جنسیت کوئیر
(به انگلیسی: Genderqueer)
گرایش جنسی
موضوع کشش و جذب فرد است، به فرد دیگر
و بهاراده و تصمیم فرد بستهگی ندارد
هویت جنسی
بهما کیستی و چیستیِ ما را طرح میکند
که خود را چهگونه میبینیم و چه تصوری از خود داریم
هیچوقت بهکسی اجازه ندهید که گرایش جنسی شما را
زیر سوال ببرد
یا بهشما بگوید که گرایش جنسیتان چیست!
گرایش جنسی افراد همانی هست
که خودشان احساس میکنند
گرایش جنسی افراد ممکن است در طول زمان تغییر پیدا کند
افراد ممکن است در برههای از زمان از گرایشجنسیشان مطمئن نباشند
و یا مشغول تجربه کردن چیزهای جدید و تحقیق باشند
بهیاد داشته باشید هیچکس جز خود شما نمیتواند
بهگرایشجنسیتان پی ببرد
و نمیتواند بهشما بگوید گرایش جنسی شما چیست
شما میتوانید دوجنسگرا باشید
حتی اگر تا حالا فقط با یک جنس یا جنسیت
رابطهی جنسی داشتهاید
شما میتوانید دوجنسگرا باشید
حتی اگر سالها خودتان را
بهعنوان یک همجنسگرا/ دگرجنسگرا هویتیابی کردهاید
شما میتوانید دوجنسگرا باشید حتی اگر..….
دریافت مضمونی از نظریات
؛ جودیت باتلر ؛
،جنسيت،
جنسیت بودنی نیست، شدنی هست
جنسیت این نیست که شما کی هستید
بلکه این است که شما چهکار میکنید.
جنسیت انسان را نه واژهها
بلکه کنشها، حالت رفتاریِ انسان مشخص میکند.
جنسیت، ناظر بر ويژهگیهای شخصی و روانی فرد است
كه جامعه، آن ها را تعيين نمیكند
بلکه طیفی از ویژهگیها و تمایزهای
بین مردانهگی و زنانهگی است
جنسیت تنها بهدستگاه تولید مثل اختصاص دارد
که جنسها بهآن گماشته شدهاند
جنسیت موضوعی مربوط بهفرهنگ است
که طبقهبندی اجتماعی بهمردانه و زنانه را توضیح میدهد
جنسیت بهمعیارها و هنجارهای اجتماعی برمیگردد
که جامعه آنها را بر روی افراد اِعمال میکند
جنسیت در حوزهی جامعه شناسی زبان،
اشاره بهتمایز افراد براساس رفتارهایشان
نشان داده میشود.
جنسیت مجموعهای از صفات و رفتارهایی است
که بهمرد یا زن نسبت داده میشود
و ساخته و پرداختهی جامعه است
تفاوتهای جنسیتی با تشکیل چهارچوبی بیچونوچرا
که جامعه از دریچه زنومرد بهانسان مینگرد
و همهی جنبههای زندگی فرد را در بر میگیرد
هویت جنسیتی
(به انگلیسی: gender identity)
تصوّری است
که شخص از چهره، جنس بیولوژیکی،
اندام جنسی و در کل از خود دارد
چهگونه یک فرد خود را بهعنوان مرد یا زن معرفی میکند
یا این که چهگونه یک نفر بر اساس بروز جنسیتیاش
از نهادهای اجتماعی بازخورد میگیرد
هویت جنسیتی
بهمعنای برداشت شخصیِ فرد
از خود بهعنوان مرد، زن، بین مرد و زن، یا خارج از
دستهبندی مرد-زن است.
هویت جنسیتی فرد میتواند
با جنسیت تعیین شدهی او در هنگام تولد
همسو یا متفاوت باشد
بیان جنسیتی
(به انگلیسی:Gender Expression)
جنبههای رفتاری و نمودهای بیرونی هویت جنسیتی است
که توسط کلیشهها تعریف و بهرفتارهای زنانه یا مردانه
تقسیم میشود
بیان جنسیت میتواند
شامل مدل مو، نوع پوشش، نقشهای جنسیتی و هر نوع بیان
و ابراز بیرونی جنسیت باشد
که ممکن است در فرهنگها و جوامع مختلف
معنی متفاوتی داشته باشد
و معمولاً هویت جنسیتی فرد را نشان میدهد،
اما همیشه اینگونه نیست.
