پذیرش دیگری با روی‌کردی متأثر از پست مدرنیسم،

۱۴۰۲ شهریور ۲۴, جمعه

طاهره

 


طاهره قره‌العین

فریاد این زن شاعره، علیه روحانیون مرتجع
از زیر دیوارهای بانک ملی به گوش می رسد
27
مرداد سال‌گرد قتل یکی از برجسته ترین شعرای زن ایرانی است.
گاه درحیرتم از این همه آه و ناله هائی
چرا جز انگشت شمارانی، از او یاد نمی‌کنند؟
این که بهائی بود یا نبود؟
برای من بی تفاوت است،
بویژه که آغاز جنبش "بابیه" را جنبشی مترقی و علیه ارتجاع مذهبی
در تشیّیع می دانم.
اما، مهم، دانش، احساس شاعرانه، جسارت کم نظیر و ایمان اوست
که نباید فراموش شود
در 36 ساله‌گی به فرمان ناصرالدین شاه به طرز فجیعی به قتل رسید
یعنی خفه‌اش کردند
شرح کشته شدن او به تحریر در نیامده، اما گفته می‌شود
که هنوز نیمه جان بوده که او را به چاهی می‌افکنند
و آخرین نفس‌ها را که شاید آخرین آن "آه" افسوسی بوده
در آن چاه می‌زند
هر زمان که از کنار بانک ملی ایران، در خیابان فردوسی عبور می‌کنید،
یادتان باشد که این بنا،
روی زمین باغی بنا شده که به باغ ایلخانی معروف بود
و قره‌العین در آن نیمه جان به گور شد
زیر کدام سنگ و آجر کدام ضلع این بنا قرة‌العین خفته است؟
آن که خطاب به قدرت دوران و مرتجعین مذهبی
که در رکاب قدرت دربار مستبد شاهنشاهی بودند سرود

تو و تخت و تاج سكندری
من و راه و رسم قلندری
اگر آن خوشست، تو در خوری
و گر این بدست، مرا سزا

و آنچه که در باره مترقی بودن جنبش بابیه و مساوات طلبی
و ارتجاع ستیزی آن گفته می‌شود
در ابیات زیر که از سروده‌های قره‌العین است، به عیان آشکار است
و او را به جرم همین گفته‌ها و اعتقادات خفه کردند
نه به جرم بهائی بودن،
که در اصل در دوران او جنبش بابیه مطرح بود و نه بهائیت
و اگر در جمهوری اسلامی انتشار آثار او ممنوع است
و نام بردن از وی در مطبوعات "جرم"
بهائیت و بهائی بودن او بهانه است،
چرا که ارتجاع ستیزی و مساوات و عدالت خواهی قره‌العین است
که جمهوری اسلامی و روحانیون حاکم، با آن مسئله دارند و با آن مخالف اند
جان کلام این‌جاست. سخن شناسی هم این‌جاست

دیگر ننشیند شیخ بر مسند تزویر
دیگر نشود مسجد دكان تقدّس
ببریده شود رشته‌ی تحت الحنك از دم
نه شیخ بجا ماند نه زرق و تدّلس
آزاد شود دهر ز اوهام و خرافات
آسوده شود خلق ز تخییّل و توّسوس
محكوم شود ظلم ببازوی مساوات
معدوم شود جهل ز نیروی تفرّس
گسترده شود در همه جا فرش عدالت
افشانده شود در همه جا تخم توّنس
مرفوع شود حکم خلاف از همه عالم
تبدیل شود اصل تباین به تجانس

از قره‌العین شروع کنیم، به پروین اعتصامی برسیم
و از فروغ فرخزاد بگوئیم، به خانم سیمین بهبهانی
مبادا که یادمان برود، این راه دراز چگونه و به چه قیمتی طی شده
و چشم انتظارات بر خاک خفته، تنها در گورستان ظهیرالدوله و یا امامزاده طاهر
و گوشه هنرمندان در بهشت زهرا نخوابیده اند
زیر دیوارهای بانک ملی در خیابان فردوسی هم خفته اند
آن‌ها که در این راه جان باختند
و گلوی‌شان را آن‌قدر فشردند تا به دیدار مرگ بروند
و تا آخرین دم حاضر نشدند فریاد خویش را در گلو خفه کنند
قره‌العین از این قبیله است! قبیله‌ای که یادشان آتش به جان می‌زند

