پذیرش دیگری با روی‌کردی متأثر از پست مدرنیسم،

۱۴۰۳ تیر ۲۸, پنجشنبه

فاصله


 فاصله

رفتن‌ات را دوست دارم به‌‌زیبائیِ آمدنت
اما
آمدنت را عاشقانه در آغوش می‌گیرم

فاصله‌ی رفتُ‌آمدت‌ اندک است
باهم شدن‌مان را می‌خواهد،
دست دلم را بگیر 

من 
زمان را برای خیس شدن نگه می‌دارم
بهار در باهم بودنِ
 من 
و
تو
 می رُوید

شعر از نفس‌هایت چکّه می‌کند
شعری به‌واژه های دل‌خواه
که زیبائیِ لکنت زبان من 
ترجیع‌بندِ بوسه ‌هاست

رهگذر





سلمان رشدی و کتاب تازه‌اش

 
این عبارات برگرفته‌شده از فتوای خمینی هستند
 که در ۲۵ بهمن سال ۱۳۶۷ برای قتل سلمان رشدی صادر کرد. 
سلمان رشدی دشمن است
 "آیات شیطانی را علیه اسلام و پیامبر" 
نوشته، پس "محکوم به اعدام است" و بر "مسلمانان غیور" واجب 
«تا در هر نقطه که او را یافتند، سریعاً اعدام کنند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین کند»
جمهوری اسلامی برای قاتل سلمان رشدی جایزه‌ای نیز تعیین کرد. 
این فتوا هنوز به قوت خویش باقی‌ است. 
علی خامنه‌ای در سال ۱۳۸۳ این حکم را "غیرقابل تغییر" اعلام کرد.
شناخت سلمان رشدی از اسلام و اهمیت این "حکم تاریخی" آنقدر بود
 که همیشه آن را جدی تلقی می‌کرد. 
سی ‌و چهار سال پس از این حکم، سرانجام یکی از پیروان خمینی در اجرای آن،
 در نشستی ادبی، با چاقو به رشدی حمله کرد.
 در ۲۷ ثانیه چندین ضربه بر تن او فرود آورد. 
رشدی در جدال با مرگ و زندگی به بیمارستان منتقل شد. 
پس از ماه‌ ها سرانجام بهبودی نسبی حاصل شد.
 