ممکن است فردی در رفتار، نگرشها و ظاهر، خود را مطابق
با یک نقش خاص جنسیتی بیان کند
اما این عبارت لزوماً منعکس کننده هویت
جنسیتی شخص نباشد
بههمین دلیل هویت جنسیتی قابل تشخیص نیست
نقش جنسیتی
(به انگلیسی: Gender role)
مجموعهای از ناهنجارهای اجتماعی و رفتاری ناعادلانه
در یک فرهنگ خاص است
که عموماً برای فردی با یک جنس مشخص
مناسب دانسته میشوند
نقشهای جنسیتی شامل حالتها، رفتار، اعمال
و خصوصیات شخصیتی هستند
که بهیک جنسیت خاص در آن فرهنگ نسبت داده میشود
در جنگ جهانی دوم زنان نقشهایی را بر عهده گرفتند
که در آن زمان معمولاً مردانه شمرده میشد.
به عنوان مثال،
در مفهوم سنتیِ نقش جنسیتی انتظار این است
که مردان باید بهکارهای سخت و سنگین علاقه داشته
و زنان خانهدار باشند
بههمین دلیل مردی که از بچههایش مراقبت میکند
و یا بیش از ویژهگیهای مردانه احساسات عاطفی داشته باشد
و یا عاطفی باشد، خارج از هنجار تلقی میشود
همینطور زنی که رانندهی کامیون باشد
یا در ورزشهای رزمیِ خشن قهرمان باشد،
در مقابل هنجارهای اجتماعی قرار میگیرد.
نقشهای جنسیتی، فرهنگ محور هستند
و درحالیکه اکثر فرهنگها قائل به دو جنسیت
(دختر/ زن یا پسر/ مرد) هستند،
بعضی فرهنگها تعداد بیشتری جنسیت
را بهرسمیت میشناسند
کوئیر
جنسیت کوییر
(به انگلیسی: Genderqueer)
واژهی کوئیر را درفارسی بهدگرباش جنسی
و فراهنجار جنسی ترجمه کردهاند
کوئیر, یک شبکهی کنشگران متعهد بهدفاع
از دگرباشیِ جنسی
(همجنسگرائی زنانه، همجنسگرایی مردانه
,دو جنسگرائی، دگرجنسگونهگان )
میباشد
کوئیر کسی است که هویت جنسی ثابتی را نمیپذیرد
و بهطبقهبندی جنسی و جنسیتی معمول و متعارف
در فرهنگ غالب تن نمیدهد
ویژهگیهایی
که افراد غیر دودویی در توصیف هویت جنسیتی خود
بهکار میبرند
با دستهبندی رایج دوگانهی جنسیت مردانه
و زنانه مطابقت ندارد
افراد غیردودویی (نان باینری) می توانند
زیر چتر تراجنسیتی قرار بگیرند،
چرا که بیشتر این افراد با جنسیتی متفاوت
از جنسیت انتسابی زمان تولد،
خود را هویتیابی میکنند.
واژهی جنس
اصطلاح جنس بر تفاوتهای بيولوژيك
ميان زنومرد دلالت دارد،
جنس
کلمهای است که به تفاوتهای زیستی میان مرد و زن ارجاع دارد،
تفاوتهای قابل رویت در اندام تناسلی و تفاوتهای مرتبط با آن
در کارکرد تولید مثل .
گرایش جنسی
یا جهتگیری جنسی
(انگلیسی: sexual orientation)
الگوی پایداری از تمایل جنسی و عاطفی یا عشق
(و یا هر دو)
است
که شخص نسبت بهافرادی از جنس مخالف
،همجنس، هر دو جنس،
یا بیش از یک جنس از خود نشان میدهد
انواع این تمایل را بهطور عمومی بهدستههای
دگرجنسگرايی تقسیم میکنند
(گرایش به جنس مخالف)
همجنسگرایی
(گرایش بههمجنس)
دو جنسگرایی
(گرایش بههر دو جنس)
علت علمی ایجاد انواع مختلف گرایشهای جنسی
هنوز بهطور کامل درک نشدهاست،
با اینحال دانشمندان معتقدند مجموعهٔ پیچیدهای از عوامل
ژنتیک، هورمونی و محیطی در ایجاد آن تأثیرگذار است.
در این میان فرضیههایی که مبتنی بر اهمیت عوامل زیستشناسانه
(مانند عوامل ژنتیکی، محیط ابتداییِ رحم مادر
یا مخلوطی از عوامل ژنتیکی و اجتماعی) هستند
از مقبولیت علمی بیشتری برخوردارند
بیشتر محققان علمی همچنین بر غیرارادی بودن
نوع گرایش جنسی افراد
اتفاق نظر دارند
تحقیقات کنونی و بیشتر دانشمندان فعال
در این زمینه اعلام میکنند
که گرایش جنسیِ افراد انتخاب خودشان نیست
این بدان معناست که افراد انتخاب نمیکنند
که همجنسگرا یا دگرجنسگرا یا دو جنسگرا….باشند.
