ایدئولوژیِ دخول
نویسنده
، مجیدخانی ،
ایدئولوژی دخول بر چشم و دل ما عینکی میزند
که رفتار جنسی اِعمال قدرت میشود
و این اِعمال قدرت جایگاه انسانی را با تحقیر از بین میبرد
این نوشته ردپای ایدئولوژی دخول را در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی مییابد
و با نگاهی انتقادی این نکته را مطرح میکند
که نرسالاری این ایدئولوژی ، کماکان به دنبال یافتن رابطه قدرت در روابط جنسی،
چه دگرجنسگرا و چه همجنسگراست
ایدئولوژی دخول مناسباتی را تحمیل میکند
که به کننده سکس یا «فاعل» قدرت میبخشد
و شونده یا «مفعول» را تحقیر میکند
۱
مقدمه
در این نوشته ابتدا به تعریف ایدئولوژی دخول پرداخته
و در ادامه، ردپاهای آن را در فرهنگ خود جستجو میکنیم؛
بعد از آن است که اثرات
زیانبار آن را که شأن انسانی را نشانه رفته، نشان میدهیم
این متن در نهایت اختصار تلاش کرده
به واکاوی یک مسئلهی بزرگ و دارای وجوه بسیار بپردازد،
در اینکه چقدر موفق بوده است قضاوت بر عهده اهل فن است
اما امید آن دارد که این سخنان
«تقریر حقیقتی باشد برای تقلیل مرارتی.»
در این متن به ضرورت،
اشاره به فرهنگ عامیانه ناگزیر
به اصطلاحات و فحشهای جنسیِ زننده اشاره شده است
که به این دلیل از خوانندهی محترم، که البته این ضرورت را به درستی درک میکند،
پیشاپیش پوزش میخواهم
در ضمن تقریباً نیمی از کل این متن پینوشتها و یادداشتهایی هست
که در انتها آورده شده اما این به معنای حاشیهای بودن آنها نیست
و برای فهم بهتر برخی از ادعایی که در متن مجملاً به آن اشاره شده
رجوع به پینوشتها ضروری است
و تنها از این رو در متن اصلی قرار نگرفتهاند
که ممکن بود انسجام متن در ذهن خواننده را از بین ببرند.
همچنین ارجاعات متعددی به قانون مجازات اسلامی صورت گرفته است
که همهگی براساسِ قانون جدید مجازات اسلامی
مصوب اول اردیبهشتماه ۱۳۹۲ است
این قانون در ۷۲۸ ماده به مدت پنج سال برای اجرای آزمایشی ابلاغ شده
و فایل الکترونیکی آن در سایت دیوان عالی کشور موجود است
۲
تعریف
ایدئولوژی دخول که از توابع و لواحق نرسالاری محسوب میشود
عبارت است از این اندیشه که آنکس که صاحب آلت نرینه است
(جنس نر)
صاحب قدرت است و با دخول آن در طرف مقابلش
در طی یک رابطه جنسی بر وی اعمال قدرت نموده و پیروزمندانه او را
پست و حقیر مینماید و از این طریق برتری خود را اثبات مینماید
اما چرا آن را ایدئولوژی میدانیم ؟
اصطلاح ایدئولوژی، مانند اغلب اصطلاحات تخصصی علوم انسانی،
در طی تاریخ معانی متفاوتی به خود گرفته است،
اما معنای مورد نظر ما در اینجا عبارت است
از وسیلهی کنترل اجتماعی
با هدف تأمین رضایت و انقیاد یا یک نظام فکری بسته
که با طرح ادعای انحصاری بودن حقیقت
از تحمل اندیشههای مخالف و باورهای رقیب سر باز میزند
این پدیده چنانکه در ادامه نشان خواهیم داد،
هم بسته است و هم میل به سرکوبگری دارد،
چون هر اندیشهی مخالف و هرگونه اعتراضی را با انگها و برچسبهایی چون