او زنده ماند، اما یک چشمش را از دست داد.
رشدی در بازگشت به زندگی عادی و در تأمل بر این حادثه، کتابی نوشته است
 با عنوان "چاقو" که در واقع گزارشی ا‌ست از حادثه، با تکیه بر احساسات و افکار خویش. 
در این اثر که در سه فصل نوشته شده، 
و بیش‌تر به رمان نزدیک است،
 رشدی می‌کوشد حادثه‌ای را بازنماید که بنیاد در فتوای خمینی داشت
 و بیش از سه دهه در هستی اجتماعی او نقش‌آفرین بوده است. 
فصل آخر این اثر به گفت‌وگویی می‌پردازد که بین او و ضارب صورت گرفته است. 
ضارب که جوانی‌ ۲۴ ساله و آمریکایی لبنانی‌الاصل است،
 در زندان به‌سر می‌برد. 
سلمان رشدی پس از بهبود او را ندیده است. مهم هم نیست که ببیند. 
او می‌تواند کسی باشد همچون دیگر بنیادگرایانی که فکر می‌کنند حقیقت از آنِ آنان است. 
بر این اساس ترجیح داده تا در خیالش با او روبرو شود.
چاقو ابزار کشتن
سلمان رشدی برای کتابش عنوان "چاقو" را برگزیده است.
 چاقو از ابزار بنیادگرایان است در کشتن دشمن. 
دشمنان اسلام از همان آغاز با خنجر (چاقو) کشته شده‌اند. 
چاقو نماد سنت هم می‌تواند باشد. 
سنت‌گرایان در بازگشت به بنیادهای خویش، 
برای بازسازی "مدینه‌النبی" به چاقو نیز نیاز دارند. 
بنیادگرایان دشمنان خویش را در کشورهای غربی، با همین ابزار و فریاد "الله‌اکبر" می‌کشند. 
در جنگ با کفار، در کشور خویش هم از همین وسیله استفاده می‌کنند. 
سر دشمن خود را "چون گوسفند می‌برّند". 
القاعده، داعشی‌ها، طالبان، خمینیست‌ها، همه به سنت پیامبر، 
با چاقو و شمشیر سر از تن دشمن جدا می‌کنند و آن را به نمایش می‌گذارند. 
نمایش جنایت، خود بنیاد در سنت دارد؛ 
در تفکری ماقبل قرون وسطایی. نمایش قدرت باید هراس‌افکن باشد،
 تا دشمنان بنگرند و در ترس و هراس حاکم، عظمتی را بازبینند که به خون جان می‌گیرد.
چاقو در بازگشت جمهوری اسلامی به سنت پیامبر همیشه حضوری چشم‌گیر داشته است.
 رژیم با این‌که بعدها از ابزاری دیگر در کشتار "دشمنان" بهره برد،
 اما هیچگاه چاقو را نفی نکرد.
در پروژه "قتل‌های زنجیره‌ای" عده کشته‌شده‌گان را تا هزار نفر برآورد می‌کنند
 که حدود صد نفر از آنان در شمار نویسنده‌گان و هنرمندان بوده‌اند. 
محمدکاظم سامی را شاید بتوان نخستین فرد از آنان محسوب کرد 
که در آذرماه سال ۶۷ در مطبًّش کاردآجین شد. 
عبدالرحمان برومند در فروردین ۱۳۷۰ جلوی ساختمان مسکونی‌اش در پاریس
 با ضربات چاقو به قتل رسید. 
فریدون فرخزاد در مرداد ۱۳۷۱ به ضرب چاقو در خانه‌اش واقع در بُن آلمان کشته شد. 
اسقف هایک هوسپیان مهر، کشیش ایرانی فعال در حوزه حقوق بشر در تهران
 ربوده و جنازه‌‌ی کاردآجین‌شده‌اش که با ۲۶ ضربه چاقو دریده شده بود، 
در روز ۲۰ ژانویه ۱۹۹۴ (۱۳۷۲) در بیابان‌های تهران پیدا شد. 
حمید حاجی‌زاده، شاعر، به همراه پسر نه‌ساله‌اش کارون 
در شهریور سال ۱۳۷۷ با ۴۳ ضربه چاقو کشته شدند. 
داریوش فروهر و پروانه اسکندری در پاییز سال ۱۳۷۷ در خانه‌شان
 به ضرب چاقو کشته شدند. 
این جنایت به احتمال زیاد نخستین قتل سازماندهی‌شده رژیم در خارج از کشور بود. 
به یاد داشته باشیم که بنیادگرایان مصری نیز با چاقو
 نجیب محفوظ را مجروح و راهی بیمارستان کردند.
اگرچه خامنه‌ای با پذیرش دشمن بودن کشته‌شده‌گان، 
اعلام داشت که قتل‌ها به‌وسیله "استکبار جهانی" انجام گرفته است،
 اما خمینی سلمان رشدی را کافر خوانده بود.
سلمان رشدی و چاقو
چاقو را نمی‌توان رمان محسوب داشت، اما روایتی‌ است دردناک و عمیق
 از یک حادثه که برای نویسنده تاریخی ۳۴ ساله دارد 
و در فرهنگ ما عمری به درازای تاریخ. 
سلمان رشدی در نخستین جلسه عمومی پس از بهبودی‌اش،
 در میان یاران پن آمریکا، در آغاز سخن خود گفت:
 «چه خوب است در اینجا با شما بودن، اما می‌توانست چنین نباشد.»
 او سال‌هاست که با "بودن و یا نبودن" زندگی می‌کند. 
با فتوای خمینی اگرچه کشته نشد،
 ولی این فتوا سایه‌ای شد گسترده بر ادبیاتی که خلق کرده است. 
می‌گوید که در سال‌های پسین کم‌تر در جلسات در این رابطه مورد پرسش قرار می‌گرفت
 و این خوشآیند بود. 
تمامی درد او این است که فتوای خمینی اجازه نداد به آثارش آن‌سان که باید توجه ‌شود. 
حال دگربار، و این‌بار چاقو، زخم عمیق پیشین را بیش‌تر شکافت.
چاقو در واقع فکری‌ست بر یک حادثه. 
