جانان وهنر فتنهانگیز
جانان، هنرمند کُرد از ترکیه
در آثارش قدرت مذهب، دولت، جامعه و خانواده را به چالش میکشد
و به مفاهیمی توجه میکند که تابو شدهاند.
آثار او فتنهانگیزانه، تهاجمی، اروتیک، پرخطر و خشن درک شدهاند.
جانان[شاهین، شِنول] متولد سال ۱۹۷۰، هنرمند- فمینیست- کنشگر کُرد بینارشتهای اهل ترکیه است.
او در کارهایش به کلیشههای جنسی، جنسیت، سیاست و زیستسیاست (بیوپالیتیکس) میپردازد؛
کارهایی خیالپردازانه (فانتزی)، اسطورهای، فراطبیعی (سورئال) و بسیار شخصی.
جانان از رسانههای گوناگون در بیان هنریِ خود بهره میبرد؛
از مجسمه و مینیاتور گرفته تا عکاسی، ویدئو و سوزندوزی روی پارچه تا تکنیکهای دیجیتال.
ترجیح میدهد کار تدوین، صداگذاری، متن و مونتاژ ویدئوهایش را هم خودش انجام دهد.
او در روستا بالیده و در دانشگاه مرمره در رشتۀ مدیریت بازرگانی تحصیل کرده
و بعدها در همان دانشگاه نقاشی خوانده است.
در اعتراض به معیارهای پدرسالارانۀ حقوق مدنی ترکیه، نام خانوادهگی را کنار گذاشته
و خود را با نام هنری «جانان» میشناساند.
تا سال ۲۰۱۰ که طلاق گرفت کارهایش را به نام خانوادهگیِ همسرش امضا میکرد؛
بعد از طلاق متوجه شد که باید از شوهر سابق و دولت اجازه بگیرد
تا همچنان پای کارهایش را به آن نام خانوادهگی امضا کند.
اما به جای اینکه زیر بار این خشونت جنسیتی برود،
در مانیفستی که در روز جهانی زن منتشر کرد توضیح داد
که دیگر نام خانوادهگی ندارد.
جانان میگوید:
نمیپذیرم خودم را به نام خانوادهگیای بنامم که اجازۀ شوهر و دولت را لازم داشته باشد.
از دست این مجوزها و اجحافها در هر قدم و زمینهای از زندهگیام به تنگ آمدم.
جانان سعی میکند در آثارش با توجه به نهادهای سرکوبگر،
به موضوع دگردیسی بدن زن به کالایی سیاسی و مذهبی بپردازد
و همچنین شرقیسازی مفهوم زیبایی زنانه و استثمار تحلیلبرندۀ بدن زن را نشان دهد.
او به نسلی از هنرمندان ترک تعلق دارد که در نگرش انتقادی خود به ساختار اجتماعی ترکیه،
تعهد اجتماعی و چشماندازی جهانی را بیان میکنند
و تهمایهای از شوخطبعی را با خشم و تأمل زیباییشناختی میآمیزند.
در دنیای هنری، او بدن عریان را به نمایش درمیآید،
«عروسکها مرتکب خشونت جنسی میشوند»
و قربانیان شکنجهی دردهای جسمی و روحی خود را توصیف میکنند.
خود او کارش را با شعار دهۀ هفتاد میلادی،
یعنی «امر شخصی امری سیاسی است» شرح میدهد:
نقطۀ عزیمت کارهای من این دیدگاه است
که ساختار ایدئولوژیک از طریق کنترل زندگی شخصیمان
در حال جاسوسی، یکدستسازی و نهایتاً "تحدید بدنی" ماست.
من قدرتی را زیر سؤال میبرم
که نهادهایی مثل مذهب، دولت، جامعه و خانواده بر زندگی خصوصی ما اِعمال میکنند.
به مفاهیمی توجه میکنم که تابو شدهاند،
که از آنها صحبت نمیکنیم
کار هنری از چنین دیدگاهی فتنهانگیزانه، تهاجمی، اروتیک، پرخطر و خشن میشود.
به این ترتیب کار هنری نقطۀ تلاقی فضای شخصی با فضای عمومی است.
این هنرمند پیشگام دو دهه است از تصویر عریان خود در کارهایش استفاده میکند.
با وجود تمام واهمهها، میگوید:
بدن من از کارم جداشدنی نیست؛ بدنم مصالح هنری کار من است.
نظرش این است که هنگام کار با خودش بیگانه میشود.
با بدن خودش به چند دلیل راحت است.
جانان طنازانه میگوید:
با بدن خودم راحتتر کار میکنم.