مفاهیم هویت جنسی و رفتار جنسی
رابطهٔ نزدیکی با گرایش جنسی دارند
ولی از یکدیگر متمایزند.
گرایش جنسی
دربرگیرندهٔ خیالپردازیها، علایق، و امیال درونی است.
هویت جنسی
بهمعنای تصوری است که شخص از خود
و گرایش جنسیاش دارد
و خود را آنگونه میپندارد.
رفتار جنسی
بهاین معناست که شخص علیرغم گرایش
یا هویت جنسیاش
در عمل با چه شخص یا اشخاصی رابطهٔ جنسی برقرار میکند
رفتار جنسی اشخاص همیشه مطابق با گرایش جنسی
آنها نیست
سیّالیت جنسی
بهتغییر یا تغییراتی در میل جنسی یا هویت جنسی شخص
گفته میشود
این مطلب که آیا میل جنسی در طول زندگی شخص
پایدار است یا سیّالیت و تغییرپذیری دارد،
امری است که بهشدت مورد بحث قرار گرفتهاست
اتفاق آرا بین بیشتر دانشمندان بر آن است
که گرایش جنسی، برخلاف هویت جنسی،
تابع اختیار یا انتخاب خود فرد نیست.
تمایز بین گرایش جنسی و هویت جنسی امر مهمی است
که عدم توجه بهآن
میتواند منجر بهاین تصور گردد که ممکن است
گرایش جنسی
تغییرپذیر باشد.
هر چند بیشتر دانشمندان بهطور کلی معتقدند
گرایش جنسی معمولاً پایدار و تغییرناپذیر است،
ولی هویت جنسی یک شخص
(یعنی تصوری که نسبت بهگرایش جنسی خود دارد)
ممکن است طی زندگی او دچار تحول گردد
و در راستا یا برخلاف جنسیت زیستشناختی
رفتار جنسی، یا گرایش جنسی واقعی او باشد
بعضی مراجع پزشکی اعلام کردهاند
که برای بعضی اشخاص گرایش جنسی امری ذاتی،
پیوسته
یا ثابت در طول زندگی است،
برای بعضی دیگر سیّال بوده و طی زمان تغییر میکند.
( ما, پسر یا دختر متولد نمیشویم
و ما یاد نمیگریم که مرد یا زن باشیم
بلکه میآموزیم که مانند زنانومردان
(والدین و یا مردم اطرافمان )
عمل کنیم
باین معنا که گفتمان سلسله مراتبی زنومرد
بهقالب رفتار در میآید
و هویت که هرگز مسئلهی ثابت و ذاتی نیست را
بشکل ذاتی ایجاد و استمرار میبخشد
و درگذر زمان تبدیل بهیک
هنجار( رفتار, دیدگاه و سازماندهی تجارب ذهنی)
اجتماعی میشود)
فمینیستهای کلاسیک جنسیت را از جنس متمایز
ساخته و مدعی بودند
که اولی هیچ ارتباطی با دومی ندارد.
در نتیجه، در ادامهی آن بهوجود یک طبیعت تغییرناپذیر
اذعان داشتند
حتی وقتیکه موضوع با جنسیت ارتباطی نداشت
و آنان این ریسک را مینمودند
که این امر بهمثابهی پایه و اساس نهاییِ سلطهی
مرد در نظر گرفته شود.
باتلر با ادعای کاراکتر ساختار فرهنگی خودِ جنس،
شرایط بحث را رادیکال ساخت.
«مرد»
و
«زن»
تبدیل بهمقولههای شناور و بدون لنگرگاه واقعی گشتند
علاوه بر این، این درک برای همه هویتهای جنسی،
حتی اقلیتها، نیز بهکار بسته شد.
برای باتلر، دیگر یک هویت مردانه یا زنانه وجود ندارد،
بلکه فقط همجسگرا، دوجنسگرا، ترانسجنس و یا میانجنس وجود دارد
به اهتزاز در آوردن پرچم حمایت از
«تمایزگرایی»
هر کدام از این هویتها بهشیوه «ذاتگرایی» خطاست
نقد رادیکال هویتها توسط باتلر ضد ذاتگرایی است
هنگامی که مشکل بطور انحصاری در سطح فرهنگی
قرار داده شود،
و هر گونه توجه بهطبیعت حذف گردد،
همه چیز قابل تصور میشود
فرهنگ برای باتلر، یک شبه-ماده بینهایت نرم است
(البته بهآن معنی نیست که افراد میتوانند آن را با اراده دگرگون سازند )
برای مثال در این چارچوب، امکان این استدلال وجود دارد،
که تمایز بین «مرد» و «زن» در مسیر تاریخ توسعه مییابد،
یا اینکه «مرد» و «زن» تنها دو جنس قابل تصور نیستند.