از كتاب شادروان یحیی آرین پور
(ازصبا تا نیما)
و از میان یادداشت‌های زنده یاد احسان طبری
گزیده‌ای را برای معرفی قره‌العین و قرار گرفتن در فضای خوف‌ناک سلطه‌ی ارتجاع مذهبی
و مقابله با این سلطه که پیوسته در زیر پوست ایران وجود داشت،
برای‌تان انتخاب کرده‌ام که می‌خوانید
زرین تاج را شیخیه " قرة‌العین" و بابیه " طاهره" لقب دادند.
وی فرزند حاج صالح قزوینی و همسر ملا محمد برغانی بود.
در سال 1233 هجری قمری در قزوین به دنیا آمد
فقه و اصول و كلام و ادبیات عرب را نزد پدر آموخت
آثار شیخ احسائی و سید رشتی را مطالعه كرد
و با سید رشتی مكاتبه و ارتباط برقرار كرد
و سید در رسائل خود او را قره‌العین نامید
مطالعه آثار و عقاید شیخیه زنده‌گانیِ او را دگرگون ساخت
پس‌از سه سال طلاق ازشوهرش
به قصد دیدن سید رشتی به كربلا رفت
وقتی به آنجا رسید که سید در گذشته بود
قره‌العین در آن زمان 29 سال داشت
در خانه سید اقامت گزید و از پس پرده به تدریس و افاده‌ی طلاب پرداخت
جمعی به خانه سید رشتی ریختند كه قره‌العین در آن‌جا منزل داشت
ناچار به بغداد رفت و در آن‌جا نیز به دستور والیِ بغداد توقیف
و بعد به فرمان سلطان عثمانی
در اوائل سال 1263 هجری قمری به ایران بازگردانده شد. وارد قزوین شد.
پس از كشته شدن عمو و پدر شوهرش بدست پیروان سید باب، به تهران آمد
و به دشت "بدشت" در هفت کیلومتریِ شاهرود رفت
و در انجمنی كه در آن‌جا برپا شده بود شركت كرد.
حضور بی حجاب او در آن انجمن غوغائی برپا كرد
از آن‌جا به قزوین بازگشت
بعد از كشته شدن باب او را از قزوین به تهران آوردند و در باغ محمود خان، كلانتر تهران،
در یك بالا خانه بی‌پله زندانی كردند.
در آن‌جا زندانی بود تا وقتی كه به ناصرالدین شاه تیراندازی شد
در این زمان 36 سال بیش‌تر نداشت.
به امر شاه كه دراین ترور جان بدر برده بود
و وزیرش "میرزا آقاخان نوری” او را در باغ ایلخانی
(محل کنونی بانك ملی ایران)
كشتند
مفتی بغداد در ترجمه حال او می‌گوید
( من دراین زن فضل و کمالی دیدم كه در بسیاری از مردان ندیده ام
او دارای عقل و استحانت و حیا و صیانت بسیار بود)د
او در شعر سخت متاثر از متقدمان، از جمله مولانا جلاالدین
و همچنین جامی است
زنده یاد احسان طبری می‌نویسد
در فقه، اصول، كلام، ادبیات عرب دستی قوی داشت
و در كربلا هنگام اقامت در اندرون خانه حاج کاظم رشتی
از پس پَرده تدریس می‌كرد و به سبب شعر و نثر استادانه‌ی خویش
در سراسر ایران معروف است
وی پس از دعوی باب به او پیوست و جزء 18 تن پیروان اولیه
با حروف "حی" است
در تمام جریان مبارزات بابیه با شجاعت حیرت انگیزی
عقاید آن‌ها را تبلیغ می‌كرد.
دراجتماع بی حجاب در مقابل جماعتی حیرت زده ظاهر شد
و مردان را برادران خود خواند
در ایام بابیان در قلعه طبرسی، سالی در زندان ماند و پس از توطئه نیاوران
(ترور ناکام ناصرالدین شاه)
به دستور شاه و "آقاخان" صدراعظم شاه،
در باغ ایلخانی
او را كه با دلاوری از قبول پیشنهاد تسلیم
و انكار عقاید باب بشدت سر باز زده بود خفه كردند
او بی شک از اعاظم زنان تاریخ کشور ماست
علی خدائی.