یک بار هم شاکی نشده…
اگر به سراغ بدن مدلهای دیگر بروم، نگرانم که نکند بلایی به سرششان بیاید.
با بدن خودم این مشکل را ندارم.
وقتی کارم در معرض دید قرار میگیرد خودم با آن بیگانه میشوم.
آن بدن، دیگر بدن من نیست، بلکه یک کاری هنری است.
در پرفرمنس هم همینطور است.
پیوندم را با همه چیز میبرم و خودم را فقط غرق کارم میکنم.
خیلی از هنرمندان دنیا این کار را میکنند.
در این فکرم تا وقتی زندهام و کار هنری انجام میدهم،
با لباس، لخت، با مو، بیمو، به هر شکلی که پروژهام اقتضا کند
بدن خودم را در بستر خلاقیتهای هنریام قرار دهم.
جانان معتقد است تعادل، برابری و صمیمیت بین زن و مرد زمانی ممکن میشود
که این دو درد و رنجشان را متقابلاً با هم در میان بگذارند.
جانان در مصاحبهای میگوید
ترجیح میدهد او را هنرمند فمینیست بنامند تا هنرمند زن.
چرا که فمینیسم راهی است برای مبارزه.
جالب اینکه معترف است آثارش محصول
مسئولیت سیاسی، رهاییبخشی و یا نشان دادن راه درست نیست
بلکه برعکس، حاصل موضوعاتی است که در زندگی شخصی آزارش میدهند.
بعد از فارغالتحصیلی از دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه مرمره،
جانان اولین نمایشگاه انفرادی خود را با نام «گربه هم سبیل دارد» در
سال ۲۰۱۰ در نمایشگاه اگزیست افتتاح کرد.
او جایزههای بسیاری برده و نمایشگاههای انفرادی و گروهی متعددی برگزار کرده است
که از جملۀ آنها میتوان به کمرویی
(پرفرمنس، مرکز هنر پلتفرم استانبول، ۲۰۰۷ و مرکز پومپیدو ئاریس ۲۰۱۰)
، بَهنامه[۲] (پروژۀ ماسا استانبول، ۲۰۰۷)، پشت پردهها
(فستیوال De Rode آمستردام، ۲۰۰۶)
، «اعترافات اذهان خطرناک»
(گالری ساعتچی لندن، انگلستان)
و رؤیا و واقعیت (موزۀ مدرن استانبول، ۲۰۱۱) اشاره کرد.
در نمایشگاه «گربه هم سبیل دارد»، جانان مضامینی روزمره را مطرح میکند:
کارهایی مانند مادرزن در انتظار دستمال بکارت،
میدان دهکده، دخترانی نوپستان،
مرد جوان اتوبوسسوار،
مجموعۀ زیبایی بینقص و ویدئوی عبرتنامه
با آمیختن عکس و مینیاتور از تجربههای خشونت جنسی روزمره میگویند.
انیمیشن «عبرتنامه» داستان زندگی دختری را در جنوبشرقی آناتولی بازگو میکند
که اجازه ندارد خودش باشد، حتی در رؤیاهایش.
جانان دربارۀ این کارش گفته است:
سعی میکنم از ساختار سرکوبگر بنیانهایی نظیر ازدواج و خانواده،
دگردیسی بدن زن به کالایی سیاسی و مذهبی، شرقیسازی مفهوم زیبایی زنانه
و استثمار تحلیلبرندۀ بدن زن بحث کنم.
جانان از جملۀ هنرمندانی است
که کارش در کتاب «بیعنان: هنر معاصر ترکیه» (۲۰۱۰) درج شده است.
تحمیل تصویر بدن ایدهآل شکل حادّی از دیکتاتوری است.
وقتی در برابر این تصویر تحمیلی عرض اندام میکنیم،
وقتی دنبال خواستۀ خودمان میرویم،
وقتی به امیال خودمان گوش میدهیم،
میتوانیم خودمان را از شرّ دیکتاتور درون و همینطور دیکتاتور بیرونی جمعی خلاص کنیم.
نمایشگاه «پشت کوه قاف» این هنرمند با ترکیبی از اینستالیشن، نقاشی، ویدئو، طراحی
نمونۀ جامعی از نگاه انتقادی اسطورهای- فمینیستی این هنرمند ترک است.
این نمایشگاه در سه طبقه برگزار شده است.
سه مضمون این سه طبقه در ارتباط با هم و مکمل هم هستند:
جنت، برزخ و جهنم.