تعمق بر آن و این‌که در پس این رفتار چه بینشی می‌تواند وجود داشته باشد. 
او در این اثر در ذهن خود با ضارب به گفت‌وگو می‌نشیند.
 در "بیدارخوابی‌"های خود،
 آنگاه که نیمه‌جان در بیمارستان به‌سر می‌برد، 
ساعت‌ها با او به قول جیمز جویس به "زبان شبانه" حرف زده بود.
 و حالا همان‌ها را مکتوب کرده است.
 رشدی از خود می‌گوید، از پدر مشروب‌خوار و فرزندانی که عشقِ تحصیل داشتند.
 از عشق می‌نویسد 
که
«که از ویژه‌گی‌های انسانی‌ست»
از بی‌دینی خانواده می‌نویسد
 و سال‌های تحصیل در بریتانیا. 
از عشق بی‌پایان خویش به خواندن و آموختن
 و این‌که چه کنجکاوی‌های فرهنگی و تاریخی پشت هر یک از آثارش نهفته است.
 اگر خمینی‌ها می‌دانستند که ادبیات چیست،
 ناخوانده در "آیات شیطانی" به دنبال کشف "توطئه" برنمی‌آمدند.
چاقو در این اثر نه بر تن نویسنده، بل‌که جهان مدرن فرود می‌آید. 
ضارب یک صفحه از آثار او را نخوانده است. 
چاقو می‌خواهد قلب ادبیات را بدرّد و جهان داستان را از فانتزی‌های ادبی تهی گرداند.
 چاقو ادبیات نمی‌شناسد، آن را دشمن قرآن و اسلام می‌داند. 
نویسنده باید حتما به گفته خمینی کافر باشد 
که با چنین جسارتی از شیطان و پیامبر، شخصیت‌هایی داستانی بسازد.
 مشکل است پذیرفتن این‌که ضارب حتا قرآن را خوانده باشد.
 اگر از قرآن چیزی می‌دانست، 
پس می‌بایست نام آیه‌های شیطانی را که پیامبر در اختیار پیروان خویش قرار داده بود، 
حداقل شنیده باشد. 
پیش از آن‌که رشدی از "آیه‌های شیطانی" سخن بگوید، 
پیامبر اعتراف کرده بود که گول شیطان خورده است و آیاتی از  آیه‌های قرآن، 
شیطانی هستند که بعدها از قرآن حذف شدند.
چاقو قرار بود فیلم مستندی باشد از حادثه
 با بهره از عکس‌ها و فیلم‌های کوتاهی که همسر نویسنده در این مدت از او تهیه کرده بود.
 اگر این فیلم ساخته می‌شد
 به حتم گفتگوی درونی نویسنده و ضارب شکلی دیگر به خود می‌گرفت.
نویسنده بر ضارب نام " آ " می‌نهد.
 آ می‌تواند هادی مطر نباشد و کسانی چون او را نماینده‌گی کند
 که خوراک ذهنشان از "یوتیوب" تأمین می‌شود.
 آ اما حرف اول است، نام کامل نیست. 
چیزی کم دارد
این نام ناتمام است.
 آ می‌تواند "احمق" باشد و یا ناآگاه.
 آ می‌تواند انسانی باشد که اندیشدن نمی‌داند و فاقد استقلال در فکر است.
 آ گفته است که از رشدی خوشش نمی‌آمد. می‌خواست او را بکشد
 زیرا فکر می‌کرد آدم دورویی است.
 رشدی می‌نویسد:
 «من اکنون تو را می‌شناسم، قاتل شکست‌خورده‌ی من، قاتل ریاکار. هم‌وطن من، برادر من.
تو می‌خواستی کشتن را آزمایش کنی، ولی نمی‌توانستی بخندی...»
آ بر این نظر است که سه‌چهارم جمعیت غیر مسلمان جهان دشمن اسلام هستند.
 او از این افراد نفرت دارد. 
چاقو به آ احساسِ قدرت داده بود. 
او با کوله‌ای حاوی چندین چاقو به محل حادثه رفته بود
 و می‌خواست با چاقو ارزش خویش را در برابر دشمن نشان دهد.
سلمان رشدی خوش‌بختانه زنده ماند. 
چشم نابینایش که پشت پرده‌ای سیاه از زیر عینک خود را می‌نمایاند،
 نمادی‌ست جاوید از ننگی که سال‌های سال در برابر بنیادگرایان قرار خواهد گرفت. 
این چشم نماد پیروزی ادبیات نیز هست 
و این‌که چقدر باید آن را جدی گرفت و چه قدرتی در خود نهفته دارد.
 ادبیات همیشه نماد صلح و زنده‌گی بوده است.
پایان کتاب روایت حضور نویسنده است در مکان حادثه، پس از بهبودی. 
می‌گوید با نوشتن این اثر
 "بار سنگینی از دوشم برداشته شده است...سبک شده‌ام.
 یک دایره به پایان رسیده است...در جایی ایستاده‌ام که قرار بود کشته شوم.»
سلمان رشدی در جمع پن آمریکا گفت:
 «ما نباید به خود اجازه دهیم که توسط ترور وحشت‌زده شویم. 
خشونت نباید ما را از مسیر خود منحرف کند.
 مبارزه ادامه دارد.» 
رشدی در رمان "شهر پیروزی" به تأکید تکرار می‌کند
 که 
«کلمات پیروز خواهند شد».
 در این شکی نیست که ادبیات در کلمه‌ها جان می‌گیرند،
 کلماتی که زندگی هستند و زندگی ادامه دارد.
یادداشتی از اسد سیف
منبع
دویچه‌وله
*
پی صدور فتوای کشتن سلمان رشدی توسط روح‌الله خمینی
 و اعلام آماده‌گی برخی مسلمانان در نقاط مختلف جهان،
 وزارت کشور بریتانیا 
مسئولیت حمایت از سلمان رشدی که شهروندی و اقامت انگلستان‌را داشت، 
برعهده گرفت و با گماردن محافظان دولتی از وی حمایت کرد

