ترانه
تارهای صوتیِ گلویم
صدای قلبم را
نام تازهای بهجیغهایم میافزایند
در پردههای اوجِ آغوش تو
از تمشکهای رنگگرفتهی پستانهایم
تا فراز تپهی مست بالای چشمهسارم
کنارگوشههای درونی و بیرونیِ جویبارم
بطور معجزهآسائی شاد اند
باز میشوند بهلبخند
تا تو ژرفای طبیعیِ خواستن
در تنانهگیِ یک زن را بهبینی
و بهخاطر بسپاری
که شادی،
نخستینِ عشق است
رهگذر