نازلی گورلک در مصاحبهای از جانان میپرسد پشت کوه قاف چه خبر است؟
جانان در پاسخ توضیح میدهد
که کوه قاف در اسطورهشناسی اسلامی کوهی است در محاصرۀ اقیانوسی تیره،
کوهی که نمیتوان به آن رسید.
این کوه سکونتگاه اجنه، شیاطین، عنقا، یأجوج و مأجوج است.
به این کوه که نماد جستوجوی خویشتن است، نمیتوان رسید:
با این نمایشگاه متوجه شدم کوه قاف، یعنی خودم، خودمان،
آنقدرها هم دور و دیریاب نیستیم.
یافتن خودمان آنقدرها هم دور از دسترس نیست.
وقتی با ترسهای درونمان رودررو شویم، با جهنمی که درون خودمان ساختهایم،
متوجه میشویم این جهنم را خودمان ساختهایم؛ لزومی ندارد در انتظار ناجی باشیم،
خودمان بدون نیاز به ناجی، بدون نیاز به قهرمان،
با همبستگی، با صمیمیت، با اشتراک درد و رنجهایمان میتوانیم خودمان را نجات دهیم.
به نظر نازلی گورلک،
جانان به سراغ مضامین و داستانهای ناآشنا میرود.
نازلی از جانان میپرسد:
معمولاً جهنم زیر زمین و جنت در آسمان تصور میشود.
در حالی که در این نمایشگاه جنت در طبقۀ ورودی است،
برزخ طبقۀ میانی و جهنم طبقۀ بالایی. این طبقهبندی چه مفهومی دارد؟
جانان در جواب میگوید:
در این نمایشگاه جهنمی در کار نیست.
بالاترین طبقه ترسهای ماست، یعنی جهنمی که خودمان ساختهایم
با ترسها، با عذابهایی که به هم میدهیم.
طبقۀ میانی برزخ است که در اسطورهشناسی اسلامی طبقۀ انتظار
و در نمایشگاه من دورۀ شفاست، دورۀ رهایی از دردها و ترسهایمان.
بهشت هم در طبقۀ ورودی، یعنی در محیطی دنیوی تصویر شده،
فضایی که پاهای ما روی زمین است، یعنی میتوانیم بهشت را در همین دنیا خلق کنیم.
اگر نزدیکی با طبیعت، عشق و دوستی وعدۀ بهشت باشد،
میتوان در همین دنیا با طبیعت به وحدت رسید و کنار هم زندگی کرد؛
چندان لزومی ندارد در آسمانها دنبالش بگردیم یا در انتظارش بنشینیم.
در ورودی طبقۀ جنت، خودنگارهای از جانان با عنوان «کیبیلی» نصب شده بود.
(ن. ک به تصویر در این نشانی +)
جانان در «کیبیلی» خود را قبل از زایمان در نقش ایزدبانوی فریگیهای طبیعت
[نام یک پادشاهی در جهان باستان، در غرب بخش مرکزی آناتولی]
به تصویر میکشد.
این تصویر جانانِ حامله به سال ۲۰۰۰ برمیگشت.
اما اولین بار با نام «کیبیلی» و در پاسخ به این مناقشه به نمایش درآمد
که آیا زنان حامله مجازند در ملأ عام دیده شوند یا خیر.
جانان میگوید:
مانند هر زن دیگری تصویر بدن ایدهآل به من هم تحمیل شده است؛
تحمیل چنین تصویری شکل حادّی از دیکتاتوری است.
وقتی در برابر این تصویر تحمیلی عرض اندام میکنیم،
وقتی دنبال خواستۀ خودمان میرویم،
وقتی به امیال خودمان گوش میدهیم،
میتوانیم خودمان را از شرّ دیکتاتور درون و همینطور دیکتاتور بیرونی جمعی خلاص کنیم.
جانان با بازنمایی بدن حامله (بدن خودش) که از بدن ایدهآل شدۀ کالایی زن فاصله گرفته است،
تلاش کرده تا در جامعۀ سنتّی ترک جسورانه به عرض اندام در برابر دیکتاتور درون و بیرون خطر کند.
او با گردنی افراشته، پستانهایی طبیعی و شکمی برآمده،
و به قول خودش بدنی کاملاً خارج از تعاریف بدن آرمانیشده،
نه حتی به بیننده بلکه به چشماندازی چشم دوخته است که شاید چندان هم دور نباشد.
بخش دیگری از طبقۀ جنت به حیوانات اختصاص داده شده است
که جانان دربارۀ مفهوم این حیوانات میگوید:
اورسولا لوگوئین در مقالۀ "کودک و سایه" میگوید:
"مثلها، افسانهها و رؤیاها به زبان نمادین با ما سخن میگویند.