طاهره اندکی پس از ازدواج، به همراه همسرش برای سیزده سال
به کربلا و نجف رفت
و تحصیلات در زمینه‌ی فقه، کلام و سایر علوم دینی را دنبال نمود.
او موفق شد در کربلا در محضر سیدکاظم رشتی تدریس نموده
و در سال ۱۸۴۱ به همراه همسر و خانوده‌اش به قزوین بازگردد.
در طول این مدت، همسرش به تحصیل نزد ملامحمدباقر قزوینی
از روحانیون اصولی می‌پرداخت
و طاهره به شیخیه گرایش داشت.
در بازگشت به قزوین این دو از یکدیگر جدا شده و پس از وقفه‌ای سه ساله،
در سال ۱۸۴۴ طاهره به همراه خواهر و شوهرخواهرش به کربلا بازگشته‌اند.
در طول این سه سال، طاهره افکار جدید شیخی را به‌صورت علنی تبلیغ می‌کرد.
همین باعث شده بود تا همسر، عمو و پدرش او را
به خاطر گرایشش به شیخیه سرزنش کرده
و او را از مطالعه‌ی بیش‌تر افکار شیخی برحذر بدارند.
به نظر می‌رسد او نیز ابتدا از حمایت عموی کوچکترش ملاعلی
و بعدتر از حمایت شوهرخواهرش ملامحمدعلی قزوینی
(که بعدها یکی از حروف حی شد)
برخوردار بوده‌است.
طاهره بعد از شیخ احمد احسایی، با جانشین او سید کاظم رشتی،
رهبر شیخیه مکاتبه داشت.
در همین مکاتبات بود که به وسیله او به «قره‌العین» ملقب شد.
سیدکاظم رشتی سخت تحت تأثیر استعداد این زن جوان قرار گرفت.
از طرفی او خوشحال بود که در میان خانواده برغانی،
که شیخیه را تکفیر کرده بودند،
به‌جز ملاعلی هواداری دیگر نیز یافته‌است.
در این میان طاهره تصمیم گرفت با خواهر و شوهرخواهرش
دوباره به کربلا بازگردد.
ملاصالح نتوانست او را از تصمیم خود بازگرداند.
از سوی دیگر ملا صالح هرگز فتوای تکفیر شیخیه توسط برادرش را
تأیید نکرده بود.
بنابراین سفر دوم طاهره به کربلا در حدود سال ۱۸۴۳ انجام شد.
ولی سیدکاظم رشتی حدوداً ۱۰ روز پیش از رسیدن طاهره به کربلا درگذشته بود.
طاهره با حمایت بیوه‌ی سید کاظم رشتی، اجازه یافت که به تدریس شاگردان سیدکاظم از پس پرده بپردازد.
طاهره در منزل رشتی برای سه گروه، جلسات درس جداگانه تشکیل می‌داد.
جلساتی که بر روی هر علاقه‌مندی باز بود؛
کلاس‌هایی که مخصوص مردان بابی بود
و همچنین کلاسی که مخصوص زنان بابی بود.
علاوه بر این‌ها، طاهره جلساتی داشت که به خواصّ یاران او تعلق داشت
و در آن‌ها تعالیم خاص شیخیه و بابیه را مطرح می‌کرد.
او در کربلا محبوبیت زیادی در میان شاگردان خود به‌دست‌آورد.
طاهره همچنین به ترجمه کتاب قیوم‌الاسماء باب پرداخت
و هر روز آن کتاب را در مدرس خویش تفسیر و تدریس می‌کرد.
به گفته ریچارد فولتز، این طاهره بود که به فکر تشکیل جلسه‌ای با حضور همه بابی‌های سرشناس افتاد.
برجسته‌گان بابی دعوت او را پذیرفتند و در ربیع‌الثانی سال ۱۲۶۴ هجری قمری
و هم‌زمان با محاکمه‌ی سیدعلی‌محمد باب
در آذربایجان،
این اجتماع در روستای بَدَشت
از توابع شاهرود که روستایی در تقاطع راه تهران-مشهد و راه مازندران-هزارجریب-شاهرود بود تشکیل شد.
دربارهٔ وقایعی که در بَدَشت رخ داد، منابع مختلف نظرات گوناگونی ابراز کرده‌اند.
بر روی بسیاری از جزئیات رویدادها اختلاف نظر وجود دارد.
نگار متحده مدت کنفرانس را سه هفته ذکر کرده‌است.
ولی هدی محمودی مدت کنفرانس را ده روز می‌داند.
دربارهٔ اهداف تجمع بابیان در بدشت، افسانه نجم‌آبادی می‌نویسد
به‌دنبال شدت گرفتن سرکوب بابیان،
رهبران بابی در بدشت جمع شدند تا در مورد سمت و سوی آینده آئین جدید تصمیم بگیرند.
از دیدگاه خوان کول، هدف از گردهمایی بدشت آزادسازیِ سیدعلی‌محمد باب بود