«بیغیرت»
و
«بیناموس»
خفه میکند و یک وسیلهی کنترل اجتماعی قوی است
به نحوی که در خلوتها و همآغوشیها هم، نحوهی رفتار ما را کنترل میکند
بنابراین کاملاً در هیئت یک ایدئولوژی، مانند هر ایدئولوژی سرکوبگری
چون کمونیسم و نازیسم و فاشیسم ..، ظاهر شده است
میتوانیم ایدئولوژی دخول را < دخولیسم > و یا < دخولزدهگی > هم بنامیم
و یا به جای هم به کار ببریم،
اما از نظر ما هر سهی این اصطلاحات به یک مفهوم واحد، اشاره دارند
۳
ردپاهای ایدئولوژیِ دخول در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی
پیش از آغاز جستجو در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی برای یافتن نشانههای ایدئولوژی دخول
و دخولزدهگی باید اذعان کرد که ادعای این متن آن نیست
که ایدئولوژی دخول تنها در فرهنگ ایرانی وجود دارد
اما از آنجا که نگارنده در ایران زیسته و زبان و فرهنگ مردمان آن سرزمین را میشناسد
مدعای خود در اینباره را ، محدود به آن جغرافیای خاص کرده است
و نفیاً و اثباتاً در باب مردمان و فرهنگهای دیگر داوری نمیکند
اگر دقت شود میبینیم به دلیل رسوب همین ایدئولوژی دخول است
که اکثر فحشهای ما حاوی کلماتی است که به دخول در دیگری دلالت دارد
و این بدترین نوع فحشهای ما محسوب میشود
حالا به فحشهای جنسی که در خاطر دارید دقت کنید
تا دلالت اگر نه همه، که اکثر آن را بر دخول در مقعد، واژن و دهان طرف مقابل
و اطرافیان نزدیکش (معمولاً زنهای وابسته) را مشاهده کنید
نگارنده در اینجا کاری به دلایل روانشناختی، فحاشی
و یا قضاوت اخلاقی در مورد خوبی یا بدی آن ندارد ،
تنها به این واقعیت اشاره دارم
که فحشهای به اصطلاح ناموسی و جنسی در فرهنگ ما،
خود روشنترین دلیل بر رسوب ایدئولوژی دخول در ذهن و ضمیر ماست.
به بیان دیگر فحشهای جنسیِ ما که بر زبان جاری میشود
آینهی ذهن دخولزدهی گویندگان آن است
از آنجا که مطابق این ایدئولوژی و در جوامع مردسالار/ نرسالار ،
آلت نشانه مردانگی/ قدرت است
هر چه آلت بزرگتر باشد فرد احساس میکند صاحب قدرت بیشتری است
و در عمل دخول سربلندتر خواهد بود
و حتی شاید به صورت سادیستی
اگر در رفتار جنسی طرف مقابلش به خاطر بزرگی آلت او
(به فرض)
رنج ببرد احساس رضایت بیشتری به دست میآورد
از همینروست که هرگونه اشاره و تصریح به کوچکی آلت یک مرد
ادر فرهنگ ما باعث شرمندگی،
خشم و واکنش دفاعی مردان میشود و یا مردان در گفتوگوها تلاش میکنند
آلت خود را بزرگتر جلوه دهند
و یا اشیا بزرگ را برای دخول به دیگری حواله میکنند
یکی دیگر از نشانههای آن کنجکاویهای مردم در مورد نقشهای جنس
.همجنسگرایان مرد است که بدانند به تعبیر نرسالارانهی آنها
کدام فاعل/ کننده ؟
(active)
و کدام مفعول/ دهنده ؟
(passive)
است؟
تا برایشان روشن شود
در این رابطه جنسی کدام دست فراتر و کدام دست فروتر را به زعم آنها دارد
تعبیری که آشکارا نشان از رسوب تلقی نرسالارانه از رابطه جنسی