شاید زبانشان مستقیم و روشن نباشد، اما ما این زبان را میفهمیم."
موجودات دنیای حیوانات بهنوعی قهرمانان رؤیاها، حکایات و افسانهها هستند.
گاهی ترسناک و گاهی دوستانهاند.
این حیوانات امکان مواجهۀ ما با آن سویۀ وحشی از وجود خودمان را فراهم میکنند؛
سویهای که شاید نمیپسندیم و تعریف و تعیین میزان این پسند و ناپسندی به خودمان بستهگی دارد.
جانان در توضیح ویدئویی که بخش دیگری از همین طبقۀ جنت است،
یعنی ویدئوی «چشمه» میگوید:
این ویدئو بین قلمروی حیوانات و جنت، همچون پلی عمل میکند.
اینستالیشن جنت تصویر انسانهایی با گرایشهای جنسی مختلف را نشان میدهد
که در کنار هم زندگی میکنند.
این وضعیت رؤیاگونه به نظر میرسد؛
موجودات افسانهای دنیای حیوانات هم این طور به نظر میرسند.
حال آنکه ویدئوی چشمه در میان این دو اینستالیشن که نمایش چکیدن شیر از پستان است،
پیوندی با این دو دنیا دارد و این حس را القا میکند
که امکان تحقق این دو دنیای دور از دسترس وجود دارد.
چشمه، شیر مادر است، منشأ زندگی است.
این ویدئو را بعد از زایمان دخترم کار کردم.
جانان میگوید چون بدن زن در تاریخ هنر یا شهوانی است یا تصویر بدن مقدس مادری،
او با جدا کردن پستان از تن تلاش کرده است از سنّت این دو تصویر کلیشهای،
یا این یا آن، فاصله بگیرد.
جانان میگوید:
کوه قاف، یعنی خودم، خودمان، آنقدرها هم دور و دیریاب نیستیم.
یافتن خودمان آنقدرها هم دور از دسترس نیست.
وقتی با ترسهای درونمان، با جهنمی که درون خودمان ساختهایم،
روبرو شویم
متوجه میشویم این جهنم را خودمان ساختهایم.
بخش دیگری از طبقۀ جنت، کاری ویدئویی است که شش زن را در همبستگی با هم
و با طبیعت نشان میدهد.
جانان میگوید
این ویدئو را در جزیرۀ بورگاز کار کرده است:
دو ماه در این جزیره گذراندم.
آنجا در جزیرهای به نام مارتا شنا میکردم که داستان غمانگیز مارتا را شنیدم.
[۳] این ویدئو را ساختم تا این داستان غمانگیز تداوم نداشته باشد.
زنان زیر قرص کامل ماه زوزه میکشند و سپس قهقههزنان خود را در آب میشویند.
طبقۀ برزخ شباهتی ساختاری به جنت دارد.
در مجسمۀ برزخ، گایا مشغول زاییدن الهههای گوناگون است.
تفاوت اصلی برزخ با جنت در این است که از رنگارنگی جنت در این طبقه خبری نیست.
این طبقه از اینستالیشنها و نقاشیهای گوناگونی تشکیل شده است.
یکی از این اینستالیشنها به نام «آن بیرون پر از شرّ است» اتاقی را
با یک تخت و کمد نشان میدهد.
دیوارهای اتاق و حتی ملحفهی روز تخت با جملاتی پر شدهاند
که بیانگر اشتیاق به دنیایی بهتر هستند.
کلیت این نوشتهها در نگاه اول به نظر دیوانهوار میرسند
اما تکتک کلمات بیانگر میل به زندگی هستند.
این اتاق که اتاق فردی مجنون را تداعی میکند، با این جملات سرشار از شور زندگی،
بیننده را به فکر وامیدارد که آیا صاحب این افکار مجنون است
یا کسی که او را با این برچسب طبقهبندی کرده است؟
اینستالیشن دیگر طبقۀ برزخ درگیری انسان با خودهای درونش را به تصویر کشیده است.
او معتقد است که ما خودمان را درون دیوارهایی نامرئی حبس میکنیم.
پلههای منتهی به طبقۀ جهنم، بالاترین طبقۀ این نمایشگاه،
به مینیاتوری موسوم به «شهرتالنار» مزین است.
شهرتالنار زن قهرمانی است که چهار هزار چهره دارد
و هر چهره حالتی. از خداوند شوهری میخواهد با همین مشخصات.