که در آن زمان در قلعه ماکو در زندان بود.
ماریون وودمن هدف کنفرانس را اعلام جدایی و استقلال کامل
آئین باب از اسلام دانسته‌است.
به گفته منگول بیان این‌که سران بابی در بدشت به دنبال یک قیام مسلحانه بودند مطلقاً غیرقابل تردید است.
طاهره در اجتماع بدشت سخنرانی نمود و با حاضر شدن
بدون نقاب روبنده حاضران را شوکه کرد.
او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام
و نَسخ احکام و سنن قدیم را اعلام نمود.
این اتفاق باعث افزایش نگرانی‌های دولتیان و علما در آن زمان شد.
به گفته امانت، بیش‌تر منابع تأکید دارند که طاهره پیش از واقعه بدشت
هیچ‌گاه بدون روبنده در میان عموم حاضر نشده‌است.
طاهره به همین مناسبت شعری نیز سرود و ملغی شدن احکام اسلامی را
چنین تشریح کرد:
ای عاشقان ای عاشقان شد آشکارا وجه حق
رفع حًُجب گردید هان از قدرت رب‌الخلق
آمد زمان راستی کژّی شد اندر کاستی
آن شد که آن می‌خواستی از عدل و قانون و نسق

برخی از فعالان حقوق زنان، طاهره را الگوی مبارزات زنان دانسته‌اند.
برای نمونه ماریان هانیش،مادر رئیس‌جمهور اتریش و بنیان‌گذار جنبش نوین زنان
در سال ۱۹۲۵ گفت که در فعالیت‌های خود از زندگی طاهره الهام گرفته‌است.
به گفته کاوه لوئیس همت او از اولین قهرمانان
با این‌حال ریچارد فولتس، لوئیس بِک و گیتی نشاط
با رد دیدگاه آن دسته از نویسندگان معاصر
که کشف حجاب طاهره را فمینیستی تعبیر می‌کنند،
این کار طاهره را بیش‌تر سمبل لغو شریعت اسلامی
و گرویدن به آئین جدید می‌دانند.
دنیس مک اوئن نیز در نقد و بررسی کتاب
«تاریخچه‌ای کوتاه بر آیین بهایی»
نوشته
پیتر اسمیت به تصویر افسانه‌گونه‌ای که بهاییان از طاهره ارائه کرده‌اند
اشاره دارد
و می‌گوید که اسمیت، طاهره را نه فمینیستی که به دنبال برابری جنسیتی بوده،
بل‌که زنی تحت تأثیر آموزه‌های دینی می‌داند که کنش‌هایش متأثر از شور و شوق مذهب بوده‌است.
در عین حال اکثر روایت‌های معاصر از آئین بابی بر این نکته هم اتفاق نظر دارند
که یکی از اصلی‌ترین تأثیرات اجتماعی این جنبش بهبود وضعیت زنان بوده‌است.
به عقیده فرزانه میلانی طاهره جایگاهی را که اجتماع برای زنان تعیین کرده بود
به چالش کشید، و به طرح مسئله‌ی آن پرداخت.
درست است که دغدغه‌های‌های طاهره اساساً الهیاتی بودند،
اما درخواست صریح وی که به او به عنوان یک زن فضایی داده شود
تا خودش فکر کند، به بیان عقایدش بپردازد
و صدایش در فضای عمومی شنیده شود،
به‌طور قابل توجهی اعتبار جایگاهی که به زنان داده شده بود را زیر سؤال برد.
او به عنوان یک متکلم و شاعر سخنور، سکوت و حاشیه‌ای را که ویژه‌گیِ زنان دوره‌ی او بود
به چالش کشید.
او نقش‌های جنسیتی موجود را کنار گذاشت تا نقش‌های جدیدی بیافریند.
با این‌که جنبش فمینیستی در ایرانِ آن زمان هنوز آغاز نشده
و حتی به مخیّله زنان هم نرسیده بود،
اما شرح زنده‌گیِ طاهره به وضوح نشان می‌دهد که
او در هر مرحله‌ای از زندگی تجسمِ آن جنبش بود.
طاهره حتی قبل از گرویدن به آیین بابی، به‌طور مکرر و آشکار
برخی از محبوب‌ترین و دیرینه‌ترین هنجارهای جامعه خود را به چالش می‌کشید.
تمام داستان زنده‌گیِ او در واقع بیان مخالفت و نارضایتی
از نقش‌های در دسترس زنان است.
در واقع، او با رفتار خود نه تنها دین مستقر
بل‌که کل ساختار جامعه‌ی مرد محور را برهم زد.
او از فضایل زنانه
تسلیم، خانه‌داری، عدم حضور در دید عموم و سکوت،
دوری کرد.
او با قدرتِ بیان به‌جای سکوت، ساختارشکنی به جای فرمانبرداری و حرکت
به جای حصار کشیده‌گی، ارزش‌های حاکم بر نظم مستقر را
به چالش کشید.
و‌یکی پدیا


مدفن سیدعلی محمد باب
درحیفا

شبنم

  در ساحل چشمان من شفق با اسم تو تسلیم مهتاب می‌شود موج‌های قلبم یکی پس از دیگری دست به‌دامن شب نبض خاطره‌های‌مان را به تپش درمی‌آورند در مه...

محبوب‌ترین‌هایِ خواننده‌گان وبلاگ