و اگر تصویری از لُختی بدست میدهد
نتیجهی دریافت و شهود شاعرانه و نوعی ناگزیریِ هنریست
و اگر غیر از این رفتار کند مثل تمام شاعرها و نویسنده های ایرانی خود را سانسور کرده است.
عشق واقعی دشتی از هوسهای بیتوقف است،
ما همه هوسرانیم اما هوس را برنمیتابیم!
هوسبازیم اما وقتی میخواهیم کسی را تحقیر کنیم به او لقب «هوسباز» میدهیم!
هوس نوعی علاقهست، علاقهی رسیدن به لحظهی لذت،
لذت هنری نیز نقطهی اوج هرگونه لذتیست.
البته ارگاسم نیز بزرگترین لذت را به دست میدهد
اما تفاوتش با لذت هنری، مثل تفاوت هنر پورن و هنر اروتیک است.
بهتر است همین جا تاکید کنم که من مخالف پورنوگرافی نیستم
با اینهمه آن را برخوردار از عمق و لذت عمیق نمیدانم.
هنر پورن هوس را تحریک می کند اما مخاطب را هرگز به لحظهی لذت عمیق نمیرساند،
بر عکس آنچه که در هنر و ادبیات اروتیک وجود دارد.
متاسفانه هنوز ادبیاتچیهای ایرانی درک درستی از اروتیسم ندارند.
حتا ویکیپدیای فارسی شعر اروتیک را متنی تعریف کرده
که هدفش برانگیختن شهوت است و کارش توصیف صحنههای عشقبازیست
و آنچنان که پیداست خانه از پایبست ویران است.
ماندهام اگر بخواهند شعر پورن یا پورنوگرافی را تعریف کنند چه میگویند!
آنها مثل همهی نویسندهها و منتقدان ایرانی و عرب تعریف هنر پورن را
جایگزین هنر یا شعر اروتیک کردهاند.
اولین راه تفکیک شعر اروتیک و پورن،
درجه شعریت آنها، تکنیکها و نوع خیالپردازیهاییست
که در آنها به کار رفته است.
به عنوان مثال شعر پورن مملو از خیال است
اما شعر اروتیک تخیلمحور و پر از حسآمیزیست.
در هر دو ممکن است تصاویری از لُختی ببینید
اما در شعر پورن صرفا توصیف این لختی و درجه تحریک مخاطب مهم است،
چرا که هدف شعر پورن تحریک جنسی مخاطب است
اما در شعر اروتیک هدف اول تحریک قوه زیباییشناسی هنری خواننده است
و این هر دو با هم فرقها دارند
شعر اروتیک نتیجهی خواهش حسی و اشتیاق و عشق به بازی با تن است
اما در شعر پورن همه چیز در کنشی سکسی خلاصه میشود
و عشق و حسّیت عاشقانهای در کار نیست.
البته منظورم این نیست که پورنوگرافی بد است یا نباید به سمتش رفت.
من شخصن حداقل دو مجموعه شعر سراسر پورن منتشر کردهام
غرض این است که با متن اروتیک مثل متن پورن برخورد نکنیم
و بر تفاوتهایشان اشراف داشته باشیم.
برخی ادعا میکنند که من ضداخلاق هستم و شعرم در خدمت مردم نیست.
میگویند ادبیات من فاسد است چرا که اغلب سکسی و اروتیک مینویسم
و این را ضعف من میدانند.
در حالی که خودشان درک درستی از شعریت ندارند و نمیفهمند
که شاعر وقت نویسش جز سکس با صفحهی سفید نمیکند،
عدهای ریاکار و اخلاقپیشه که تعریف اخلاق را با ریاکاری اینهمان کردهاند،
شعر و رمان عاشقانه مینویسند،
اما حتا از آوردن کلمه بوسه در متنشان خودداری میکنند
تا مبادا به ادارهی سانسور و اخلاق مردمی بربخورد!
اینها مشتی مُلایند که جز روضه کتابت نمیکنند و جز کتیبهی مذهبی نمینویسند.
من یکی به شخصه از حافظ گرفته تا نیما و شاملو از همه بزرگان تاریخ ادبیات فارسی
گریزانم چرا که حتی یک صفحهی اروتیک ننوشتهاند
و اگر نوشتند جز برای تحقیر و تمسخر و فحاشی نبوده است،
از این بابت اینان با حذف بخش مهمی از ادبیات، جز خیانت به ادبیات نکردند.
میگویند من ذهنی منحرف دارم.
در حالی که مسیر تاریخی ادبیات مدرن فارسی انحرافی و مذهبی بوده!
چپ و راست ندارد، ما هرگز جز ادبیات شیعی نداشتیم، جز مخفیکاری در ادبیات نکردیم،
هنوز هم از ریسک و خطر میترسیم مبادا که به مردم بربخورد!
در حالی که نویسش خلاق، عمل و کنشی سکسیست،
اگر میخواهید درست بنویسید، باید درست باشید
و نباید به قضاوت مردم فکر کنید.