از آنان چهار هزار کودک متولد میشود که در چهار گوشۀ دنیا پراکنده میشوند.
وقتی شوهر شهرتالنار او را ترک میکند،
از فرزندانش میخواهد با چهارهزار چشم خود پدرشان را پیدا کنند و تا روز قیامت او را کور کنند
و دوباره چشمانش را باز کنند.
به نظر جانان تفسیر این مینیاتور این است:
روند این کوری تا زمانی ادامه دارد که درد و رنج شهرتالنار را درک کند.
به تعبیر دیگر، داستان شهرتالنار داستان کشمکش بین زن و مرد است.
تعادل، برابری و صمیمیت بین زن و مرد زمانی ممکن میشود
که این دو درد و رنجشان را متقابلاً با هم در میان بگذارند.
طبقۀ جهنم در شباهتی غریب به بهشت، فقط در تاریکی، حیواناتی را نشان میدهد
که نمادی از جهنم درونمان هستند.
جانان میگوید
همانند سایهها و وحشتهای کودکی، این هیولاها که در تاریکی میدرخشند،
با روشن شدن اتاق [جهنم] معلوم میشود طرحهایی روی پارچه بودهاند.
مینیاتورهایی که هنرمند آگاهانه و بادقت در کارهایش استفاده میکند
و بازنمایی بصری آنها همراه با نمادگرایی، ابزاری است که خوانش کارهایش را تسهیل میکند.
در عکس- نقاشی مینیاتوری «مادرشوهر منتظر دستمال بکارت» با تکنیک
صفحۀ تخت مینیاتوری چندین تصویر همزمان با هم روایت را پیش میبرند.
عکس پسران (نو)جوان را بالای سر عروس و داماد میبینیم
که انگشت صراحتاً تمسخر را به سمت آن دو یا شاید فقط عروس گرفتهاند.
زن گوشۀ سمت راست بالا دستهایش را گشوده تا گویی خبری را هوار بکشد
(خبری احتمالاً بد) و پیرزن پایین صفحه با دستی منتظر ایستاده تا دستمال بکارت عروس را بگیرد.
جانان ابایی ندارد پایینتنۀ عروس و داماد و حتی آلت تناسلی را هم
در این گیرودار و به کمک صفحۀ تخت مینیاتور به رخ بیننده بکشد.
عروس در حالتی افقی منکوب کلیت این فضاست.
هرزهگی این تصویر اما نه در آلت یا تصویر رابطۀ جنسی بلکه در چشمچرانی زنها و مردهاست
که داماد هم سهمی از آن برده است.
بیننده هم از این وویریسم (تماشاگری جنسی) بینصیب نمیماند.
محمل نظربازی همواره سوژهای هرزه تلقی شده است.
محمل نظربازی بینندۀ این عکس-مینیاتور انگشت اتهام پسران، دستهای دو زن هستند، نه پایینتنه
با توجه به اینکه در فرهنگ عامه بازو و انگشت کنایه از آلت هستند،
جانان نه فقط در سطح تصویر بلکه در روایتش نیز دامنۀ وویریسم را
تا اعضای بدن نظربازهای داخل تصویر بسط داده است.
شوخطبعی و خشم و انتقام در یک تصویر گرد هم آمدهاند.
جانان در پاسخ به این سؤال که
آیا با این زبان و ابزار بدنی تا به حال با مشکلی مواجه شده است؟ یا خیر،
به سانسور کارهایش در ترکیه و آلمان اشاره میکند.
بعد از حاملهگی تابلوی سر در کافینتی را به محل نمایش کارش تبدیل میکند.
روی این تابلو فقط، خطاب به جنین درون رحمش، نوشته بود:
بالاخره درون من هستی.
شهرداری کادیکوی این تابلو را پایین آورد و آن را «برای جامعه مضر» تشخیص داد.
در سال ۲۰۰۳ نیز نمایشگاهی شخصی با موضوع خشونت خانوادگی،
روابط با محارم و... که با عروسکهای باربی برگزار کرده بود به دست پلیس بسته شد.
جانان را علاوه بر نیروی پلیس و قانون، زبان کنایهآمیز منتقدان نیز مینوازد:
«تا کی با بدنت کار میکنی؟»
یا
«عریانی تن که کاری ندارد، روحت را عریان کن.»
علاوه بر تنمحوری
انتقادات، به نظر جانان، از نظر اقتصادی نیز در حق کارهای زنان هنرمند اجحاف میشود.
او معتقد است تاریخ هنر زنانه باید از نو نوشته شود.
منبع:
رادیو زمانه
نویسنده فیروزه زمانی