در ذهن زنان و مردان پرسندهی چنین پرسشهایی است
چرا که اگر رفتار جنسی با هدف لذت یا شناخت بدن دیگری میخواهد انجام شود
چه تفاوت میکند که چه کسی به تعبیر آنها دخول کند
و چه کسی مورد دخول واقع شود؟
و چه کسی زیر و چه کسی رو؟
این افراد احتمالاً برایشان سخت است
تصور اینکه در میان مردانی که با همجنس رابطه دارند هم
به تعبیر درستتر و غیر ارزشگذارانهای
هم تاپ وجود دارد و هم بات و هم دوطرفه
و اصلاً ممکن است روابط فقط عاطفی و رومانتیک و رابطهی جنسی نرم باشد
اما بیرونیانِ نرسالار تنها باتها ، با همان لفظ و لحن زشت و توهینباری که
خطابشان میکنند، را همجنسگرا به معنای منفی خودشان میدانند
سه مورد گذشته بیشتر نشانهها و ردپاهای ایدئولوژی دخول در فرهنگ عامه بود
اما در فرهنگ دینی و شریعت اسلامی
که هماکنون بخش عمدهی نظام حقوقی و جزاییِ
ایران را تشکیل میدهد هم میتوان به جستجوی آن پرداخت
دخولزدهگی نه تنها در فرهنگ عامه،
که در عمق شریعت اسلامی و قوانین متأثر از آن
که توسط کسانی نوشته میشود که در زمانهی مدرنیته زندگی میکنند
اما نه تنها مدرن نیستند، بلکه بطریق متعصبین قرون وسطائی فکر میکنند
برای نمونه
اهمیت دخول در مجازاتهای شدیدی که برای زنا یا لواط در نظر گرفته شده است
برای واقع شدن دخول است و در صورت عدم تحقق دخول آن مجازاتها ساقط
و معمولاً تبدیل به تعزیر میشوند
مجازاتی که نباید حداکثر ، کمتر از مجازات فعل کامل باشد
برای مثال
زنای غیرمحصنه (طرفین دارای همسر نباشند) چنان که در قرآن هم اشاره شده است
مجازاتش صد ضربه شلاق است
اما این در صورتی است که چهار شاهد عادل دیده باشند یا مرتکبان این عمل چهاربار اقرار کنند
در غیر این صورت بنا به نظر قاضی مجازاتی خواهند شد
که بیش از ۹۹ ضربه شلاق نمیتواند بود
یا نمونهی دیگر
مجازات لواط در قانون جدید مجازات اسلامی است که مطابق آن
مجازاتِ کننده خفیفتر از مجازاتِ دهنده است
اما مجازاتِ کننده تنها در صورت عُنف و اکراه و داشتن همسر اعدام
و در غیر این صورت صد ضربه شلاق است
این قانون به خوبی ذهنیت دخولزدهی نویسندگان آن
که مجتهدان مسلط بر فقه اسلامی بودهاند را نشان میدهد
۴
پیامدهای منفی ایدئولوژی دخول
نگاه به رابطه و رفتار جنسی از دریچهی ایدئولوژی دخول تبعاتی چندی در پی دارد
از قبیل غیرانسانی کردن رفتار جنسی
قربانی کردن دوبارهی قربانیان تجاوز جنسی
دخول به عنوان ابزار شکنجه
بیمعنا کردن تجاوز زنان به مردان
تشدید همجنسگرا هراسی
تشدید نابرابری در رفتارهای جنسی دگرجنسگرایانه
برجستهسازی بکارت
طرد و آزار کارگران جنسی، و قتلهای ناموسی
در اینجا یکایک این موارد را توضیح مختصری میدهم
لازم به یادآوری است که موارد برشمرده اشارهی مشت از خروار است؛
بنابراین با کاوش بیشتر موارد دیگری را هم میتوان بر این سیاهه افزود
۴-۱
غیرانسانی کردن رفتار جنسی
این ایدئولوژی رفتار جنسی را به نوعی اِعمال قدرت از طریق دخول
یکی بر دیگری (دخولکننده بر دخولشونده) تبدیل میکند
