تکامل در زبان
چه موقع رابطـه جنـسیِ خـارج از ازدواج خيانـت
محسوب می شود؟
در قانون، مذهب و اخلاق تعريف تکنيکیِ خيانت به همسر، برقـراری
رابطهی جنسی با فرد ديگـری بـه جـزهمسر
. تعريف شده است
ديدگاه مدرن امروزی، زمانی بـه رابطـه جنـسی خـارج از ازدواج
عنوان خيانت میدهد که اين عمل مورد توافق همسر
(يا شريک جنـسی)
نباشد،
و اگر با توافق همسوی سکسمان انجام گيرد آنوقت خيانت محسوب نمیشود
اينجا ما با تفاوت
دو ديدگاه
دربارهی يک عمـل
کـه در خـارج از چارچوب زناشويی
(يا رابطه مشترک)
انجام میگيـرد، مواجـه هـستيم
نگاهی تاريخی به موضوع چگونگیِ تحـول
در مفهـوم خيانـت
مـیتواند به روشن شدن قضيه کمک کند
قوانين مدنی برای قرنها، خيانت جنسی را ممنوع اعلام مـیکردنـد؛
از جمله، قوانين حمورابی در بابيلون
حـدود ١٧٩٠ قبـل از مـيلاد
قوانين دراکو در يونان قديم
(حدود ۶٢٠ قبل از ميلاد)
و قـوانين
سولون در رم
(حدود ۵٩٠ قبل از ميلاد)
خيانت جنسی در آموزههـای
مذهبیِ تورات به عنوان کهنترين کتاب مقـدس مـذهبيون يکتاپرسـت
.حتی شديدتر است
بسياری از قوانين غرب از همين قـوانين، و بخـصوص
.از تورات نشأت گرفته اند
اما همه اين قوانين گويا برای زنان ساخته شده انـد؛
چـون طبـق
آنها زنان بايد فعاليت جنسی خود را فقط به يک مـرد ؛
شـوهر خـود محدود کنند
علت هم آن است که زن در هر زمانی دارايی و ملـک يـک
،مرد محسوب میشد؛ قبل از ازدواج ملک پدر و بعد از آن ملک شـوهر
.موضوع مشخص کردن پدر فرزندان متولد شده هم دخيل بوده است
ولـی
اين قوانين عمدتا با هدف دفـاع از، و حفـظ حـريم دارايـی مـرد
تدوين شده اند
به همين دليل هم، در قوانين، موضوع رابطه مـردان
مجرد و متأهل با زنان مطلقه يا زنان خدمتکار، مسکوت مانده است
از جهت تاريخی، بينش مبنـی بـر ازدواج رمـانتيکی و عاشـقانه
بينش نسبتا تازه ای است
در طـول قرنهـا، ازدواج يـک داد و سـتد
اقتصادی بين دو خانواده محسوب می شد،
ازدواج قراردادی بود که بر اساس منافع مالی
و قدرت بين دو خانواده منعقد میشد
و در يونان قديم حتی اعتقـاد
بر اين بود که عشق بين زن و مرد به انحراف فکری مرد و عدم توجـه
،او به فعاليت فکری و اجتماعی میانجامد
در نتيجه فقط عـشق مـرد به مرد معنا دارد
بخصوص که کلا تصور بـر ايـن بـود کـه زنـان جنسيت مستقل ندارند
و تنها وسيلهای برای ارضاء جنسی مرد، خانهداری
و
.نگهداری کودکان میباشند
مسيحيت در غرب، عشق مرد به مرد را نفی کرد
رابطه جنـسی زن و مرد را
به ناچاری و صِرفا برای توليـد مثـل و ايجـاد جمعيـت بيشتری
برای بهشت، پذيرفت،
اما عشق معنوی- روحـانی بـدون سـکس را
خالصترين، عالیترين و بهترين نوع عشق قلمداد کرد
در سدههای ميانه، نوع جديدی از رابطه زن و مرد
عشق درباری ظهور کرد
که مفهوم خيانت جنسی را تا حدودی متحول نمود.
بر اسـاس عشق درباری
خيانت جنسی نه تنها برای زنان بلکه بـرای مـردان هم نادرست است،
و بهترين رابطه ازدواجیست کـه بـر اسـاس عـشق و
احساس شکل گرفته باشد.