رویای سکسی یا ارگاسم متنی
اصولا هرکس که خواب میبیند، توانایی شاعری دارد،
در واقع هرکس که خواب میبیند با کسی خوابیده واقعن در خواب با یکی میخوابد،
همهچیزی در این زندگی از ساختار خواب تبعیت میکند
کمااینکه خودِ زندگی خوابیست که در بیداری میبینیم،
ما حتا وقتی در بیداری با کسی میخوابیم برای لحظاتی خواب میبینیم
که البته طول این لحظات را نمیتوان با مقیاس زمان علمی یا خطی اندازه گرفت.
در اصل همهی ما وقت سکس لحظاتی را در فانتزیهایمان طی میکنیم
که طول زمانیِ متفاوتی با لحظات معمولی دارند
و ذهن در این حالت سرعت زیادی پیدا کرده و مسیری را طی میکند
که در حالت عادی گذشتن از آن زمان زیادی میبرد.
در واقع وقت ارگاسم، ذهن از قواعد زمان ذهنی پیروی میکند
و باعث میشود این فاصلهی زیاد، در حداقل زمان ممکن طی شود.
هنگام نویسش خلاق نیز همین اتفاق میافتد، با این تفاوت
که وقتی شما با معشوقتان میخوابید، دقیقن در لحظات سرشار از ارگاسم و فانتزی،
شبح دیگری را در آغوش میگیرید،
همان شبحی که وقتی خواب میبینید با آن میخوابید.
این شبح وقت نویسش شعر روی صفحهی سفید دراز میکشد
و محال است یک شاعر واقعی وقت نویسش یک شعر خلاق، بتواند او را شناسایی کند.
این دو شبح هر دو یک نفراند یا هردو شبح، همزاد یکدیگراند،
چه آن شبحی که در خواب سراغ هر کسی میآید
و چه آن شبحی که مثل شیطان زیر قلم شاعر غلت میزند،
یکی شما را به ارگاسم، و آن دیگری شاعر را به لحظهی لذت هنری میرساند.
به معنای دیگر، هر شاعر ژنی، به سکس با این شبح اعتیاد دارد
و به همین دلیل اگر مدتی ننویسد، افسرده میشود.
در واقع دلیل اینکه برخی شاعرها وقتی خلاقیتشان کم میشود یا نمیتوانند بنویسند،
انگیزه از دست میدهند و میل به خودکشی دارند
فقدان حضور شبحیست که وقت نویسش، مولف را از این دنیا جدا میکند
و به جای دیگری میبرد، همان جایی که وقت ارگاسم تجربهاش میکند،
هیچ مولفی هرگز نمیتواند این بینفسی و وصل شدن به ماهیت هستی را
در لحظه خلق به درستی توضیح دهد.
به عبارت دیگر، محل تخیل، جهان دیگریست
که شاعر ماکتی از آن را وقت نویسش در متن خلق میکند.
هدف اصلی شاعر نومدرن، تولید فضای تازه است،
فضایی که با همین لذت متنی و عشقبازی با شبح متنی در ارتباط است.
در واقع فضای جدید متنی همان ماکت دنیای دیگرست
که در لحظهی ارگاسم و بینفسی اتفاق میافتد.
از این رو هنگامی که یک شاعر اثر مهمی خلق میکند،
خودش اولین کسیست که از آن لذت میبرد و به ارگاسم میرسد.
اینکه روی گزارهی «شاعری عشقبازی با صفحهی سفید است» همیشه تاکید میکنم،
مقصودم از صفحهی سفید، همان بستر و تختخواب متنیست.
به این معنا که وقت نوشتن هر شعر بزرگ، سکسی بزرگ نیز اتفاق میافتد.
اساسن هرگونه خلقی، خالق را به لحظهی لذت میرساند،
مثلن وقتی با یکی میخوابید و به ارگاسم میرسید، لذتی بیمثال میبرید
چون نتیجهی این ارگاسم خلق و تولد نوزاد است.
شاعر هم وقتی خلق میکند همان لذتها را میبرد.
شما در عشقبازی رفتار شاعرانهی جسمی،
و وقت نوشتن شعر عشقبازی کلامی دارید.
درواقع بُعد شهودی اروتیسم است که کارکردی به شدت هنری دارد
و متن پورن فاقد این شهود متنیست.
به عبارت دیگر عمل سکس در شعر اروتیک حداقل کارکرد متنی را دارد
و نقش محوری را در اینگونه متون، شهود هنری ایفا میکند.
اروتیسم در شعر نوعی راه و رسم و استعارهای از لذت هنریست.
در این بین تخیل نیز پلیست که عشقبازی را به نویسش شعر مربوط میکند.
در واقع تخیل سلسله مراسم برگزار شده در شعر است
که در آن شیوه و طرزی پیاده شده و با ایجاد ریتم در کلمات، زبان را بدل به استعاره میکند.
