چکیده
شعر فروغ مستند تکوین تاریخیِ زنان
در جامعهی خاورمیانهی سدهی گذشته هم میتواند باشد.
یکی از تمهای مکرر در شعر او عشق از دیدگاه/ راوی زن است.
در شعر تغزلی فروغ، رابطه جنسی دو انسان نه با باه بلکه با ثنویت باه/ گناه تبیین میشود.
گناه با تلقین و تهدید خویشان فروغ گاهی تبدیل
در جامعهی خاورمیانهی سدهی گذشته هم میتواند باشد.
یکی از تمهای مکرر در شعر او عشق از دیدگاه/ راوی زن است.
در شعر تغزلی فروغ، رابطه جنسی دو انسان نه با باه بلکه با ثنویت باه/ گناه تبیین میشود.
گناه با تلقین و تهدید خویشان فروغ گاهی تبدیل
به خودشکنی و توهین بخود میشود
که در شکنجه سفید در نظام زندانهای سدهی 20م بکار میرود.
در این نظام شخصیت فرد با تعرض، تهدید، توهین شکسته شده
تا جایی که فرد خود به حقارت و خبط خود اذعان میکند.
که در شکنجه سفید در نظام زندانهای سدهی 20م بکار میرود.
در این نظام شخصیت فرد با تعرض، تهدید، توهین شکسته شده
تا جایی که فرد خود به حقارت و خبط خود اذعان میکند.
دکتر بیژن باران
مقدمه
در خاورمیانه، شعر تنانهگی از قرون وسطا کلا برای مرد،
مقدمه
در خاورمیانه، شعر تنانهگی از قرون وسطا کلا برای مرد،
بویژه اشراف، وجود داشت.
درعصرمدرن با ابراز فردیت زن، تنانهگی و حق لذت زن هم مطرح میشود.
در فرهنگ گذاری عامل گناه در ذهن زن
بههنگام- چه پیش از، چه در حین عمل، چه پس از رابطه جنسی
با اعتقادات سنتی میآمیزد.
منظور از تنانهگیِ غرایز مربوط به صیانت تن
از جمله پندار و رفتار مربوط به باه، لذت، انگیزهی جفتیابی میباشد.
بیان تنانهگی در ادبیات را بستریات و اروتیزم هم، میتوان نامید.
ادبیات بیان کلان/ ماکرو پندار، گفتار و رفتار انسان است.
در سدهی 21م میتوان این 3 مقوله را به برخی
درعصرمدرن با ابراز فردیت زن، تنانهگی و حق لذت زن هم مطرح میشود.
در فرهنگ گذاری عامل گناه در ذهن زن
بههنگام- چه پیش از، چه در حین عمل، چه پس از رابطه جنسی
با اعتقادات سنتی میآمیزد.
منظور از تنانهگیِ غرایز مربوط به صیانت تن
از جمله پندار و رفتار مربوط به باه، لذت، انگیزهی جفتیابی میباشد.
بیان تنانهگی در ادبیات را بستریات و اروتیزم هم، میتوان نامید.
ادبیات بیان کلان/ ماکرو پندار، گفتار و رفتار انسان است.
در سدهی 21م میتوان این 3 مقوله را به برخی
هورمونهای ریز/ مایکرو درونریز تن نسبت داد.
تستاستروم و استروژن 2 هورمون جنسی در غدد ادرینال، بالای 2کلیه، انسان اند
که در مرد در بیضه و در زن در تخمدان ترشح میشوند؛
با گردش خون بر کارکرد اعضای دیگر بدن
تستاستروم و استروژن 2 هورمون جنسی در غدد ادرینال، بالای 2کلیه، انسان اند
که در مرد در بیضه و در زن در تخمدان ترشح میشوند؛
با گردش خون بر کارکرد اعضای دیگر بدن
مانند ضربان قلب، تعریق پوست، نرخ تنفس اثرگذار ند.
مقدار این مواد شیمیایی در تن جوان بیشینه اند
مقدار این مواد شیمیایی در تن جوان بیشینه اند
و بر پندار و رفتار اجتماعی انسان اثر گذارند.
تجلی آنها را در مقاربت جنسی، زایایی، کارکرد شناختی در مغز، تغییرات تن
از نوع رویش مو، کلفتی صدا، حجم عضله در بلوغ میتوان دید.
در تنانهگی انسان 2 نکته مد نظر است:
1
تجلی آنها را در مقاربت جنسی، زایایی، کارکرد شناختی در مغز، تغییرات تن
از نوع رویش مو، کلفتی صدا، حجم عضله در بلوغ میتوان دید.
در تنانهگی انسان 2 نکته مد نظر است:
1
تفاوت تنانهگی بین زن و مرد،
2
2
تنزل تنانهگی درانسان پس از جوانی.
زوجیابی در مرد در رفتار اجتماعی او بطور فعال دیده میشود
که در اجتماع بهشکار زن توجه دارد.
استروژن در تن زن بیشتر از مرد تولید میشود.
در جوانی نسبت این 2 هورمون 50 به 1 است.
گویا سطح ترشح تستاستروم در زن غیر از سن او،
به مرتبت و شغل اجتماعی او نیز بستهگی دارد.
این 2 هورمون در زن بر توان
عضلات، استخوانها، انگیزهی جنسی، لبیدو/ جذبهی آمیزش اثرگذارند.
تاثیر این 2 هورمون در شعر فروغ بطور تقویمی بخوبی مشهود است:
1
زوجیابی در مرد در رفتار اجتماعی او بطور فعال دیده میشود
که در اجتماع بهشکار زن توجه دارد.
استروژن در تن زن بیشتر از مرد تولید میشود.
در جوانی نسبت این 2 هورمون 50 به 1 است.
گویا سطح ترشح تستاستروم در زن غیر از سن او،
به مرتبت و شغل اجتماعی او نیز بستهگی دارد.
این 2 هورمون در زن بر توان
عضلات، استخوانها، انگیزهی جنسی، لبیدو/ جذبهی آمیزش اثرگذارند.
تاثیر این 2 هورمون در شعر فروغ بطور تقویمی بخوبی مشهود است:
1
نوجوانی، ترشح 2 هورمون بیشینه بوده؛
با تاثیر بر پندار و توجه ذهنی به باه، در تقابل با گناه اعتقادی،
در 3 کتاب اول فروغ بسآمد تنانهگی بیش از 2 کتاب آخر اوست.
در میانسالی، فروغ به نوعی وارستهگیِ عرفانی و عدم توجه به تنانهگی میرسد.
در عین حال مقام اجتماعی او
بعنوان شاعر اجتماعی و کارگردان فیلم هنری بر تم تنانهگی تاثیر میگذارد
بقول آمریکاییها به صندلی عقب راننده میرود.
ولی هنوز استعارات تنانهگی در شعر ظاهر میشوند.