شرکت هواپیمایی بریتیش ایرویز، حضور سلمان رشدی را در هواپیماهای خود 
تا سال ۱۹۹۸ ممنوع اعلام کرد

آیرکانادا نیزاز لحاظ امنیتی ممنوعیت‌هائی برای سلمان رشدی در نظر گرفت

همچنین مترجم ایتالیایی کتاب در میلان، مورد ضرب و شتم
 و ضربات چاقو قرار گرفت.

 در ۱۹۹۳، ویلیام نیگارد ناشر نروژی کتاب، هدف سوءقصد واقع
 و به‌شدت زخمی شد.

سی و هفت نفر از کسانی که برای سخنرانیِ
 مترجم بخش‌هایی از کتاب به ترکی یعنی عزیز نسین، طنزپرداز شناخته‌شده،
 گرد آمده بودند، 
در هتل محل تجمع در سیواس ترکیه به آتش کشیده شده و جان باختند.
جایزه جمهوری اسلامی برای ترور

در اول اسفند ۱۴۰۱ یک نهاد جمهوری اسلامی ایران به نام 
«شبکه مردمی اجرای فتوای روح‌الله خمینی»
 اعلام کرد که یک‌هزار متر «زمین باارزش» به هادی مطر اهدا می‌کند.

 این نهاد دینی نزدیک به حکومت جمهوری اسلامی،
 سلمان رشدی را «مهدورالدم» و حملهٔ هادی مطر به او را
 «اقدام شجاعانه جوان آمریکایی در جهت اجرای یک حکم تاریخی» نامید
 و افزود که «همین مقدار زمین» نیز تحویل کسانی خواهد شد
 که سرانجام جان سلمان رشدی را بگیرند. 
نهادهای متعدد جمهوری اسلامی در گذشته نیز جوایز کلان مالی
 برای کسی که بتواند سلمان رشدی را بکشد تعیین کرده بودند.
ویکی‌پدیا

۱۴۰۳ تیر ۲۳, شنبه

اوج

 

اوج

در بازیِ بهاریِ شاخه‌ی نورس
با سایه‌‌روشن باغ لیموهایم
در مهتاب،
خیال سرشار از اشتیاق‌ 
و شدّت دلتنگیِ تو را لمس می‌کنم