در حالی که اگر انسان را مطلوب فینفسه بدانیم و کالایی شدن وی را خلاف شأن انسانی؛
رفتار جنسی باید داد و ستد لذت
(چه لذت جنسی چه لذت ناشی از شناخت تن دیگری)
میان دو نفر باشد
هر طرف رابطه در سکس باید
در عین اینکه به فکر لذت بردن و کامجویی خود از هر طریق
(دخول کردن یا مورد دخول واقع شدن)
است به فکر لذت طرف مقابل از طریق دخول کردن در وی
یا اجازه دادن به دخول در خود باشد
(بسته به نوع رفتار جنسی و خواستههای طرف مقابل)
البته ایدئولوژی دخول ممکن است
در بین زنان یا هر کس که در رفتارهای جنسی به تعبیر نرسالارانه
مفعول واقع میشود
هم وجود داشته باشد و آنها حظ و بهرهای در رفتار جنسی برای خود قائل نباشند
به این جمله که گاه به شوخی گفته میشود و به ظاهر در طرفداری از زنان است
اما پر است از رسوبات نرسالارانه به رفتار جنسی دقت کنید
«عشق بهانه مردان است برای سکس رایگان»
در واقع این جمله دارای این پیشفرض است
که چون زن در رفتار جنسی بهره و حظی ندارد
و مورد اِعمال قدرت قرار میگیرد
پس برای یک رفتار جنسی با او باید بهای آن را پرداخت
در اینجا لازم است به «لزبین فمنیسم» هم اشارهای بکنم
که حاصل همین غیرانسانی کردن رفتار جنسی است
لزبین فمنیسم هم مانند یک ایدئولوژی سیاسی ذیل فمینیسم معتقد است
از آنجا که رابطه جنسی زنان با مردان موجب سلطه و تسلط مرد بر زن است
زنان باید به رفتار جنسی با یکدیگر مبادرت کنند؛
صرفنظر از اینکه گرایش جنسی به مردان دارند یا به زنان
در واقع در لزبین فمنیسم در مقام یک ایدئولوژی صِرف
رابطه جنسی موجب تسلط مردان بر زنان دانسته شده
در حالی که رابطهی جنسی که با ایدئولوژی دخول باشد چنین است ؛
و گرنه اگر ایدئولوژی دخول نباشد رابطهی جنسی از حالت اِعمال قدرت
به تبادل لذت تبدیل میشود
به نظر نگارنده به جای ترویج لزبین فمنیسم به مثابه یک ایدئولوژی سیاسی
و نه یک گرایش طبیعی، باید با ایدئولوژی دخول مبارزه کرد
۴-۲
قربانی کردن دوبارهی قربانیان تجاوز
بنابراین ایدئولوژی ، مورد دخول واقع شدن معادل مورد اعمال قدرت قرار گرفتن
و پست و حقیر شدن است.
جامعه مردسالار ستایشگر قدرت و قدرتمندان است
قربانی تجاوز در چنین جامعهای معمولاً شرم دارد
که تجاوز را بیان کند و به جایی شکایت برد
این مسئله از طرفی امکان سوءاستفاده دوباره
از قربانی توسط متجاوز را فراهم میآورد
و از طرفی ممکن است حسی از ناراحتی و افسردگی
و مشکلات روانی دیگر را در فرد به وجود بیاورد
اگر هم قربانی بیان کند و یا به نحوی این مسئله فاش شود
اکثریت افراد جامعه که با عینک ایدئولوزی دخول به این مسئله مینگرند
فرد قربانی را خوار و خفیف شمرده و وی را دوباره قربانی میکنند
سرزنش قربانی در چنین شرایطی بیش از سرزنش متجاوز خواهد بود
۴-۳
دخول همچون ابزار شکنجه
در رژیمهای خودکامه که در جامعه ایدئولوژی دخول در ذهن افراد وجود دارد
به جای داغ و درفش در زندانها ، دخول کردن