البته اینهم یک نکته مترقی در خود دارد:
زیرا در جامعهی گذاری با بقایای فرهنگ پیشامدرن قبیلوی،
ورود بیان تنانهگی از دید زن مدرن و مترقی
یعنی در جهت تکوین تاریخ- است.
شعر فروغ جادهی بصیرت به زندگی است.
برای نبوغ ژنی هنری و ذهن پژوهندهی او،
با تاثیر بر پندار و توجه ذهنی به باه، در تقابل با گناه اعتقادی،
در 3 کتاب اول فروغ بسآمد تنانهگی بیش از 2 کتاب آخر اوست.
در میانسالی، فروغ به نوعی وارستهگیِ عرفانی و عدم توجه به تنانهگی میرسد.
در عین حال مقام اجتماعی او
بعنوان شاعر اجتماعی و کارگردان فیلم هنری بر تم تنانهگی تاثیر میگذارد
بقول آمریکاییها به صندلی عقب راننده میرود.
ولی هنوز استعارات تنانهگی در شعر ظاهر میشوند.
البته اینهم یک نکته مترقی در خود دارد:
زیرا در جامعهی گذاری با بقایای فرهنگ پیشامدرن قبیلوی،
ورود بیان تنانهگی از دید زن مدرن و مترقی
یعنی در جهت تکوین تاریخ- است.
شعر فروغ جادهی بصیرت به زندگی است.
برای نبوغ ژنی هنری و ذهن پژوهندهی او،
تحصیلات رسمی ارزش چندانی نداشت.
فروغ اعتماد و شگفتی surprise را با هم داشت
تا در زندگی از پس ناخوشی، حادثه، صانحه- آنچه که
برنامه ریزی را مختل میکند- برآید.
او هدفی متعالی یعنی شاعری بزرگ بودن در زندگی داشت؛
در عین حال بهجستجوی نیمه دیگر خود برای رسیدن به هدف فعالیت میکرد.
اگرچه او خود را از کمال دور میدید؛
ولی شعر را برای بیان دردهای خود و اجتماع بهزبانی زیبا گزیده بود.
شعر او با کنجکاوی، خلاقیت، استعداد دایما در تکاپو بود.
او با شعر، شکستها و حرمان خود را ترمیم میکرد:
از محرومیت ملاقات فرزند با پذیرش این واقعیت،
فروغ اعتماد و شگفتی surprise را با هم داشت
تا در زندگی از پس ناخوشی، حادثه، صانحه- آنچه که
برنامه ریزی را مختل میکند- برآید.
او هدفی متعالی یعنی شاعری بزرگ بودن در زندگی داشت؛
در عین حال بهجستجوی نیمه دیگر خود برای رسیدن به هدف فعالیت میکرد.
اگرچه او خود را از کمال دور میدید؛
ولی شعر را برای بیان دردهای خود و اجتماع بهزبانی زیبا گزیده بود.
شعر او با کنجکاوی، خلاقیت، استعداد دایما در تکاپو بود.
او با شعر، شکستها و حرمان خود را ترمیم میکرد:
از محرومیت ملاقات فرزند با پذیرش این واقعیت،
از طلاق تا رسیدن عشق جدید،
از طفیل پدر تا استقلال مالی، از پاره کردن غزلهایش
از طفیل پدر تا استقلال مالی، از پاره کردن غزلهایش
در بلوغ تا گرفتن جوایز هنری بین الملی.
در جوامع مدرن، یک دوره پیش از ازدواح
در جوامع مدرن، یک دوره پیش از ازدواح
به آمیزش با طرف دلخواه date یا قرار وجود دارد
که طرفین باهم از لذتهای جوانی و تنانهگی سیراب میشوند.
معمولا در جامعه گذاری، برخی از ازدواجها بطلاق میانجامد؛
طرفین در میانسالی با پدیده date آشنا میشوند؛
حود را در آن غرق میکنند.
ولی گاهی هم تاسف نوجوانی خود را در محرومیت از این پدیده میخورند
که مزه شور آمیزش را نچشیده اند.
سفید کفن و لباس عروسی هر 2 لذت تنانهگی را حرام میکنند.
فروغ می نویسد:
آیا زنی که در کفن انتظار و عصمت خود خاک شد جوانی من بود؟
شعر پنجره، کتاب ایمان بیآوریم.
خیرهگی در رازهای جسم/ آن روزهای آشناییهای محتاطانه،
که طرفین باهم از لذتهای جوانی و تنانهگی سیراب میشوند.
معمولا در جامعه گذاری، برخی از ازدواجها بطلاق میانجامد؛
طرفین در میانسالی با پدیده date آشنا میشوند؛
حود را در آن غرق میکنند.
ولی گاهی هم تاسف نوجوانی خود را در محرومیت از این پدیده میخورند
که مزه شور آمیزش را نچشیده اند.
سفید کفن و لباس عروسی هر 2 لذت تنانهگی را حرام میکنند.
فروغ می نویسد:
آیا زنی که در کفن انتظار و عصمت خود خاک شد جوانی من بود؟
شعر پنجره، کتاب ایمان بیآوریم.
خیرهگی در رازهای جسم/ آن روزهای آشناییهای محتاطانه،
با زیبایی رگهای آبی رنگ..
از شعر آن روزها،
کتاب تولدی دیگر، ص 6.
فروغ دم خیامی را خوب درک کرده؛ با حیای زنانه و بیان بدیع میگوید:
آَشیانه جستجو نمی کنم/
در تنی که شبنمی است/
روی زنبق تنم
روی خاک، کتاب تولدی دیگر، ص 18.
این سلسله اشعار نیاز به واشکافی سوا دارند.
در اینگونه نقد- موتیفهای شخصیتی، اعتقادی، فرهنگی، روانی،
از شعر آن روزها،
کتاب تولدی دیگر، ص 6.
فروغ دم خیامی را خوب درک کرده؛ با حیای زنانه و بیان بدیع میگوید:
آَشیانه جستجو نمی کنم/
در تنی که شبنمی است/
روی زنبق تنم
روی خاک، کتاب تولدی دیگر، ص 18.
این سلسله اشعار نیاز به واشکافی سوا دارند.
در اینگونه نقد- موتیفهای شخصیتی، اعتقادی، فرهنگی، روانی،
غریزی که تجریدی اند؛
با ترکیبات کلامی و استعارات بدیع فروغ تبیین شده اند
در آثار فروغ حفاری میشوند.
این تجریدات بقرار زیرند:
نجابت و شرف فرهنگی،
حشر غریزی یک شبه،
رک گویی شخصیتی، بی پرده گویی صمیمی، عفت/ شرافت اعتقادی.
حتی رابطه مازوخیستی از نوع زیر را باز کرد:
هر که دلداده شد به دلدارش
نه نشیند به قصد آزارش.