با اينهمه، عشق فيزيکی به عنوان دشمن عشق معنوی
و واقعی (روحانی) محسوب میشد؛ چون عشق واقعی هـيچ ربطـی
.به سکس و تماس فيزيکی ندارد
در دوران رنسانس، مفهـوم «عـشق دربـاری» هـم متحـول شـد
و از احساس آتشين شهوت، رنگ گرفت.
در قرن چهاردهم ميلادی، نگـاه بـه خيانت جنسی همان نگاهی شد
که امـروزه در بخـشهای بزرگـی از جهـان حاکم است؛
رابطه جنـسی ( احـساسی) خـارج از چـارچوب زناشـويی نامشروع است
(هم برای زن و هم برای مرد)
هرچند که شدت و غلظـت
کيفر فرهنگی/قانونی برای خيانت جنسی زن و مـرد در جوامـع مختلـف
متفاوت میباشد، با اين وجود، از ذهنيت تقريبا مطلق گذشـته کـه
رابطه خارج از ازدواج را در حوزه حقوق مردان می دانست
و رابطـهی جنسی خارج از ازدواج مرد را
بازتابی از شـهوت و نيـاز جنـسی او قلمداد میکرد،
فاصله گرفته شد
در کشورهای حوزه مديترانه و فرانـسه، بنيـان اقتـصادی ازدواج
محکوميت طلاق توسط کليسای کاتوليک، و بازمانده هـای ذهنيـت
،،عشق درباری ،،
باعث می شود که به ازدواج و تشکيل خانواده، همچنان بـه
عنوان ايجاد مؤسسهای با سود اجتماعی جهت توليد مثـل،
نگريـسته شود
و سکس، عشق و احساس، تنها در روابط جنـسی خـارج از ازدواج
مجال بروز میيابند. اين سنت خاموش
که اغلب حرفـی از آن زده نمـیشود
بر فضای بـسياری از خـانوادههـا و ازدواجهـا در کـشورهای
کاتوليک حاکم است
در کشورهای آمريکای لاتين، مرد واقعی کسی است
که ازدواج کرده، زن و بچه داشته، و يک تا چند معشوقه جانبی هـم
برای خود دست و پا کرده باشد
البته، زنان کشورهای لاتين هـم در خفا چنين حقی دارند
اما به شرطی که آن را بـرای خـود مخفـی نگـه دارند.
همين سنت بعدها به کشورهای شمـال اروپـا و طبقـات ثروتمنـد
. آمريکا هم گسترش پيدا کرد
در کشورهای شمالی اروپا، پروتستانيسم در ابتـدا، عـشق را وارد
حريم ازدواج کرد و ديدگاه کاتوليکها مبنـی بـر اينکـه ازدواج و
سکس يک نوع ناچاری برای ادامـه نـسل بـشر اسـت، را رد نمـود.
در نتيجه ديدگاهی مبنی بر اهميت سکس و عـشق
در چـارچوب ازدواج شـکل گرفت
در اوائل، وقتی پروتستانها طلاق را پذيرفتند
مذهب کاتوليک
طلاق را رد میکند
خيانت جنسی دشمن شماره يک خـانواده هـا شـد و
.آمار طلاق گسترش بی سابقهای يافت
کسانی که به بررسی تاريخ خانواده و ازدواج مـیپردازنـد،
بـر اين باورند که در دوران ويکتوريـايی در آمريکـا ١٨٨٠ مـيلادی
بزرگترين تحول تکاملی در ديدگاه اجتماعی نسبت به سکس در خـانواده
و روابط خـارج از ازدواج، اتفـاق افتـاد.
در ايـن دوره اشـعار داستانها، رمانها و جزوات راهنمايی
در مـسائل عـشقی –رمـانتيکی و
.اهميت ارضاء جنسی طرفين در رابطه مشترک، بوفور توليد شدند
تحولات وسيع اجتماعی در قرن بيستم، بر مفهوم خيانت جنسی تـأثير
وسيعی گذاشته است. در اين قرن، تعـداد هـر چـه بيـشتری از زنـان
دارای تحصيلات عـالی شـده، وارد بـازار کـار شـدند و بـه اسـتقلال
اقتصادی دست يافتند.
همچنين در عرصهی قوانين هم تا حدود زيادی به
برابری حقوقی دست يافتند.
در نتيجه سطح شناخت و توقعات آنها هـم بالا رفت.
