذشته 
نگذشته
نیش دیگری نوش می‌کند و ناگزیر است فلات دیگری هموار کند.
چند سال بیکاری یا لبخند به مشی فاشیستی جدید! 
خط و ربطی که ریشه‌هایش به‌‌ همان آموزه‌هایی برمی‌گردد
که روان را بر تن و عقل را بر عاطفه غالب می‌داند(۱)
. در سرزمین تازه، خبری از چاپ و نشر نیست، 
معدود ناشران فعال نیز قدرت پخش آثار را ندارند،
نوشتن به زبان میزبان و یافتن ناشر غیرایرانی هم آرزویی‌ست دور،
پس تا آشنایی با ذهن و زبان تازه تنها راه تداوم، 
کار بی‌مزد و مواجب در رسانه‌های ایرانی است.
رسانه‌هایی به ظاهر ضد سانسور که نوشتار تنانه و زنانه در آن هیچ جایی ندارد
البته گاهی چه آن‌ها که چاله‌ی چشم‌هاشان دریده مانده 
از اضطراب چاک سینه‌ای که دوزخ را انتظار می‌کشد،
چه آن‌ها که عمری ژولیده و شهیدپرست شعار بر بام هوا کرده‌اند
نشئه از بُخور ناموس‌پرستی، پُکی هم از سر لطف به ادبیات زنانه می‌زنند
و اگر علیه حجاب بنویسی تشویقت هم می‌کنند،
ولی کافی است اندکی پا فرا‌تر گذاشته 
وارد بر وادی اخلاق‌شان شده از تن بنویسی 
و به تن بپردازی. 
کافی است تنها به نگرش‌ها یا حتی به شیوه‌ی موجود،
انتقاد و به منش‌های اخلاقی حمله کنی؛
آن وقت است که متن و هستی ادبی نویسنده، 
سانسور و کورجنسیِ برابری ، هویدا شده، 
علاوه بر سانسور سوبژکتیو (متن)، سانسور ابژکیتو (تن) نیز دست به‌کار شود
. این‌جاست که حتی زنان فمینیست‌مآب نیز، 
هم‌سنگر نهادهایی می‌شوند که درباره‌ی بدن زن ِاعمال قدرت می‌کنند؛
متأسفانه پدرسالاری و اقتدار فرهنگ مردسالار به دلیل چیره‌گی طی قرن‌ها،
در زنان درونی شده
در فضای آزاد مهاجرت نیز بازتولید می‌شود. 
حتی زنِ دور از منابع قدرت که به سلطه‌پذیری خو کرده، 
برای جبران نقصان سرکشی به انکار زن جسور پرداخته،
روسپی و جنده حداقل لقبی است که دودستی به او تقدیم می‌شود.
با اینهمه زنان ایرانی بسیاری از این تنگنا‌ها گذشته موفق شده‌اند 
به زندگی در تبعید و مهاجرت معنای تازه‌ای بدهند. 
طیف بزرگی از نویسنده‌گان زن مهاجر و تبعیدی ایرانی را زنانی تشکیل می‌دهند 
که بیش از ۲۰ سال از عمر مهاجرتشان می‌گذرد 
و حالا مثل «آذر نفیسی» به زبان کشور میزبان می‌نویسند. از این دسته البته نویسنده‌گانی هم داریم؛ 
چون «شهرنوش پارسی‌پور» یا «می‌نا اسدی» که نویسش را 
پیش از مهاجرت آغاز کرده 
و هنوز فعال و پیگیر آثارشان را به فارسی نوشته، منتشر می‌کنند، 
به این گروه می‌توان فارغ از علاقه و سلیقه‌ی شخصی، نویسنده‌گانی:
چون گلی ترقی، مهشید- امیرشاهی، بتول‌ عزیزپور، پرتو نوری‌علا،
 قدسی قاضی‌نور، 
مهرنوش‌مزارعی، ملیحه تیره‌گل، شهلا شفیق،
 فهیمه فرسایی، ژیلا مساعد، زیبا کرباسی، 
ساقی قهرمان، سودابه اشرافی، 
مهستی شاهرخی، مانا آقایی، روشنک بیگناه، 
لیلا فرجامی، فرشته مولوی
و نام‌های مطرح دیگری را علاوه کرد. اغلب این نویسنده‌گان اگرچه ناکافی، 
اما گام‌های بلندی جهت نیل به ادبیات مستقل زنانه برداشته 
در آثارشان با تابوهای فرهنگی مقابله کرده تعریف تازه‌ای 
از نویسش به دست داده‌اند.
به دلیل فشار بیش از پیش حکومتی و هجوم سانسور طی دهه‌های اخیر 
نویسنده‌گان زن بسیاری نیز ترک وطن کرده‌اند 
که برخی‌شان در حال خودیابی و بازسازی در فضای تازه 
و برخی فعال‌تر وخلاق‌تر از گذشته می‌نویسند.
درباره‌ی چند و چونِ فعالیت این دسته از نویسنده‌گان نوآمده 
نمی‌توان به‌راحتی به قضاوت نشست، 
اما می‌شود سرگذشت زنان نویسنده‌ای را 
که پیش‌تر ترک وطن کرده‌اند ، آیینه کرده
به مشکلات و معضلات پیش رو پرداخت؛
 اگرچه مشکلات نوشتن در تبعید جانفرساست 
و چون زیستن صعب ،
بااین‌همه نمی‌شود انکار کرد 
که برآیندِ فعالیت‌های نویسشی نویسنده‌گان زن مهاجر، 
بخش بزرگ و مهمی از ادبیات تازه‌ی فارسی را تشکیل می‌دهد. 
متأسفانه نویسنده یا منتقدی تاکنون به بررسی و تحلیل دقیق آثار نوشته شده
توسط زنان نویسنده‌ی مهاجر ایرانی نپرداخته، 
( غیراز بسیار معدود نویسنده‌گان زن در دایره محدود امکانات‌شان) 
وجوه اشتراک و تفاوت‌شان را مورد تحلیل ساختاری قرار نداده
اما در نگاهی سرسری 
حتی می‌توان برخی خصیصه‌ها و مؤلفه‌ها را در اغلب این آثار ردیابی کرد.
انزجار از جَنگ، سهم‌خواهی در مدیریت اجتماعی و فرهنگی،
تابوشکنی، کشف و جست‌وجوی هویت زنانه، برابری‌خواهی جنسیتی، 
عصیان علیه ریاکاریِ فرهنگ مردسالار، 
برجسته کردن نقش تن و تنانه‌گی در نوشتار،
عدم تبعیت از زیبایی‌شناسی کلاسیکِ توصیف و طرح بدن مرد- معشوق، 
خلاصی از سانسور حاصله از فرهنگ مردساز و عصیان علیه باورهای مردانه
و گذر از نوشتار مرد محور و تمرکززدایی از نرینه‌گی، 
فرار از نوستالژی‌های معمول در ادبیات تبعید و بی‌میلی به بازگشت 
و زندگی در فضای مردسالار و ستایش آزادی جنسیتی و امنیت در کشور میزبان، 
پرداختن به تنهایی و فردیت زنانه به عنوان یک منِ انسانی فارغ از هویت زنانه 
و خصلت مادرانه‌گی‌اش در خانواده، غلبه‌ی عینیت بر ذهنیت 
و سهم بیش‌ترش در نوشتار و موارد بسیار دیگری 
که تحلیل و حتی ذکرشان در این مجال نمی‌گنجد.