شعر سفر، کتاب تولد دیگر، ص 21.
باه. توصیف این واژه و روند شکل گیری از آشنایی تا جدایی 2 طرف
درهمبستری در چند جستار دیگر در بارهی اروتیزم
خیام، فروغ، زیبا کرباسی
به تفصیل آمده که میتوان با جستجوگر گوگل این منابع را یافت.
در بارهی موضوع فعلی تنانهگی در اشعار فروغ،
با ترکیبات کلامی و استعارات بدیع فروغ تبیین شده اند
در آثار فروغ حفاری میشوند.
این تجریدات بقرار زیرند:
نجابت و شرف فرهنگی،
حشر غریزی یک شبه،
رک گویی شخصیتی، بی پرده گویی صمیمی، عفت/ شرافت اعتقادی.
حتی رابطه مازوخیستی از نوع زیر را باز کرد:
هر که دلداده شد به دلدارش
نه نشیند به قصد آزارش.
شعر سفر، کتاب تولد دیگر، ص 21.
باه. توصیف این واژه و روند شکل گیری از آشنایی تا جدایی 2 طرف
درهمبستری در چند جستار دیگر در بارهی اروتیزم
خیام، فروغ، زیبا کرباسی
به تفصیل آمده که میتوان با جستجوگر گوگل این منابع را یافت.
در بارهی موضوع فعلی تنانهگی در اشعار فروغ،
مفصلهای مربوط به مرحلههای روند باه
گاهی مستقل از گناه و اغلب آغشته به گناه آمده اند.
در جامعهی گذار از فرهنگ پیشامدرن به مدرن
مرد جلوتر از زن به رهایی جنسی خارج از سنت رسمی میرسد.
مفصلهای بستریات در شعر فروغ فراوانند؛ ولی اغلب با احساس گناه تنیده اند.
یک نمونه این گونه التقاط را در شعر گریز و درد،
کتاب اسیر 1331 میتوان دید.
در این شعر مرد دغدغه وجدان نداشته؛
ولی زن نجاست بوسه بر لب در لحظه حشر را با اشگ نجابت منزه میکند.
این رفتار منزه طلبی بنا به الگوی فرهنگی مرد- بیان شده
گاهی مستقل از گناه و اغلب آغشته به گناه آمده اند.
در جامعهی گذار از فرهنگ پیشامدرن به مدرن
مرد جلوتر از زن به رهایی جنسی خارج از سنت رسمی میرسد.
مفصلهای بستریات در شعر فروغ فراوانند؛ ولی اغلب با احساس گناه تنیده اند.
یک نمونه این گونه التقاط را در شعر گریز و درد،
کتاب اسیر 1331 میتوان دید.
در این شعر مرد دغدغه وجدان نداشته؛
ولی زن نجاست بوسه بر لب در لحظه حشر را با اشگ نجابت منزه میکند.
این رفتار منزه طلبی بنا به الگوی فرهنگی مرد- بیان شده
در آثار ژید- برای زن بخاطر
عامل وابستهگی اقتصادی غامضتر است.
در جامعهی گذار، زن نوجوان چشمپوشی از غرایز جنسی فردی
خود را در کفالت پدر در برابر هزینه زندگی خود تاخت میزند.
لذا وجدان در برگیرندهی عامل ترس، از دست دادن ماواء
عامل وابستهگی اقتصادی غامضتر است.
در جامعهی گذار، زن نوجوان چشمپوشی از غرایز جنسی فردی
خود را در کفالت پدر در برابر هزینه زندگی خود تاخت میزند.
لذا وجدان در برگیرندهی عامل ترس، از دست دادن ماواء
یا آبروی بی خانمانی، نیز میباشد.
از اینرو نوجوان مونث محتاطتر از نوجوان مذکر
از اینرو نوجوان مونث محتاطتر از نوجوان مذکر
در روابط جنسی خود را درگیر میکند.
در این شعر فروغ نوجوان رابطهی جنسی مدرن 2 جانبه من و طرف نداشته
بلکه در مثلث عشق تنانه- ملامت وجدان- بوسه طرف سروده:
رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهي بجز گريز برايم نمانده بود
اين عشق آتشين پر از درد بیاميد
در وادی گناه و جنونم كشانده بود
رفتم، كه داغ بوسهی پر حسرت ترا
با اشكهای ديده ز لب شستشو دهم
رفتم که ناتمام بمانم در اين سرود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم
رفتم مگو، مگو، که چرا رفت، ننگ بود
عشق من و نياز تو و سوز و ساز ما
از پردهی خموشیِ و ظلمت، چو نور صبح
بيرون فتاده بود يکباره راز ما..
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گريختم..
نالان ز كردهها و پشيمان ز گفتهها
ديدم كه لايق تو و عشق تو نيستم.
گناه. در شعر گریز و درد ثنویت باه/ گناه با استعارات زیبای حسی
در این شعر فروغ نوجوان رابطهی جنسی مدرن 2 جانبه من و طرف نداشته
بلکه در مثلث عشق تنانه- ملامت وجدان- بوسه طرف سروده:
رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهي بجز گريز برايم نمانده بود
اين عشق آتشين پر از درد بیاميد
در وادی گناه و جنونم كشانده بود
رفتم، كه داغ بوسهی پر حسرت ترا
با اشكهای ديده ز لب شستشو دهم
رفتم که ناتمام بمانم در اين سرود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم
رفتم مگو، مگو، که چرا رفت، ننگ بود
عشق من و نياز تو و سوز و ساز ما
از پردهی خموشیِ و ظلمت، چو نور صبح
بيرون فتاده بود يکباره راز ما..
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گريختم..
نالان ز كردهها و پشيمان ز گفتهها
ديدم كه لايق تو و عشق تو نيستم.
گناه. در شعر گریز و درد ثنویت باه/ گناه با استعارات زیبای حسی
تصویر شده اند
که میتوان شعر را به 2 تم/ موضوع تقطیع کرد.
این 2 تم عذاب اخلاق سنتی و غریزه لذت ذاتی در ذهن فروغ
که میتوان شعر را به 2 تم/ موضوع تقطیع کرد.
این 2 تم عذاب اخلاق سنتی و غریزه لذت ذاتی در ذهن فروغ
باهم تلاقی میکنند؛
این ثنویت پاکی/ بزه در امتداد ثنویت زرتشت در 3 هزار سال پیش است.
رابطه تبین ثنویت زرتشتی
بر اساس 2فصل اقلیمی تاب/ زم {ستان}، اوضاع جغرافیایی- انسانی فلات ایران
فرصتی دیگر میطلبد.
خود نام شعر گریز و درد هم دارای ایهام است.
