در آغوش من راه گم نمیکنی
زاویهی سیبهای کال، دایره و مثلثام
از یک گوهر اند
همهی راهها به دخترانهگیِ من ختم میشوند
تو وسوسهی پرواز را مزه کن
در رنگینکمان اوج
با تارهای جیغ من
در نفسِ شبنمها
نشانها با تیر میآمیزند
از سخاوت من بگیر
انچه که بایستهی لحظه است
از کوزه برون تراود هر انچه
در ،اکنون، دارد
هیچ راهی جدا از من نیست
راه منم
و
تو
معشوقِ در راهِ من
رهگذر