و از این طریق فروپاشندن شخصیت طرف در دستور کار قرار میگیرد
در این کار تنها مسئله تجاوز و برخلاف میل و رضایت طرف نیست
که باعث آسیب روحی و روانی به شخص میشود
بلکه مهمتر از آن دخول ، آن هم با رسوبات این ایدئولوژی است
که فرد را دچار فروپاشی میکند
اگر این ایدئولوژی در عرصه جامعه حضور نداشت
پلشتکاریهای خودکامهگان با سلاح دخول مطمئناً کمرنگ و کماثر میشد
۴-۴
بیمعنا کردن تجاوز زنان به مردان
از آنجا که این ایدئولوژی رفتار جنسی را در دخول منحصر میکند،
متجاوز تنها کسیست که دیگری را مورد دخول قرار دهد
و با این تلقی جز مردان نمیتوانند متجاوز باشند
چنانکه به عینه دیدهایم که اکثر مردان حداقل ایرانی
تجاوز یک زن به یک مرد را مضحک و بیمعنا میدانند
اما اگر رفتار جنسی را هر نوع کامجویی از بدن دیگری
بدون میل، اختیار و ارادهی او بدانیم و رفتار جنسی را در دخول منحصر نکنیم
تجاوز زنان به مردان هم معنا پیدا میکند
تجاوز به مرد در این معنا استفاده از بدن مرد توسط مرد یا زنی دیگر
و کامجویی از آن بدون رضایت وی است
گرچه باید اذعان کرد
به دلیل برتری نیروی جسمانی که اکنون برای مردان وجود دارد
تجاوز زوری معنایی ندارد اما تجاوز اجباری، غیرمختارانه و غیررضایتمندانه
هنوز میتواند از طرف یک زن بر یک مرد اعمال شود
۴-۵
تشدید همجنسگراهراسی
همجنسگرا هراسی به این احساس و حالت روانی خاص اشاره دارد
که فرد از افراد همجنسگرا یا رفتارهای همجنسگرایانه هراس،
یا نفرت، یا انزجار دارد
یکی از دلایل این مسئله همین ایدئولوژی دخول است
از آنجا که مرد در جامعه مردسالار آموخته است
که رابطهی جنسی نوعی اِعمال قدرت است
و زن آموخته و پذیرفته که باید مورد اِعمال قدرت قرار گیرد
بنابراین تلخی و غیرانسانی بودن این نوع رابطهی جنسی در چنین روابطی
خصوصاً در قالب ازدواج به سبک معمول جامعه مشهود و عریان نیست
اما در روابط همجنسخواهانه خصوصاً از نوع مردانهاش
تلخی این تلقی ، خود را نشان میدهد
جامعهای که در آن ایدئولوژی دخول مسلط است و مردمانش دخولزدهاند
برایشان قابل هضم نیست
که چطور دو نفرصاحب آلت نرینهگی و به تبع آن صاحب قدرت ، ممکن است
وارد روابطی بشوند که موجب دخول یکی در دیگری/ در یکدیگر
و به تبع آن اعمال قدرت
توسط یکدیگر یا یک طرف رابطه قرار نگیرند ؟
این نکته هم لازم به یادآوری است که همجنسگراهراسی ممکن است
در میان همجنسخواهان هم دیده شود
که این هم خود از تبعات همان ایدئولوژی دخول و نفوذ و رسوخ آن
در افکار کسانی است
که مستیقماً از آن متضررند
در این صورت فرد معمولاً رفتارهای شاهنرگونه از خود بروز داده
و با گرایش جنسی خود
از طریق حمله و آسیب به دارندگان این گرایش مبارزه میکند
معمولاً این افراد اگر به رابطهی همجنسگرایانه مبادرت کنند
مایلند منحصراً تاپ باشند
(دخول کنند و در آنها دخول نشود)
البته نمیخواهم به این نتیجهگیری غلط برسم
که فقط باتها و دوطرفهها ، گی هستند و تاپها گی محسوب نمیشوند