منبع رادیو زمانه

(۱)
توضیح از من است نه از خانم صفا واصفی 
(تقسیم تن انسان بدو قسمت مضر و سودمند , خوب و بد , معنوی و مادی
 به این معنا که قسمتی از وجود ما کمتر خوب و یا مضر, 
یعنئ مادی و بد است نتیجه ای جز تباهی ندارد. 
زیرا مارا دچار دو انگاری درونی «نیک وبد ، سیاه و سفید ، اهریمنی و اهورائی » می‌کند ,
 و باز آفرین چنین دو انگاری‌ 
انسان را به این باور می‌رساند که یک قسمتی از من بد و یا کمتر خوب است
 و انسان‌های دیگر را نیز با همان مبنا قضاوت می‌کنیم)
 ، پایان توضیح .


۱۴۰۳ مرداد ۱۲, جمعه

زیبائیِ بلوغ


 
سرانگشتانت فراتر از هوس
در جورچینیِ حافظه‌ی شبانه ام
زیباییِ بلوغ حس‌هایم را بیدار کرده اند

اندامم از برگ‌های شب 
ترا نفس می‌کشد

مغرور و بی‌پروا
به‌پایت می‌ریزم همه‌‌ی آغوشم را
فروزانیِ همه‌ ستاره های تنم را

آزاد از هر قیدُبندی
حتی بند زمین
پروازم اوج می‌گیرد
بیا با من
بیا
بیا
بیا بمن،

لبان اندامم همه‌سویه تر از شب‌های پیشین
تشنه‌ی تپش‌های قلب توست
در لبانت،

بیا لذت تشنه‌گی‌ را
از لبان همدیگر بچشیم

لذتی
که جای هیچ‌چیز در آن خالی نیست 

لب بر لبانم بگذار
تشنه‌‌گی‌‌مان آرام می‌گیرد

رهگذر




شبنم

  در ساحل چشمان من شفق با اسم تو تسلیم مهتاب می‌شود موج‌های قلبم یکی پس از دیگری دست به‌دامن شب نبض خاطره‌های‌مان را به تپش درمی‌آورند در مه...

محبوب‌ترین‌هایِ خواننده‌گان وبلاگ