آیا درد عذاب وجدان ناشی از برخورد اعتقادی پیآمد لذت، یعنی ندامت است
یا آگاهی ناشی از حذر از غریزه لذت بخاطر اعتقادات سنتی؟
یعنی "درد" صرف نظر از باه، بخاطر خطر و حفظ آبروی انسان
در محیط خشن ناموافق شاید از منشاء غریزه جهانشمول گریز ناشی میشود.
در شعر گناه، گریز و درد- جاپای آندره ژید در فلسفه گریز از خوشی
این ثنویت پاکی/ بزه در امتداد ثنویت زرتشت در 3 هزار سال پیش است.
رابطه تبین ثنویت زرتشتی
بر اساس 2فصل اقلیمی تاب/ زم {ستان}، اوضاع جغرافیایی- انسانی فلات ایران
فرصتی دیگر میطلبد.
خود نام شعر گریز و درد هم دارای ایهام است.
آیا درد عذاب وجدان ناشی از برخورد اعتقادی پیآمد لذت، یعنی ندامت است
یا آگاهی ناشی از حذر از غریزه لذت بخاطر اعتقادات سنتی؟
یعنی "درد" صرف نظر از باه، بخاطر خطر و حفظ آبروی انسان
در محیط خشن ناموافق شاید از منشاء غریزه جهانشمول گریز ناشی میشود.
در شعر گناه، گریز و درد- جاپای آندره ژید در فلسفه گریز از خوشی
در مائدههای زمینی
و سکه سازان- را میتوان دید که ضرورتا تقلیدی میتواند نباشد.
این گریز از لذات تنانه
بویژه در راهبههای کاتولیک مسیحی و عرفان مذکر خاور میانه هم دیده میشود.
در شعر فوق مفصلهای مربوط به گناه بسیار موجز
و سکه سازان- را میتوان دید که ضرورتا تقلیدی میتواند نباشد.
این گریز از لذات تنانه
بویژه در راهبههای کاتولیک مسیحی و عرفان مذکر خاور میانه هم دیده میشود.
در شعر فوق مفصلهای مربوط به گناه بسیار موجز
و حسی آمیخته با محرکهی ترس و غم
با استعاره "آب دیده"/ اشگ بیان شده اند.
رک به مفصل دوم این بیت:
رفتم که داغ بوسهی پرحسرت تو را
با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم.
یکی از ندامتهای وجدان، فکر در بارهی رفتاری مغایر
با استعاره "آب دیده"/ اشگ بیان شده اند.
رک به مفصل دوم این بیت:
رفتم که داغ بوسهی پرحسرت تو را
با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم.
یکی از ندامتهای وجدان، فکر در بارهی رفتاری مغایر
با آموزههای خانوادهگی میباشد.
در فروغ ترس از پدر با اوراد مذهبی محیط التقاط یافته؛
در فروغ ترس از پدر با اوراد مذهبی محیط التقاط یافته؛
در شبکه عصب کورتکس مغز او،
قسمت اعتقادات و اخلاق، بر توان تصمیمگیری رفتاری او اثرگذار است.
شعر دیوار در کتاب دوم فروغ بهمین نام به تناقض اخلاق سنتی با واقعیات جامعهی گذاری میپردازد.
در نسخه پی د اف این شعرها تاریخ و محل سرایش ندارند.
در تعدادی از اشعار این گریز قبل از باه یا بعد از آن
قسمت اعتقادات و اخلاق، بر توان تصمیمگیری رفتاری او اثرگذار است.
شعر دیوار در کتاب دوم فروغ بهمین نام به تناقض اخلاق سنتی با واقعیات جامعهی گذاری میپردازد.
در نسخه پی د اف این شعرها تاریخ و محل سرایش ندارند.
در تعدادی از اشعار این گریز قبل از باه یا بعد از آن
یک مشغله ویرشی ذهنی obsessive فروغ است.
هتاکی خانوادهگی، شاید بددهنی پدر فروغ، فحاشی مادر شوهرش،
هتاکی خانوادهگی، شاید بددهنی پدر فروغ، فحاشی مادر شوهرش،
نیز تهدید شوهر را در بر میگرفت.
شوهر با نوعی خودآزاری، فتیشیزم، تقاص، اعتقادات سنتی،
شوهر با نوعی خودآزاری، فتیشیزم، تقاص، اعتقادات سنتی،
پوشهای از بریدههای مجلات و روزنامهها
حاوی جنجالهای نشریات دربارهی هوسبازی فروغ تهیه میکرد.
جنجالهای بازاری مجلات و بیقانونی برای تعقیب کذبیات آنها در ذهن مستعد شاعر طنین انداخته؛
او را در تنهایی مغلوب این حس گناه، عذاب وجدان، ملامت خود میکرد؛
او را به گریز از مردسالاری غالب در جامعه میکشاند.
شوهرش تهدید میکرد که با بلوغ فرزندش این پوشه کذایی
حاوی جنجالهای نشریات دربارهی هوسبازی فروغ تهیه میکرد.
جنجالهای بازاری مجلات و بیقانونی برای تعقیب کذبیات آنها در ذهن مستعد شاعر طنین انداخته؛
او را در تنهایی مغلوب این حس گناه، عذاب وجدان، ملامت خود میکرد؛
او را به گریز از مردسالاری غالب در جامعه میکشاند.
شوهرش تهدید میکرد که با بلوغ فرزندش این پوشه کذایی
دال بر جنجالهای بازارگرمی نشریات را
که او برابر حقیقت قرار میداد-به پسرش خواهد داد.
خانم حائری، همسر سابق شاملو، معلم و دوست فروغ مینویسد:
همسرش تمام مطالبی كه در مورد او مينويسند، در پوشهاي جمع آوري ميكند
تا روزي كه فرزند آنها بزرگ شد به او بدهد و بگويد اين مادر توست.
البته این جنجالهای نشریات نمیتوانند برابر حقایق اثبات شده
که او برابر حقیقت قرار میداد-به پسرش خواهد داد.
خانم حائری، همسر سابق شاملو، معلم و دوست فروغ مینویسد:
همسرش تمام مطالبی كه در مورد او مينويسند، در پوشهاي جمع آوري ميكند
تا روزي كه فرزند آنها بزرگ شد به او بدهد و بگويد اين مادر توست.
البته این جنجالهای نشریات نمیتوانند برابر حقایق اثبات شده
در دادگاه قضایی قرار گیرند.
دادن پوشه حاوی بریدههای نشریاتی دربارهی جنجالهای فروغ بدست فرزندش
نتیجه مفیدی در بر داشت.
کتابی حاوی نامههای فروغ به شوهرش را کامیار با کمک
دادن پوشه حاوی بریدههای نشریاتی دربارهی جنجالهای فروغ بدست فرزندش
نتیجه مفیدی در بر داشت.
کتابی حاوی نامههای فروغ به شوهرش را کامیار با کمک
شاعر طنز نویس عمران صلاحی نشر کرد.