اعتقادی که خصوصاً در میان دوطرفهها وجود دارد
اما معمولاً در جوامعی مثل ایران که لواط رایج است مشخص است
که لواط کننده (لائط) تنها نقش تاپ را دارد و از آنجا که جامعه ایرانی یک جامعه هوموفوبیازده است،
طبیعی است اگر یک گِی هوموفوب به خاطر همین ایدئولوژی دخول،
تنها خواهان نقش تاپ در روابط جنسی باشد
۴-۶
تشدید نابرابری در رفتارهای جنسی دگرجنسگرایانه
در جوامع مردسالار که ایدئولوژی دخول را پذیرفتهاند
نوع منحصر و مشروع رفتار جنسی دگرجنسگرایانه است
و به منظور بهره برداری دخولکننده در دخولشونده
و به تبع آن به احساسات و لذت فرد دخولشونده
در این رفتار جنسی توجه نمیشود؛
چون وی انسان فرودستی است که تنها باید تابع اوامر فرادست خود باشد
و خود در این میانه حقی و بهرهای ندارد
این ایدئولوژی با بیماری بدگمانی که همراه باشد
نتیجهای جز بینصیب گذاشتن زنان
در کامجوییها و حتی برخوردارهای تند و خشن
در برابر خواهشهای جنسی زنانه
نخواهد داشت که آن را حمل بر بدی و بدکارگی خواهد نمود
حساسیت بیشتر نسبت به روابط جنسیِ آزادانهی دخترها
نسبت به روابط جنسی آزادانهی پسرها در خانواده
نشانه و نتیجه دیگر همین ایدئولوژی دخول است که منجر به نابرابری شده است
چنان که شاید بسیاری از ما مشاهده کردهایم
بسیاری از خانوادههای سنتی و مذهبی
چنانکه به روابط دختر با جنس مخالف حساس هستند
این حساسیت را نسبت به پسر خانواده ندارند و حتی ممکن است از آن آگاه بوده
و نسبت به آن بیتفاوت باشند و شاید سکوتی توأم با رضایت
ولی اگر یک رابطه برابر بود و مناسبات جنسی، کالایی و بازاری نبود
ناز و نیاز دیگر بیمعنا بود
و البته ناز با عشوهگری و دلبری به منظور شعلهور کردن آتش عشق
از مقولهای دیگر است
۴-۷
برجستهسازی بکارت
از عوامل مهمی که پرده بکارت را در نظامهای نرسالار برجسته میکند
همین ایدئولوژی دخول است.
مردان صاحب قدرت نمیپسندند
که مملوک آنها قبلاً توسط دیگری مورد اعمال قدرت واقع شده باشد
این عامل دوشیزگی و داشتن پرده بکارت را پراهمیت میکند
معمولاً در این فرهنگها
آنقدر که به بکارت زنان و وابسته کردن آن
با پدیدهی زیستی پرده بکارت اهمیت داده میشود
بدلیل همان نابرابری که پیش از این ذکر کردیم،
به بکارت مردان (عدم داشتن رابطه پیش از ازدواج) اهمیت داده نمیشود
و کاملاً میتوان تصور کرد چه قتلها و جنایاتی بر سر نداشتن
این پرده که گاه به صورت طبیعی در کسی وجود ندارد
یا به دلایلی غیر از رابطه جنسی از بین رفته است انجام شده است
۴-۸
طرد و تحقیر کارگران جنسی
از نظر نگارنده واژهی فاحشه/ روسپی
یا
عامیانهی آن
«جنده»
که سرشار از ارزشداوریهای منفی است در واقع
به سه پدیده و مفهوم متفاوت اشاره دارد
یک
مفهوم اجتماعی به اسم «کارگری جنسی» که البته در مورد آن
به داوریهای اخلاقی هم میتوان نشست
دیگری
یک پدیده و مفهوم روانی به اسم
«اعتیاد جنسی»
و
دیگری
یک مفهوم اخلاقی به اسم
«خیانت در روابط جنسی».