بهبیانی دیگر،
این دستهبندیها پیچیدهگی وضعیت جنسی افراد،
یا افراد در یک لحظه معین از زندگیشان را جذب نمیکنند
دوگانهگی بین «زن» و «مرد» نیز میتواند
بهعنوان ارجاع بهدو انتهای یک زنجیر در نظر گرفته شود،
و در نتیجه هر شخصی کمتر یا بیشتر مرد و/یا زن
محسوب میگردد.
برای باتلر، «مرد» و «زن» مقولاتی ستمگرانه
و آزاردهنده هستند
و افراد را در هویتهای جنسی و رویههایی
که تواناییهای بالقوه انان را محدود میکند، اسیر مینماید.
او خواهان براندازی هویتهای جنسی
و آزمایش هویتهای جدید است.
این فیلسوف مدعی است که تمایل برای کسب اجازه ازدواج
( همجنسگرايان )
میتواند نهادی که یکی از ارکان مردسالاری- و ظلمی
که قربانیان آن همجنسگرایان هستند
محسوب میشود را تقویت کند.
علاوه بر این، آن قدرتِ خفهکننده دولت
در تنظیم رفتار جنسی و تعریف یک رابطهی مشروع
بین دو یا چند نفر را افزایش میدهد.
به این ترتیب،
ازدواج همجسگرایان و لزبینها بهطور متناقضی
یک رژیمِ هنجار جنسی-سیاسی را ( استمرار ) و تحکیم میبخشد
که برای اقلیتهای جنسی مضر میباشد
در نتیجه، زوجهای همجنسگرا با تقاضای حقوقی مشابهِ زوجهای دگرجنسگرا،
خود را از دستههای دیگری از مردم جدا میسازند
که اغلب تحت ظلم بیشتری نسبت بهانان قرار دارند:
مادران و پدران مجرد، افرادی
که روابط عاشقانه چندگانه دارند،
تراجنسیتیها، میان جنسگرایان و غیره
همجنسگرایان، در آرزوی اینکه «شامل» ازدواج شوند
درواقع خود را از این دستهها دور میکنند.
در نهایت، باتلر ادعا میکند،
هیچ «سیاست وکالتی»-یعنی گرایش
بهتن دادن بهنرمال- وجود ندارد
که محرومیت و دفع ایجاد ننماید.
به همین دلیل در این نمونه خاص،
صحیحترین تقاضای سیاسی برای همجنسگرایان
نه کسب اجازه ازدواج،
بلکه این تقاضاست که
ازدواج نباید حقوقِ مالی یا مدنی ویژهای را تفویض کند.
بهعبارت دیگر، او طرفدار الغای کنترل دولتی وصلت است
برای باتلر جنسیتها کُنشمند هستند،
بهعبارتی، آنها محتوی خود را تشکیل میدهند
واقعیت، بدینگونه نیست که ابتدا همهی جنسها
یا جنسیتها وجود داشته
و سپس زبان بهآنها رجوع کند.
بر عکس، ابژه «جنس» یا «جنسیت» توسط
درستْ عملِ بر زبان آوردن جملات
در موردشان آفریده میشوند.
جان استین، فیلسوف بریتانیایی
تئوریپرداز عمدهی مدرن اظهارات انشایی/بیانهای کنشمند
(performative utterances)
بود و باتلر از او (ازادانه) برداشت میکند.
استین در کتاب خود
«چهگونه میتوان با کلمات چیز ساخت»
، بهبررسی ساختار معنایی میپردازد،
جملهای مانند
«من شما را زن و شوهر اعلام میکنم»
یا
«من قول میدهم سروقت بیایم»،
تنها یک حالت واقعی چیزها را توصیف نمیکند،
بلکه یک واقعیتِ حال یا آینده را نیز میافریند.
نقش خلاقیت و کنشگریِ زبان را نیز باید درنظر گرفت که
زبان
تنها بیانگر واقعیت نیست بلکه تاثیر گذار بهواقعیت است
و سازندهی واقعیت در آینده نیز هست ،
این جمله را در نظر بگیرید
(«من شما را زن و شوهر اعلام میکنم» )
که چه واقعيتهائی را در آیندهی آن جفت بههمراه دارد
هنجارهای جنسی/جنسیتی دارای همان ساختار هستند
در زبان آفریده میشوند ، و با عملی شدن
استمرار پیدا میکنند.