این کتاب به فهم شخصیت و تغییر رویه فروغ در بازهی زمانی پیش از ازدواج و پس از طلاق کمک میکند.
در خاطرهی دیگر از خانم حائری در زیر،
این کتاب به فهم شخصیت و تغییر رویه فروغ در بازهی زمانی پیش از ازدواج و پس از طلاق کمک میکند.
در خاطرهی دیگر از خانم حائری در زیر،
تاکید روی وجدان اجتماعی فروغ شده است.
این وجدان ناظر اعمال فروغ و منبع حس گناه در او بود.
فروغ اعتیاد یک شاعر خوش قریحه را مخل خلاقیت او
این وجدان ناظر اعمال فروغ و منبع حس گناه در او بود.
فروغ اعتیاد یک شاعر خوش قریحه را مخل خلاقیت او
در شعر زبان فارسی میدانست.
در اینجا اعتیاد برخی ادیبان و صداقت فروغ آمده اند.
روشن است که با پرخاش به معتاد در جمع دوستان، اعتیاد التیام نمییابد.
اعتیاد در شبکه عصب- هورمون مغزی مربوط به وابستهگی به مواد
در فرد به دلایل ارثی یا محیطی میباشد
که با پرخاش شفا نمییابد.
خاطرهی دوم یعنی کمک به دیگران، زندهگی و ظاهر ساده،
در اینجا اعتیاد برخی ادیبان و صداقت فروغ آمده اند.
روشن است که با پرخاش به معتاد در جمع دوستان، اعتیاد التیام نمییابد.
اعتیاد در شبکه عصب- هورمون مغزی مربوط به وابستهگی به مواد
در فرد به دلایل ارثی یا محیطی میباشد
که با پرخاش شفا نمییابد.
خاطرهی دوم یعنی کمک به دیگران، زندهگی و ظاهر ساده،
طبع بلند فروغ را تایید میکند.
خانم حائری ادامه میدهد:
شبي را بياد دارم كه فروغ به منزل مهري رخشا،
نقاش ساکن ایتالیا، آمده بود، تازه از سفر اروپاييش – شاید 1337- برگشته بود.
آنشب آقاي شفا، صادق چوبك، عماد خراساني و دوستاني ديگر
خانم حائری ادامه میدهد:
شبي را بياد دارم كه فروغ به منزل مهري رخشا،
نقاش ساکن ایتالیا، آمده بود، تازه از سفر اروپاييش – شاید 1337- برگشته بود.
آنشب آقاي شفا، صادق چوبك، عماد خراساني و دوستاني ديگر
نيز حضور داشتند.
فروغ حملهی بیرحمانهاي عليه عماد خراساني 1299-1382 غزلسرا،
فروغ حملهی بیرحمانهاي عليه عماد خراساني 1299-1382 غزلسرا،
شروع كرد و مي گفت:
عماد چرا تو بايد اينطور خودت را اسير اعتيادت كني
عماد چرا تو بايد اينطور خودت را اسير اعتيادت كني
كه در نتيجه در كار شعر هم بجايي نرسي.
حيف از تو نيست كه هنوز از آه و نالههاي قلابیِ عهد دقيانوس شعر ايران دست بر نمیداري؟
فروغ آنشب مهماني را بر هم زد. عماد كه رنجيده بود مهماني را ترك كرد.
مهري هم سخت ناراحت شد. او به فروغ بشدت اعتراض كرد
حيف از تو نيست كه هنوز از آه و نالههاي قلابیِ عهد دقيانوس شعر ايران دست بر نمیداري؟
فروغ آنشب مهماني را بر هم زد. عماد كه رنجيده بود مهماني را ترك كرد.
مهري هم سخت ناراحت شد. او به فروغ بشدت اعتراض كرد
و گفت: تو چرا عمدا همه را میرنجاني؟
چرا جلسات مهماني را هميشه بر هم می زني؟
چرا با عماد اينطور بر خورد كردی؟
فروغ خيلي ساده گفت: "او نبايد خود را اينطور اسير اعتيادش بكند.
او به خودش و شعر فارسي بد ميكند.
چرا يك چنين چيزي را بايد پنهان كرد؟
پنهان كردنش كه خيلي بدتر است.
فروغ هميشه پوششي ساده و بسيار مرتبي داشت.
از آرايشهاي تند كه مختص به عروسكها میدانست امتناع میكرد.
زندگي بسيار سادهاي نيز براي خودش فراهم كرده بود.
عجيب هر چه داشت به ديگران ميبخشيد.
اغلب اوقات در طول هفتهی اول تمام درآمد ماهانه اش را
چرا جلسات مهماني را هميشه بر هم می زني؟
چرا با عماد اينطور بر خورد كردی؟
فروغ خيلي ساده گفت: "او نبايد خود را اينطور اسير اعتيادش بكند.
او به خودش و شعر فارسي بد ميكند.
چرا يك چنين چيزي را بايد پنهان كرد؟
پنهان كردنش كه خيلي بدتر است.
فروغ هميشه پوششي ساده و بسيار مرتبي داشت.
از آرايشهاي تند كه مختص به عروسكها میدانست امتناع میكرد.
زندگي بسيار سادهاي نيز براي خودش فراهم كرده بود.
عجيب هر چه داشت به ديگران ميبخشيد.
اغلب اوقات در طول هفتهی اول تمام درآمد ماهانه اش را
صرف آدمهای نيازمند میكرد.
مابقي هفتهها را در شرايط بسيار سختی به سر میبرد.
حتي زمستانهايي پيش ميآمد كه هزينه خريد سوخت را براي روشن كردن بخاري نداشت.
سخت و میتوانم بگویم اصلا كمك كسي را هم نميپذيرفت.
وقتي به او اعتراض ميكردم.
میگفت:
"نمیتواند- وقتی میداند انسانهای هستند
مابقي هفتهها را در شرايط بسيار سختی به سر میبرد.
حتي زمستانهايي پيش ميآمد كه هزينه خريد سوخت را براي روشن كردن بخاري نداشت.
سخت و میتوانم بگویم اصلا كمك كسي را هم نميپذيرفت.
وقتي به او اعتراض ميكردم.
میگفت:
"نمیتواند- وقتی میداند انسانهای هستند
آنچنان نيازمند- راحت بنشيند و زندگیكند.
" طوسی حائری دربارهی فروغ
http://forougham.blogfa.com/post-69.aspx
در فاصله جدایی از شوهر خود، در بازه زمانی 31-35 یعنی تاریخ نشر 2 مجموعه شعر اسیر و دیوار،
در شعر گناه از کتاب اسیر مشغله ذهنی بزه اوج میگیرد.