در فرهنگ عامیانه هر سهی این موارد تحت همان عنوان پیشگفته گنجانده شده
همچون برچسبی در یک جامعه نرسالار بر هر کس بخورد
ادامهی زندگی او در آن جامعه سخت خواهد بود
و فرد (معمولاً زن) مورد سوءاستفاده و آزار و تحقیر قرار میگیرد
البته که آزار و اذیت به هر دلیل و بهانهای قابل دفاع نیست
اما ریشهی اصلی همین آزارها
نسبت به چنین افرادی از تبعات ایدئولوژی دخول است
بنابر این ایدئولوژی، کارگران جنسی/معتادان جنسی
(البته آنها که خدماتشان را به مردان بهرهبردار میدهند)
از آنجا که بارها و بارها مورد بهرهبرداری قرار گرفته
و دخول در آنها واقع میشود انسانهایی
(اگر آنها را انسان ببینند)
موجوداتی ضعیف، پست و حقیرند که اینچنین مورد اعمال قدرت قرار میگیرند
به این ترتیب، انسانیتزدایی از این افراد مقدمهای برای آزار و اذیت آنها میشود
برای حل برخوردهای غیرانسانی با چنین آزارهایی
باید مشکل ریشهای ایدئولوژی دخول را حل کرد
البته نمیتوان ریشههای تاریخی
نیاز به تداوم نسل و مشخص بودن اینکه فرزندان از کدام پدرند
تا آن مرد که تفوق نیرو را در آن جامعه داشت تمام توان خود را
برای حفظ آن کودک
به کار برد را در این مسئله نادیده گرفت
۴-۹
قتلهای ناموسی
گفتیم که در ایدئولوژی دخول صاحب آلت نر صاحب قدرت هم هست
و به واسطه همین صاحب قدرت بودن، صاحب طرف مقابل خصوصاً
جنس زن هم خواهد بود
ازدواج نوعی تملیک است
بنابراین مورد دخول واقع شدنِ دارایی خود
که مساوی است با اِعمال قدرت بر وی توسط دیگری را نمیپذیرد
و گاه حتی به شائبه چنین اتفاقی دست به قتل همسر و دختر و حتی مادر خود
(آنانکه که در فرهنگ نرسالارانه ناموس خوانده میشود)
میزند و به آن هم مفتخر خواهد بود
۵
نتیجهگیری
این نوشتار برای پرداختن به مسئلهای بود
که به نظر میرسد جایگاه و شأن انسانی را پایمال میکند؛
آن هم در جایی و طی رفتاری که شاید کسی فکرش را هم نکند
اینبار کرامت انسانی نه در کوچه پس کوچههای فقر
که عزت نفس انسان را جریحهدار میکند
و نه در زندانهای جباران که آزادی انسان را لگدکوب زورمندی خویش میکنند،
یا در هر جای دیگر که آشکارا این کرامت نفی میشود؛
که اینبار در مصاف نابرابر تنهای برهنه و در آغوش شاید من
و شاید تو و هزاران مثل ما
هتک میشود
ایدئولوژی دخول بر چشم و دل ما عینکی میزند
که رفتار جنسی اِعمال قدرت میشود
و این اعمال قدرت کرامت انسانی را از بین میبرد.
این ایدئولوژی ننگین و این فرهنگ دخولزده اثرات زیانباری دارد
که همهی آن در یک چیز مشترک است
افزودن بر درد و رنج انسانها از طریق هتک حرمت و کرامت انسانی
آن هم در پراحساسترین لحظات زندگی که قرار است
سرمایهای از بهترین احساسات را به انسان هدیه کند
باید دلنگران کرامت انسان و به هتک حرمت آن در هرجایی حساس بود؛
حتی در بسترها و همآغوشیها.
و البته این به معنای ورود دولت یا هر فرد یا نهاد دیگری
در حوزه خصوصی افراد نیست
بلکه باید با آگاهیبخشی و فرهنگسازی در سپهر عمومی،
که توسط تکتک اعضای جامعه و بخصوص
روشنفکران و فرهیختهگان و سرآمدان آن جامعه انجام میشود،
عینک ایدئولوژی دخول را به دور انداخت
تا رفتار جنسی چهرهی انسانی خود را به ما بنمایاند
و سکس، به معنای رفتار جنسی برابر و با هدف لذت طرفین، زاییده شود
منبع سایت رادیو
زمانه