راز اشتیاقم
پیرهن عشق از نفسهای تو
تن میکنم
دنیا گم میشود
ستاره، مهتاب
دریا، فانوس
عطر تنم در سرانگشتان تو
فَوَران شبنم
بهار
همه
شعر میشوند قبل از سُرودن
لُخت اگر شوم
زیباترینهای عمرم را میشنوم
در زبان سکوت تو
از خاموشیِ لبانت،
وقتی به لکنت میافتم
آزاد میشوند
واژه ها از بند قاب
در زبان سکوت تو
از خاموشیِ لبانت،
وقتی به لکنت میافتم
آزاد میشوند
واژه ها از بند قاب
لحظهایست ورای زمان
رازوَرزانهگیِ بازوانت،
فاصله را میربایند
رازوَرزانهگیِ بازوانت،
فاصله را میربایند
راه من رها میشود
زیبائیام را در چشمان تو میبینم
مثل عطر گل در قلب غنچه
خانه در آب دارم
خیسم
از رویای موج دلباختهگیِ تو
رهگذر