اصولن شعر وجود دارد تا جهان اروتیک باشد.
بسیاری اروتیسم را با عمل سکس اشتباه میگیرند.
در حالی که اروتیسم ربط زیادی به رابطهی جنسی ندارد،
تولید مثل نقطهی نهایی عمل جنسیست
در حالی که مقصد اروتیسم فقط لذت است.
در واقع اشتیاق به لذتبری باعث میشود که تولید مثل به تعویق بیافتد.
به همانگونهای که تانترائیستها استاد این تعلیقاند.
به بیان دیگر تفاوت شعر پورن و شعر اروتیک همان فرقیست
که سکس معمولی با سکس در تانترا دارد.
هر دو طرف فعالند و سعی میکنند هر چه سریعتر به قله یا ارگاسم برسند،
در این سکس انرژی تولید نمیشود بلکه از دست میرود
هر دو طرف طوری عمل میکنند تا انرزیشان آزاد شود
یعنی اینکه معمولن به ارگاسم نمیرسند یا تا حد ممکن آن را به تعویق میاندازند
و اینگونه مدت زمان ارگاسم را طولانیتر میکنند
در سکس تانترایی ما با دو عنصر توسعهی بدنی و آزادسازی طرفیم
و همین دو خصیصه اصلیِ شعر اروتیک است که جز در آزادی تولید نمیشود
و غیر از انرژی آزاد محتوایی ندارد.
ما در شعر اروتیک، با تداوم این ارگاسم، سعی میکنیم،
طول مدت لذت هنری را به بینهایت برسانیم و اثری به دست دهیم
که ماندگاری بالایی داشته باشد.
در سکس معمولی، لذت در خدمت تولید مثل است.
اما در اروتیسم هیچچیز جز لذت وجود ندارد و هدف فقط لذتستانیست.
از این رو شاعر، یک روسپی متنیست که قصد دارد
همه را به لحظهی لذت هنری برساند تا شاید از این طریق شعف را وارد زندگی کند.
تفاوت بین زبان معمول و زبان شعری هم مثل تفاوت عمل جنسی و رفتار اروتیک است،
هدف زبان پیامرسانیست یعنی زبان وسیلهی ارسال پیام است
اما در زبان شعری، خصیصهی پیامرسانیِ زبان، منحرف و مختل میشود.
به عبارت دیگر، زبان عادی یا گفتار روی لب حرکتی به سوی گریز دارد یعنی فرار میکند
اما زبان شعری در متن رفتاری ایستایی دارد
یعنی میماند تا پیام دچار تعلیق شود.
از این رو کار شعر پیامرسانی و ارائه مضمون نیست
در حالی که هدف تمام شاعران سبک هندی مضمونسرایی بوده است.
به عبارت دیگر زبان شعر نومدرن همان زبان روزمره است
اما چیزی با آن گفته میشود که ارتباطی با مفاهیم عامهپسند ندارد.
همانطور که میدانید تعداد روشها و شیوههای رابطهی جنسی از بیست تا تجاوز نمیکند.
اما بی نهایت طریقهی اروتیکی وجود دارد.
یعنی با هر حرکت تخیل، ما با امری اروتیک مواجه میشویم
چرا که اساسن هنر را نمیتوان طبقهبندی کرد.
ما در شعر آزاد بینهایت فرم داریم
چرا که شعر آزاد با اروتیسم و آزادی، و شعر کلاسیک با عمل جنسی پیوند دارد.
سکس حیوانات تانترایی نیست چون تنوع ندارد و اساسن حیوان سکس میکند
گونههای مختلف حیوانی معمولن مثل هم سکس نمیکنند
اما سکس حیواناتی که از یک نوعاند هیچ تفاوتی با هم ندارد
و در عمل جنسی رفتاری تکراری دارند.
تمام اسبها یک جور با هم آمیزش دارند و محال است هرگز شیوه عوض کنند،
زنبورها نیز اگرچه مثل اسبها سکس نمیکنند اما مدام یک جور با هم نزدیکی میکنند
از این جهت کردارشان اروتیک نیست
چون توجهی به تنوع طرز و شیوه ندارند
و تنوع در اجرا یکی از خصیصههای مهم شعر اروتیک است.
خلاصه اینکه نهایت اروتیسم،
طبیعی کردن سکس و همسان کردن آن با دیگر کردارها و رفتار زیستی و انسانیست.
اگرچه بدون جنسیت نیز هیچ جامعهای وجود نخواهد داشت
چرا که دیگر تولید مثلی در کار نخواهد بود.
از این نظر هم اثر پورن و هم هنر اروتیک باید وجود داشته باشند
اما نباید با هر دو نوع برخوردی یکسان داشته باشیم.
این مقاله صحبتهای آقای عبدالرضایی است در کالج شعر که بصورت ویس ارائه دادهاند.
لینک ویدیوی این بحث در یوتیوب
https://www.tribunezamaneh.com/archives/134071