کبوترانم در اوج پرواز،  
هوس آشیانه می‌کنند
خو کرده به‌‌ تپش‌‌های قلب تو
 در لبانت،

آب در تراش آینه، 
راز غنچه‌‌ی
لای درز را
می‌داند

خلوت یگانه‌‌گیِ 
من
و
 تو
خواهد شنید‌‌ 
رمزی که غنچه در حال شکفتن 
 زیر نسیم نَفَس‌های تو،

گل‌برگ‌های لب بِرکه
در لغزش گرما،

بادام در اوجِ تیزِ رهائی 
از بند زمین،
دارد

در آغوشانه‌گیِ یک تَرَک
‌واژه‌‌‌‌هایِ آبستن از تکرار اسم تو 
تب می‌گیرند از گرمای هوس
 داغ می‌شوند روی زبانم
کودکانه می‌شوند‌ 
لب‌ریز از تمنّا
زیباترین صدای الف‌بای زبان مادری‌ام
صدائی
 که به‌ همه،  برای همه آشناست
حتی به پرنده‌گان 

لحظه‌ی اکنونم می‌خواهد

میل هم‌آغوشی‌ام را

به‌‌بینی

حس‌ کنی

درک‌ کنی

زنانه‌گیِ شعر مانندم را 

به‌ لبان اندامم بسُرائی

آزاد از قاب واژه


رهگذر



۱۴۰۳ تیر ۲۲, جمعه

سیّاره‌ی کوئیر




تنوع جنسی و جنسیتی در طبیعت: 

چرا محافظه‌کارهای افراطیِ آمریکا از مستند «سیاره کوئیر»(۱) شاکی‌اند؟


 از رامتین شهرزاد 

 مستند «سیاره کوییر» که اعتراض گسترده‌ی راست‌گرا‌های افراطی‌ آمریکایی را به‌ همراه داشته،

 به سراغ پژوهش‌های مختلف می‌رود و از روابط جنسی خارج از ازدواج «نر و ماده» صحبت می‌کند. 


آیا طبیعت کوییر است؟


صحبت از تنوع روابط جنسی و انواع جنسیتی که باشد، 

چه به فارسی باشد و چه به انگلیسی و هر زبان دیگری، 

صدای مذهبی‌ها و سنتی‌ها بلند می‌شود

 با این ادعا که اگر ،،ال‌جی‌بی‌تی باشی،، 

«طبیعی نیستی». 


در مقابل اگر با طبیعت آشنا باشی یا در یک مزرعه بزرگ شده باشی و یا پژوهشگر باشی، 

می‌دانی طبیعت برخلاف بشر، ادعایی نسبت به این ندارد

 که 

«تنها دو جنس مرد و زن وجود دارند»

 و 

«تنها راه رابطه‌ی جنسی، ثبت ازدواج مذهبی و سنتی یک زن و یک مرد است» 

و 

«خانواده فقط وقتی خانواده است که یک زن و یک مرد با ازدواج»‌

 به‌‌آن رسیده باشند.


ماه ژوئن در برخی کشورها از جمله آمریکا، ماه جامعه کويیر است. 

شبکه تلویزیونی ان‌بی‌سی، برای عرضه‌ی مجموعه اینترنتی تولیدی‌اش در شبکه اینترنتی پیکاک

 (یا طاووس که لوگوی برند این شبکه است) 

مستند «سیاره کوییر» را آماده انتشار کرده است.

همزمان با عرضه‌ی آگهی اعلام پخش این سریال، صدای محفاظه‌کارهای افراطی آمریکا بلند شد؛ 

برای مثال الکس جونز، 

نویسنده، مستندساز و تئوری پرداز توطئه آمریکایی در ایکس نوشت

 «سیاره کوییر معادل یک سیاره مرده است».



از نهنگ گوژپشت تا دلفین: 

حیوانات فقط برای تولیدمثل سکس نمی‌کنند

بعد از قرن‌ها تلاش، فروردین امسال رسانه‌های علمی 

از مشاهده نخستین آمیزش جنسی بین دو نهنگ گوژپشت

 (humpback whale) خبر دادند

 که تصاویر آن یک‌سال پیش از انتشار در جزایر هاوایی گرفته شده بود

 و در مجله 

«علوم دریایی پستانداران» 

(Marine Mammal Science) منتشر شد.