در اینجا گناه مترادف همبستری خارج از ازدواج رسمی
" طوسی حائری دربارهی فروغ
http://forougham.blogfa.com/post-69.aspx
در فاصله جدایی از شوهر خود، در بازه زمانی 31-35 یعنی تاریخ نشر 2 مجموعه شعر اسیر و دیوار،
در شعر گناه از کتاب اسیر مشغله ذهنی بزه اوج میگیرد.
در اینجا گناه مترادف همبستری خارج از ازدواج رسمی
و صیغه محضری میباشد.
در شعر هرجایی مقوله گناه ذهنی به مقوله روسپیگری اجتماعی وصل میشود.
در شعر هرجایی جنبه فقر و ستم بر زن مسکوت میماند؛
بصورت توهینی خودشکن بکار میرود.
شاید این واژه طنین هتاکی اطرافیان در ذهن فروغ بود
در شعر هرجایی مقوله گناه ذهنی به مقوله روسپیگری اجتماعی وصل میشود.
در شعر هرجایی جنبه فقر و ستم بر زن مسکوت میماند؛
بصورت توهینی خودشکن بکار میرود.
شاید این واژه طنین هتاکی اطرافیان در ذهن فروغ بود
که بصورت تم شعری درآمد.
این اسم با واقعیت قلبی او باید قیاس شود. خودخواری در شعر هرجایی،
کتاب اسیر 1331، در اوج ماجرای جدایی و طلاق، طنین توهین و تلقین اطرافیان در شعر فروغ است.
این هتاکی خانوادگی منجر به پذیرش این توهین بخود با خودشکنی شد
که رابطه با حجب، بی پروایی در حقیقت، انسانیت او دارد:
از پیش من برو که دلآزارم
ناپایدار و سست و گنهکارم
در کنج سینه یک دل دیوانه
در کنج دل هزار هوس دارم
قلب تو پاک و دامن من ناپاک
من شاهدم به خلوت بیگانه
تو از شراب بوسهی من مستی
من سرخوش از شرابم و پیمانه
عشق تو همچو پرتو مهتاب است
تابیده بیخبر به لجنزاری
باران رحمتی است که میبارد
بر سنگلاخ قلب گنهکاری
من ظلمت و تباهی جاویدم
تو آفتاب روشن امیدی
بر جانم ای فروغ سعادتبخش
دیر است این زمان، که تو تابیدی
دیر آمدی و دامنم از کف رفت
دیر آمدی و غرق گنه گشتم
از تند باد ذلت و بدنامی
افسردم و چو شمع تبه گشتم
تن را "لجن زار، ناپاک، بدنام" خواندن
اوج تازیانههای زبانی محیط قبیله ای– گذاری دهه 30 تهران میباشد.
در شعرهای قبل و بعد، فروغ استعاره "زنبق تنم" را بکار برده
این اسم با واقعیت قلبی او باید قیاس شود. خودخواری در شعر هرجایی،
کتاب اسیر 1331، در اوج ماجرای جدایی و طلاق، طنین توهین و تلقین اطرافیان در شعر فروغ است.
این هتاکی خانوادگی منجر به پذیرش این توهین بخود با خودشکنی شد
که رابطه با حجب، بی پروایی در حقیقت، انسانیت او دارد:
از پیش من برو که دلآزارم
ناپایدار و سست و گنهکارم
در کنج سینه یک دل دیوانه
در کنج دل هزار هوس دارم
قلب تو پاک و دامن من ناپاک
من شاهدم به خلوت بیگانه
تو از شراب بوسهی من مستی
من سرخوش از شرابم و پیمانه
عشق تو همچو پرتو مهتاب است
تابیده بیخبر به لجنزاری
باران رحمتی است که میبارد
بر سنگلاخ قلب گنهکاری
من ظلمت و تباهی جاویدم
تو آفتاب روشن امیدی
بر جانم ای فروغ سعادتبخش
دیر است این زمان، که تو تابیدی
دیر آمدی و دامنم از کف رفت
دیر آمدی و غرق گنه گشتم
از تند باد ذلت و بدنامی
افسردم و چو شمع تبه گشتم
تن را "لجن زار، ناپاک، بدنام" خواندن
اوج تازیانههای زبانی محیط قبیله ای– گذاری دهه 30 تهران میباشد.
در شعرهای قبل و بعد، فروغ استعاره "زنبق تنم" را بکار برده
که زیبایی و گذران گل را تداعی میکند.
ولی در کشمکش طلاق و تنهایی،
ولی در کشمکش طلاق و تنهایی،
او به کاربرد استعاره "لجنزار" برای تن کشیده میشود.
روند توهین و تلقین در شکستن عزت نفس
روند توهین و تلقین در شکستن عزت نفس
شخصیت فرد را او در آثارش تبیین میکند.
این خودخواری نتیجه شکنجه سفید لفظی
این خودخواری نتیجه شکنجه سفید لفظی
و تهدید خانوادگی بویژه پدر، مادرشوهر،
بنوع تلویحی و ضمنی شوهر، جنجالهای مجلات میبود.
تلقین و تکرار ناسزا روی "اسیر" اثر گذاشته؛ غرور او را بخود چرکین میکند.
در شکنجه سفید نظام زندان در تمام کشورها سوای خشم بازجو – با تلقین و توهین شخصیت زندانی را میشکند.
لذا شعر فروغ مستندی مبین این روال خشونت
بنوع تلویحی و ضمنی شوهر، جنجالهای مجلات میبود.
تلقین و تکرار ناسزا روی "اسیر" اثر گذاشته؛ غرور او را بخود چرکین میکند.
در شکنجه سفید نظام زندان در تمام کشورها سوای خشم بازجو – با تلقین و توهین شخصیت زندانی را میشکند.
لذا شعر فروغ مستندی مبین این روال خشونت
در جامعه گذاری در خاورمیانه است.
این آثار فروغ نیاز به تتبع جامعه شناسی و روانشناسی دارند.
نشر شعر زیر در تهران اواخر دهه 30 مثل توپ ترکید:
گنه کردم گناهی پر ز لذت
در آغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه جوی و آهنین بود
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
نگه کردم بهچشم پر ز رازش
دلم در سینه بی تابانه لرزید
ز خواهشهای چشم پر نیازش
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
پریشان در کنار او نشستم
لبش بر روی لبهایم هوس ریخت
ز اندوه دل دیوانه رستم
فروخواندم به گوشش قصه عشق
ترا میخواهم ای جانانهی من
ترا میخواهم ای آغوش جانبخش
ترا ای عاشق دیوانهی من
هوس در دیدگانش شعله افروخت
شراب سرخ در پیمانه رقصید
تن من در میان بستر نرم
بروی سینهاش مستانه لرزید
گنه کردم گناهی پر ز لذت
کنار پیکری لرزان و مدهوش
خداوندا چه میدانم چه کردم
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
در چند سال آخر عمرش، گناه و ندامت به اشمئزاز از برخی شاعران
این آثار فروغ نیاز به تتبع جامعه شناسی و روانشناسی دارند.