آنها از قوانین فرهنگی و گفتمانی تشکیل میشوند
و ابژههای خودشان را میافرینند.
بنا بر نمونهها و مثالهای فوق، بر خلافِ بسیاری از اظهارات انشایی،
هنجارهای جنسیتی باید بطور مداوم تکرار شوند
تا بتوانند سلسله مراتب ابژه را ادامه دهند.
این گفتهی دکتر کافی نیست که موقع تولد عنوان کند که
« یک پسر است متولد شد!»
تا اینکه هنجارهای منطبق با آن جنسیت برای پسر مذکور،
و اطرافیان او، درونی شوند.
کنش عملیِ این جمله درآینده
و هنجارهای جامعه اورا تبدیل بهمرد میکند
زیرا زن بودن و یا مرد بودن ذاتی نیست
بلکه انجامی و اکتسابی است
استمرار اجتماعیسازی
«جنسیتی»
( سلسله مراتبی )
این گفته ، در طول زندگی باید انجام شود ،
که چنین هنجاری دوام پیدا کند.
بقول سیمین دوبوآر
( هیچ کس زن متولد نمیشود بلکه زن میشود )
پایان مطلب
———-**———
در همان مورد
نویسنده
رازمیگ کیوچیان
برگردان رضا جاسکی
انتخابی از رادیو زمانه
برای جودیت باتلر هویت مردانه یا زنانه وجود ندارد،
بلکه فقط همجسگرا، دوجنسگرا، ترانسجنس
و یا میانجنس وجود دارد.
جنس (sex)
اشاره بهاختلافات بیولوژیکی بین زن و مرد دارد،
در حالی که جنسیت (gender) یک ساختار فرهنگی است که آنها را
از هم جدا میکند.
این تمایز شکل دیگری از تضاد کلیتر بین طبیعت یا ذات (جنس) و فرهنگ یا اکتساب (جنسیت) است،
که در همه جای تاریخ مدرن روشنفکری وجود دارد.
یکی از نشانههای اولیه فمینیسم عبارت از جدا کردن
جنسیت از جنس بود
و متعاقباً این ادعا که وضعیت اجتماعیِ زنان
دارای هیچ پایه و اساس بیولوژیکی نمیباشد.
منطق چنین حرکتی آن بود که امکان مبارزه برای لغو نابرابریهای فرهنگی
بین جنسیتها بسیار اسانتر
از تغییر نابرابریهای بیولوژیکی بود.
ادعای سرشت فرهنگی داشتن آنچه
که قبلاً بهعنوان طبیعی تلقی میگشت،
ریشه و بنیان همه اشکال انتقاد بود
باتلر موافق این ایده است
که جنسیت یک ساختار فرهنگی است.
اما او اضافه میکند که جنس هم بههمان اندازه
[یک ساختار فرهنگی] است
از این جهت، او از فمینیسم «کلاسیک» در تأکید بر ساختار فرهنگی
کاراکتر جنسیت یک گام فراتر میرود:
«اگر کاراکتر تغییرناپذیر جنس مورد مجادله است،
شاید بدین خاطر باشد که ساختاری که
«جنس»
نامیده میشود نیز همانقدر ساختاری فرهنگی دارد
که جنسیت.»
باتلر بهمصاف وجود یک بخش «تغییر ناپذیر» از واقعیت میرود
که از روابط (قدرت) اجتماعی، یعنی آنچه که ،
آن اکلی، «جنس» نامید، فرار میکند
از نظر باتلر، جنس نیز مانند جنیست
یک ساختار فرهنگی است،
اگر تمایز بین جنس و جنسیت اجتماعی-تاریخی است،
در نتیجه هیچ دلیلی برای شرایط سازنده آن نیز وجود ندارد
که همان تمایز را نداشته نباشد.
همانطور که از عنوان کتاب باتلر بدنهایی که اهمیت دارند
[Bodies That Matter]بر میآید،
بدنها همیشه و تابحال در امر نمادین گرفتار هستند
(«Matter» به معنی هم «ماده» و «معنی» یا «مهم بودن» است)
در نهایت، آنچه باتلر به چالش میکشد،
جدایی بین طبیعت و فرهنگ است.
اینکه تمایز بین جنس و جنسیت سفسطهآمیز است
نشان میدهد
که مقولههای «مرد» و «زن» دارای
هیچگونه پایهای نیستند.
---------**---------







~3.jpeg)