نکته مهم این بود:

 دو نهنگ نه برای تولیدمثل، بلکه برای سرگرمی با هم‌ آمیخته بودند؛ 

دو نهنگ مذکر. 


پژوهشگران در خلاصه این پژوهش نوشتند:

در بسیاری از گونه‌های جانوری، رفتارهای جنسی فراتر از صِرف تولیدمثل است. 

رفتار جنسی با جنس مخالف، اغلب در زمینه‌های خارج از باروری هم رخ می‌دهد

 و رفتار همجنس‌خواهانه در قلمرو جانوران رایج است. 

آمیزش جنسی بین دو همجنس برای طیف وسیعی از گونه‌های جانوری ثبت شده است.

سپس در میان پستانداران دریایی،

 پژوهشگران از ثبت رابطه جنسی با همجنس در میان این گونه‌ها خبر می‌دهند:

  • شیر دریایی
  • فوک‌های خاکستری
  • دلفین رودخانه آمازون
  • دلفین خالدار اقیانوس اطلس
  • نهنگ قاتل
  • نهنگ خاکستری
  • نهنگ کمانی
  • و...

نویسندگان پژوهش همچنین نوشتند:

هدف رفتار غیرتولیدمثلی در موارد مختلف، متفاوت است. 

کارکردهای پیشنهادی شامل آموزش یا تمرین آمیزش جنسی، ایجاد یا تقویت روابط سلطه

 (چه کسی فرد اصلی گله یا خانواده است)

 تشکیل اتحادهای اجتماعی یا کاهش تن‌های جامعه این جانوران است.


سیاره کوییر: چرا از طبیعت دور افتاده‌ایم؟


پوستر سریال مستند

 «سیاره کوییر»

گابریل گارسیا مارکز در یک مقاله و از دید یک کودک شهرنشین نوشته بود

 که «روستا جایی است که در آن مرغ‌های زنده راه می‌روند» یا به طور خلاصه:

  جامعه بشری شهرنشینی را برگزیده است و به‌تدریج، نسل به نسل، از طبیعت دور افتاده‌ایم.

دور افتادگی بشریت از طبیعت

 با گسترش استفاده از فضای مجازی بیش از پیش شده است. 

حالا خیلی از کودکان به‌‌جای شناخت حیوانات و گیاهان،

 آن‌ها را از بازی‌های ویدیویی، شبکه‌های اجتماعی و میم‌‌ها می‌شناسند 

تا آن‌‌که آن‌ها را از نزدیک دیده باشند یا بدانند چه گونه‌‌‌های جانوری در محل زندگی آن‌ها سکنی دارند 

و این‌که امکان حفظ حیات برای آن‌ها چقدر است.

راست‌گراهای افراطی، از این دورافتاده‌‌‌‌گی گسترده استفاده می‌کنند

 تا نظر خودشان را واقعی جلوه دهند.

 به‌‌‌عنوان مثال می‌گویند

 افراد ترنس و نان‌باینری، در واقعیتِ طبیعت وجود خارجی ندارند.


گزینه تغییر جنسیت در دست طبیعت

شاید اگر آن‌ها فیلم

 «در جست‌وجوی نیمو»

 (Finding Nemo)

 را در واقعیت طبیعت دیده بودند، می‌دانستند که پدر نیمو، به‌عنوان عضو کهنسال‌تر خانواده،

 پس از ناپدیدی مادر، از فرزندش خواهد خواست تا تغییر جنسیت دهد و مونث بشود 

تا بتواند به تولیدمثل ادامه دهد.


از درختان تا آبزیان، گونه‌های مختلف جانداران در طبیعت از تغییر جنسیت


 (به معنای لغو جنسیت کنونی‌شان و جایگزینی جنسیتی دیگر به‌ همراه 

تغییر کامل فیزیکی‌شان به‌‌جای تطبیق جنسیت در آدمی که می‌تواند 

همراه با تغییر کامل فیزیکی باشد یا نباشد، 

می‌تواند همراه هورمن‌درمانی یا عمل‌های جراحی باشد یا نباشد) 


برای رویارویی با شرایط محلی‌شان استفاده می‌کنند.