نشر شعر زیر در تهران اواخر دهه 30 مثل توپ ترکید:
گنه کردم گناهی پر ز لذت
در آغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه جوی و آهنین بود
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
نگه کردم بهچشم پر ز رازش
دلم در سینه بی تابانه لرزید
ز خواهشهای چشم پر نیازش
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
پریشان در کنار او نشستم
لبش بر روی لبهایم هوس ریخت
ز اندوه دل دیوانه رستم
فروخواندم به گوشش قصه عشق
ترا میخواهم ای جانانهی من
ترا میخواهم ای آغوش جانبخش
ترا ای عاشق دیوانهی من
هوس در دیدگانش شعله افروخت
شراب سرخ در پیمانه رقصید
تن من در میان بستر نرم
بروی سینهاش مستانه لرزید
گنه کردم گناهی پر ز لذت
کنار پیکری لرزان و مدهوش
خداوندا چه میدانم چه کردم
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
در چند سال آخر عمرش، گناه و ندامت به اشمئزاز از برخی شاعران
مرد ول معطل تهران تبدیل شد.
این شاعران حراف خودشیفته با چند کتاب بچاپ رسیده؛ خود را مکتب ساز دونیم نفری میانگاشتند.
او در این دوره بسیار احساس تنهایی میکرد، از شعر تنها صداست،
کتاب ایمان بیاوریم:
و روز وسعتی است
که در مخیلهی تنگ کرم روزنامه نمیگنجد..
کیفیت محیط کشتی زهدان ماه
سلولهای فاسد را خواهد کشت..
نامرد، در سیاهی
فقدان مردیش را پنهان کرده است..
همکاری حروف سربی
اندیشهی حقیر را نجات نخواهد داد.
این شاعران جیره خوار دولتی با حقوق ماهانه،
نشر اشعار خود در مجلات دوستان، برنامه رادیویی ساواک- پذیرفته،
خود را علامه دهر جا میزدند.
ولی جز چند مجموعه شعر و وفور حرافی رسانهای چیز دیگری نداشتند.
فروغ از مردان تهران توقع ایدهآلی داشت؛
زیرا فروغ در رشد ذهنی تصاعدی
خیلی زود مرد مورد نظر خود را از نظر ادبی-هنری پشت سر میگذاشت.
این رشد در مرد عقده حقارت و در فروغ کسلی تولید میکرد.
آنها عمق رابطهای را نداشته که فروغ انتظار داشت؛
هنر و شعر را با عیاشی و اعتیاد میآمیختند.
نکته دیگر تضاد ذهن منزه-طلب پرهیزگار
بخاطر کمال آیدهآلی با تن لذت طلب جوینده بخاطر هورمونهای جنسی است.
جامعهای که زنان حقوق مساوی با مردان نداشته؛ مردان از امکانات
تا چند همسری قانونی، صیغه محضری،
این شاعران حراف خودشیفته با چند کتاب بچاپ رسیده؛ خود را مکتب ساز دونیم نفری میانگاشتند.
او در این دوره بسیار احساس تنهایی میکرد، از شعر تنها صداست،
کتاب ایمان بیاوریم:
و روز وسعتی است
که در مخیلهی تنگ کرم روزنامه نمیگنجد..
کیفیت محیط کشتی زهدان ماه
سلولهای فاسد را خواهد کشت..
نامرد، در سیاهی
فقدان مردیش را پنهان کرده است..
همکاری حروف سربی
اندیشهی حقیر را نجات نخواهد داد.
این شاعران جیره خوار دولتی با حقوق ماهانه،
نشر اشعار خود در مجلات دوستان، برنامه رادیویی ساواک- پذیرفته،
خود را علامه دهر جا میزدند.
ولی جز چند مجموعه شعر و وفور حرافی رسانهای چیز دیگری نداشتند.
فروغ از مردان تهران توقع ایدهآلی داشت؛
زیرا فروغ در رشد ذهنی تصاعدی
خیلی زود مرد مورد نظر خود را از نظر ادبی-هنری پشت سر میگذاشت.
این رشد در مرد عقده حقارت و در فروغ کسلی تولید میکرد.
آنها عمق رابطهای را نداشته که فروغ انتظار داشت؛
هنر و شعر را با عیاشی و اعتیاد میآمیختند.
نکته دیگر تضاد ذهن منزه-طلب پرهیزگار
بخاطر کمال آیدهآلی با تن لذت طلب جوینده بخاطر هورمونهای جنسی است.
جامعهای که زنان حقوق مساوی با مردان نداشته؛ مردان از امکانات
تا چند همسری قانونی، صیغه محضری،
نشمهی متکی به مقرر پولی مرد مرفهالحال
برای اطفای شهوت برخوردارند
عرصه بر شاعر زن یا هنرپیشه زن تنگ میشود.
برتری امکانات مرد در جوامع پیشامدرن،
چشمچرانی در چارراه استامبول، اعتیاد به مشروب و مخدرات در محافل مرفه،
فشار جنسی کارفرما بر زنان،
برای اطفای شهوت برخوردارند
عرصه بر شاعر زن یا هنرپیشه زن تنگ میشود.
برتری امکانات مرد در جوامع پیشامدرن،
چشمچرانی در چارراه استامبول، اعتیاد به مشروب و مخدرات در محافل مرفه،
فشار جنسی کارفرما بر زنان،
حتی استادان مذکر بر دانشجویان زن و نیز در زندانها،
تنها چند نمونه در اجتماع اند.
در چند مفصل زیر عذر برای جدایی و بیقراری برای دوستیابی در شعر فروغ دیده میشوند:
در منی و اينهمه زمن جدا
با منی و ديدهات بسوي غير
بهر من نمانده راه گفتگو
تو نشسته گرم گفتگوی غير
غرق غم دلم بسينه میطپد
با تو بیقرار و بیتو بیقرار
واي از آن دمي كه بي خبر ز من
بركشی تو رخت خويش ازين ديار
سايه تو ام بهر كجا روي
سر نهادهام به زير پاي تو
چون تو در جهان نجستهام هنوز
تا كه بر گزينمش بهجای تو
در 3 مصرع فوق از شعر
نغمه درد، کتاب دیوار،
گرایش به وسواس برای زاغ طرف را چوب زدن
با استعاره "سایه تو ام" نوعی ویرش تعقیب طرف stalking دیده میشود.
حتی حسادت در مفصل اول هم با رابطه مثلثی من-طرف- غیر دیده میشود.
پس از گرمی نزدیکی در شعر سرود زیبایی،
سردی بی اعتنایی به طرف در شعر راه دور در 2 مفصل زیر می آیند:
در سکوت معبد هوس
خفته ام کنار پیکر تو بیقرار
جای بوسههای من بروی شانه هات
همچو جای نیش آتشین مار.