همه اينها جنسيت را از موضوعی صِرفا مردانه بهدر آورد
مبارزات زنان، به اصلاح ذهنيت جامعه و بخصوص مردان در مورد جنسيت
زنان و اسقلال آن کمک کرد. با همهی اين تحولات، زنان هم بـه ميـدان
روابط جنسی خارج از ازدواج که تا آن زمان
صِرفا زمين بازی مردان بود، وارد شدند
در سال ١٩۴٠ آلفرد کينزی در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيد که
حداقل نصف مردان متأهل و از هر چهار زن متأهل يک زن، به رابطـه
جنسی خـارج از ازدواج مبـادرت کـرده انـد. طبـق آمـارگيری مجلـه
Today sexology
خوانندگان خود در سـال ١٩٧۴ ،۴٠ درصـد مـردان
متأهل و ٣٩ در صد زنان متأهل
رابطهی جنسی خارج از ازدواج داشـته اند
در تحقيقات کشوری ديگری که در ١٩٧۴ در آمريکا به عمل آمـد
تعداد ۴۵ در صد مردان
و ٣٠ درصد زنان گفته اند که روابـط جنـسی
خارج از ازدواج را تجربه کرده اند.
هـر چنـد کـه بايـد بـه ايـن آمارها با دقت بيشتری توجه شود؛
بخصوص سطح سواد، موقعيـت شـغلی و
خانوادگی افرادی که در ايـن آمارگيریهـا شـرکت کـرده انـد،
بـا اينهمه شکی نيست که رابطه جنسی خارج از ازدواج
ديگـر پديـدهای مختص مردان نمیباشد.
بعضی آمارها حتی دال بر آن دارند کـه درصـد
زنان در برقراری رابطـه جنـسی خـارج از ازدواج
از مـردان پيـشی گرفته است
با وجودی که رابطهی جنسی خارج از ازدواج همچنان مذموم شمرده میشود
اما بسياری از مشاوران خانوادگی و روانشناسان، آن را پديدهی
مثبتی ارزيابی میکنند، چرا که به نوعی تعـادل قـدرت بـين زن و
مرد در خانواده منجر میشود
جالب اينجا است که عليرغم ارزشهای
فرهنگی جامعه در کل و ناپسند شمردن رابطهی جنسیِ خارج آز توافق طرفین
مشاوران خانوادگی در آمريکا، این عمل را هشتمين علـت طـلاق و
.جدايی میدانند نه اولين آن
طبق تحقيقات در سال ١٩٨٢ بيست و پنج درصد زنان آمارگيری شـده
اظهار داشته اند که قبل از برقراری رابطه با مردی دیگر
.ابتدا موضوع را با شوهر خود در ميان گذاشته اند
به نظر مـیرسـد
که چنانچه ديگر وجوه و ابعاد زندگی زناشويی قابل قبـول باشـند
بسياری از افراد، از رابطهی جنسیِ همسر خود با شخص دیگر،
چشم پوشی میکنند
با توجه به هزينهی گزافی که طلاق و جدايی بر دو طـرف تحميـل مـیکند
و با در نظر گرفتن موضوع کودکان، کنار آمدن با انواع روابـط
جنسی توافقی در خارج از چارچوب زناشويی هر چه بيشتر میشود
يکی
از اين نوع روابط جنسی توافقی، سکس ضربدری است
که بر اساس آن زن و شوهر (يا دو شريک جنسی) با هم به توافق مـیرسند
که همزمان با زوج ديگری سکس داشته باشـند؛
به اين شکل که زن با مرد جفت مقابل و بـالعکس، بـه طـور
همزمان، با هم یا جداگانه طبق تمایل خودشان عشقبازی کنند
در مورد گسترش اين پديده آمار چندانی در دست نيست ولـی
تخمين زده میشود که بين دو تا پنج درصد جفتها در آمريکا به اين
نوع سکس مبادرت میورزند. در همهی کشورهای غربی، انـواع و اقـسام
کلوبها، بارها، وب سايتها، هتلها، سواحل خاص
و مجـلات مخـصوص چنـين افرادی يافت میشوند
بسياری از اين افراد، سکس ضربدری را برای خود مثبـت ارزيـابی
می کنند و به آن به صورت فعاليت مشترکی مینگرنـد کـه بـه درک و
فهم بيشتر آنها از نيازهای همديگر میانجامد، و معتقدند که اين کار
تعلق خاطر جفت نسبت به همديگر را مـستحکم تـر و زمينـه را بـرای