مستند «سیاره کوییر» هم بر این روابط گسترده پژوهش‌ شده دست گذاشته است. 


در مقابل، جامعه‌ی راستگرای افراطی آمریکا، دور افتاده از طبیعت، مبهوت می‌پرسید 


«مگر می‌شود؟ اگر سیاره ما کوییر است، اگر سکس محدود به مذکر و مونث نیست، 

اگر هدف زندگی فقط تولیدمثل نیست

 و می‌توان برای تفریح هم آمیزش جنسی داشت،

 پس چگونه حیات امتداد یافته است؟»


جواب آن ساده است: بخشی از جامعه دگرجنس‌گراست، 

بخشی از جامعه کوییر است. 

قرار نیست همه‌‌ی جامعه در خدمت تولیدمثل باشند. 

همچنین لازم نیست لذت جنسی را کنار گذاشت تا متمرکز بر

 «نهاد مقدس خانواده» شد. 

همان‌طور که انسان اشرف مخلوقات نیست

 و نسبت به دیگر جانداران جهان برتری‌ ندارد، 

خانواده‌ی او هم مقدس نیست. 

فقط بخشی از فرآیند حیات است و آزمون‌های مختلف جانداران در روابط جنسی، 

فقط به تکامل گزینه‌های بیش‌تری برای آینده می‌دهد.


جورج تاکی، هنرپیشه کوییر و نام‌آشنای سریال 

«پیشتازان فضا» 

(Star Trek) 

در ایکس به طعنه نوشت:

محافظه‌کاران سریال مستندی تازه درباره حیوانات کوییر را فشار برای پیش‌برد 

«دستور کار شیطانی گی‌ها» 

(Gay Agenda) می‌خوانند.

دستور کار همجنس‌گرایان، 

تهمتی است که محافظه‌کاران کشورهای مختلف از جمله جمهوری اسلامی به جامعه کوییر می‌زنند

 با این مضمون که آنها برنامه دارند تا 

«نهاد مقدس خانواده» 

را سست کنند.

در واقعیت، آن‌ها از افراد کوییر می‌ترسند چون آنها توانسته‌‌اند

 به ساختار سنت و مذهب «نه» بگویند

 و خود واقعی‌شان را پیدا کنند یا خیلی ساده: 

اگر می‌توان نه گفت و کوییر بود، پس می‌توان مذهبی هم نبود؛ 

می‌توان خرج مذهب نکرد؛

 این یعنی دکان راست‌گراهای افراطی به‌‌تدریج تعطیل شود

 و آن‌ها از کسب درآمد کنونی‌شان دور می‌افتند.


منبع رادیو زمانه


(۱)

کوئیِر(به انگلیسی: Queer) 

یک اصطلاح چتری برای اقلیت‌های جنسی و جنسیتی است

 که غیر دگرجنس‌گرا یا غیر هم‌سوجنسی هستند

کوئیر دربرگیرندهٔ طیف وسیعی از مظاهر هویت انسانی است

 که در واکنش و پاسخ به تمامی تعاریف مبتنی بر عرف ایستا و جزم‌اندیشی

 از «هویت» شکل گرفته‌اند.

 پژوهشگران و فعالان کوئیر در دهه‌های اخیر، دست به بازتعریف

 این واژه برای ابراز هویت جنسیتی، سیاسی و اجتماعی متفاوت

 با هویت «رایج» زده‌اند. 

امروزه رشته‌های دانشگاهی مانند نظریه کوئیر و مطالعات کوییر

 در تقابل با هنجارسازی، دودویی‌انگاری جنسیت و عدم درک اینترسکشنالیتی شکل گرفته‌اند.

ویکی‌پدیا


https://www.facebook.com/didar.didareto/

 

شبنم

  در ساحل چشمان من شفق با اسم تو تسلیم مهتاب می‌شود موج‌های قلبم یکی پس از دیگری دست به‌دامن شب نبض خاطره‌های‌مان را به تپش درمی‌آورند در مه...

محبوب‌ترین‌هایِ خواننده‌گان وبلاگ