نوامبر 56-رم، شعر سرود زیبایی، کتاب عصیان، ص 116 .
وای برمن که ندانستم از اول
روزی آید که دل آزار تو باشم.
بعد از این از تو دگر هیچ نخواهم
نه درودی، نه پیامی، نه نشانی.
8 ژانویه 1957- مونیخ، شعر از راه دور، کتاب عصیان، ص 105 .
دل گمراه من چه خواهد کرد؟
من ز شرم شکوفه لبریزم.
شعر جنون، کتاب عصیان ص 122
تناقض فرهنگی گناه در استعاره "دل گمره" در تقابل با غریزه باه
در استعاره "شکوفه لبریزم" قرار میگیرد.
در ذهن زن خاورمیانهای تناقض بین تعرض به عفت و عصمت دینی
گناه و غریزه طبیعی باه بر رفتار او اثر میگذارد.
این ثنویت تنها وقتی طرف در گوشه دنجی گیر میکند، حل میشود.
در این گوشه، زن با مهر و هدیه مات میشود؛
حجب و حیای قبیلوی زن بنفع غریزه در لحظه لغزش/ آمیزش زایل میشود.
زن تسلیم غریزه خود، جذبه طرف، فشار و محاصره لحظه میشود.
ولی در مرحله بعد باز احساس گناه،
تنها چند نمونه در اجتماع اند.
در چند مفصل زیر عذر برای جدایی و بیقراری برای دوستیابی در شعر فروغ دیده میشوند:
در منی و اينهمه زمن جدا
با منی و ديدهات بسوي غير
بهر من نمانده راه گفتگو
تو نشسته گرم گفتگوی غير
غرق غم دلم بسينه میطپد
با تو بیقرار و بیتو بیقرار
واي از آن دمي كه بي خبر ز من
بركشی تو رخت خويش ازين ديار
سايه تو ام بهر كجا روي
سر نهادهام به زير پاي تو
چون تو در جهان نجستهام هنوز
تا كه بر گزينمش بهجای تو
در 3 مصرع فوق از شعر
نغمه درد، کتاب دیوار،
گرایش به وسواس برای زاغ طرف را چوب زدن
با استعاره "سایه تو ام" نوعی ویرش تعقیب طرف stalking دیده میشود.
حتی حسادت در مفصل اول هم با رابطه مثلثی من-طرف- غیر دیده میشود.
پس از گرمی نزدیکی در شعر سرود زیبایی،
سردی بی اعتنایی به طرف در شعر راه دور در 2 مفصل زیر می آیند:
در سکوت معبد هوس
خفته ام کنار پیکر تو بیقرار
جای بوسههای من بروی شانه هات
همچو جای نیش آتشین مار.
نوامبر 56-رم، شعر سرود زیبایی، کتاب عصیان، ص 116 .
وای برمن که ندانستم از اول
روزی آید که دل آزار تو باشم.
بعد از این از تو دگر هیچ نخواهم
نه درودی، نه پیامی، نه نشانی.
8 ژانویه 1957- مونیخ، شعر از راه دور، کتاب عصیان، ص 105 .
دل گمراه من چه خواهد کرد؟
من ز شرم شکوفه لبریزم.
شعر جنون، کتاب عصیان ص 122
تناقض فرهنگی گناه در استعاره "دل گمره" در تقابل با غریزه باه
در استعاره "شکوفه لبریزم" قرار میگیرد.
در ذهن زن خاورمیانهای تناقض بین تعرض به عفت و عصمت دینی
گناه و غریزه طبیعی باه بر رفتار او اثر میگذارد.
این ثنویت تنها وقتی طرف در گوشه دنجی گیر میکند، حل میشود.
در این گوشه، زن با مهر و هدیه مات میشود؛
حجب و حیای قبیلوی زن بنفع غریزه در لحظه لغزش/ آمیزش زایل میشود.
زن تسلیم غریزه خود، جذبه طرف، فشار و محاصره لحظه میشود.
ولی در مرحله بعد باز احساس گناه،
دوری یا حتی تنفر از مرد بر او مستولی میشود.
این محرکات متخالف نظام لیمبیک در مغز مرکزی همجوار همند.
از اینرو گاهی فرد از مهر به نفرت خیلی سریع سویچ میکند:
آه با این خروش و این طغیان
دل گمراه من چه خواهد کرد؟
ص 124 جنون- عصیان، اسفند 36 تهران.
منابع. پيشگامان شعر معاصر ترك، پديدآور:
جلال خسروشاهي؛ رضا سيدحسيني؛ عمران صلاحي، مرواريد 1383
ادای دین به فروغ فرخزاد -قصه فروغ،
این محرکات متخالف نظام لیمبیک در مغز مرکزی همجوار همند.
از اینرو گاهی فرد از مهر به نفرت خیلی سریع سویچ میکند:
آه با این خروش و این طغیان
دل گمراه من چه خواهد کرد؟
ص 124 جنون- عصیان، اسفند 36 تهران.
منابع. پيشگامان شعر معاصر ترك، پديدآور:
جلال خسروشاهي؛ رضا سيدحسيني؛ عمران صلاحي، مرواريد 1383
ادای دین به فروغ فرخزاد -قصه فروغ،
جلال خسروشاهی 1379 موسسه انتشارات نگاه
ادای دین به سهراب و یاد یاران قدیم، جلال خسروشاهی 1379 موسسه انتشارات نگاه
http://www.saffarian.ws/saffarian/films/about/ds.asp?id=26
ساعت برید
پرده به همراه باد رفت
او را فشرده بودم
در هالهی حریق
میخواستم بگویم
اما شگفت را
انبوه سایهگستر مژگانش
چون ریشههای پردهی ابریشم
جاری شدند از بن تاریکی
در امتداد آن کشالهی طولانیِ طلب
و آن تشنج، آن تشنج مرگ آلود
تا انتهای گمشدهی من
دیدم که میرهم
دیدم که میرهم …..
"تولد دیگر"
ادای دین به سهراب و یاد یاران قدیم، جلال خسروشاهی 1379 موسسه انتشارات نگاه
http://www.saffarian.ws/saffarian/films/about/ds.asp?id=26
ساعت برید
پرده به همراه باد رفت
او را فشرده بودم
در هالهی حریق
میخواستم بگویم
اما شگفت را
انبوه سایهگستر مژگانش
چون ریشههای پردهی ابریشم
جاری شدند از بن تاریکی
در امتداد آن کشالهی طولانیِ طلب
و آن تشنج، آن تشنج مرگ آلود
تا انتهای گمشدهی من
دیدم که میرهم
دیدم که میرهم …..
"تولد دیگر"