امکان گفتگوی باز و علنی آنها با هم، فراهم می کند. ايـن افـراد
همچنين ادعا میکنند که سکس ضـربدری، رابطـهشـان را از نقـشهای
سنتی، معمول و خسته کننده متداول، و نقش و رلهای جنسیِ ثابت رهـا
می کند. آنها بر اين باورند که اين کار نشانه صداقت، علنيت و به
رسميت شناختن حق ديگری در لذتبریِ جنسی، آنها است
دومین نوع توافق بین جفتها
«رابطهی باز»
است
از دههی شصت ميلادی و تحولات گسترده فرهنگی و اجتماعی
بعـد از آن، نشأت گرفته است
در «رابطهی باز» زن و شوهر مانند دو
دوست که به هم اعتماد دارند و از کنار هم بـودن و زنـدگی مـشترک
رضايت دارند و لذت میبرند ، در عين حال هر دو، برای ارضاء جنسی/رمـانتيکی
خود به رابطه با فرد ديگـری در خـارج از چـارچوب ازدواج رو مـیآورند
اين زوجها به خانه و زندگی مشترک، به عنوان
لانه مشترک خود مینگرند، قصد ترک آن را ندارند، اما حريم خـصوصی
.همدیگر و حق لذتبریِ سکسی مستقل او را به رسميت میشناسند
اين گونه زوجها، ممکن است با هم سکس داشته باشند يـا نداشـته
باشند، اما بر عکس سکس ضربدری، هر دو با هم، با يـک جفـت
و بـهطور همزمان شاید تماس نمیگيرند،
بلکه هر کدام تماس دوستی /جنسی خود بـا
فردی بيرون از خانه را به طور خصوصی به پيش میبرد
و طرف ديگـر هيچگونه دخالتی در کار آنها ندارد
در تحقيقاتی که در سال ١٩٨٣ در آمريکـا بـه عمـل آمـد، معلـوم گردید
که ٣٠ درصد جفتهايی که با هم زندگی مشترک دارند
و ازدواج رسمی کرده و یا نکرده اند، از فرمول
«رابطه ی باز»
پيروی میکنند. بسياری از اين افراد معتقدند که سکس تنـها
با يک نفر (همسر يا شريک زندگی) برای تمام عمـر مـیتوانـد
خـستهکننده باشد،
به يک عادت کسل کننده تبديل میشود
و خالی از شـور و هيجان میگردد.
اين بدان معنا نيست که دو نفر همديگر را دوسـت ندارند
يا از زندگی مشترک با هم ناراضی اند بلکه همدیگر را دوست دارند؛
تنها خودرا مالک بدن پارتنر خود نمیدانند
نوع ديگر از روابط جنسی توافقی اين است
که ممکـن اسـت يکـی از دو
طرف، بنا به علل فردی ، رغبتی بـه
سکس نداشته باشد، اما خودخواه نيست و نمیخواهد که همسر يا شـريک
جنسیاش را از حق لذت جنـسی محـروم کنـد. بنـابراين
استقلال او را رعایت میکند که طبق تمنامندی وجودش
نيازهـای جنـسیِ خـود را برطرف کند
در دهه نود ميلادی با گسترش هر چه بيشتر انواع روابط جنسی باز
و توافقی در زناشـوئیها، مفهـوم سـنتی خيانـت جنـسی بـه همـسر و
وفاداری جنسی جفت به همديگر ، هم دچار تحول شده است.
خيانت زمـانی معنا و مفهوم میيابد که يکی از دو طرف رابطه،
از تعهد و توافق طرفين پا فرا تر گذاشته
خارج از توافق و بدون اطلاع طرف مقابـل، بـه رابطـه جنـسی رو آورد.
امـا اگـر دو طـرف درامر برقراری رابطه جنسی خارج از چارچوب ازدواج
با هم به توافـق برسند
(هر نوع توافقی)
آنوقت اطلاق خيانت جنسی به چنين عملی
بی مورد و بی معنا میشود، چون حق کسی پايمال نـشده،
و قـراردادی فـسخ نگرديده، کيفر و عقوبتی هم ندارد
همين استدلال، بعضی از رهبران مذهبی و کليسا را بر آن داشته کـه
در مورد ايجاد تغييراتی در متنی کـه زوج در هنگـام ثبـت ازدواج
خود در مورد وفاداری به هم، قرائت میکنند، چاره جويی کنند. با
همهی آنچه گفته شد، رابطه جنسی خارج از ازدواج
اگر با توافق طرفين صورت گيرد، خيانت محسوب نمیشود