وقتی اسماعیل خویی برای شجریان میسراید
از
آیدا قجر
۱۳۹۵
این متن کاملِترانهی شگفتانگیزیاست
که با صدای زیبای همایون شجریان و با همراهی زیبای مژگان شجریان
فرزندان خوب محمدرضا شجریان به او هدیه شدهاست
(با آهنگ زیبایی از مجید درخشانی و شعری زیبا از اسماعیلخویی)
صدای تو را دوست دارم
صدای تو از “آن” و از جاودان میسراید
صدای تو از لاله زاران که بر باد
صدای تو از نوبهاران که در یاد میآید.
صدای تو را، رنگ و بوی صدای تو را دوست دارم
صدای تو از آن سوی شور
از پشت بیداد میآید
و جان دل من
دل و جانم از آن به فریاد میآید
صدای تو اندوه خیام را دارد
در آندم که چون کهکشان، ابری از ماهتاب و ستاره
نوای غزلهای حافظ بر آن،
شاد خواران و اندهگزاران، ببارد، بشارد صدایتو
اندوه شاد صدای تو را دوست دارم
مخالف سرای همایون و بیداد!
صدای تو در پردهی دلکش شور زیباست و بر موج زاران دشتی ،
و بر اوجساران ماهور و در هر چه گوشهست از هر چه پردهست
حریر صدایت به تحریر، چو بر صیقل برکهها بازی نور زیباست
صدای تو همبفتی از مخمل آب و از طعم آتش
صدای تو، چون روح آیینهی بیخش و بیغش
جهان در صدای تو آبیست
و زیر و بم هر چه از اصفهان در صدای تو آبیست
و هر سنت از دیر گاهان و هر بدعت از ناگهان
در صدای تو آبیست
و نو میشود کهنه، وقتی که از پنجرهی حنجرهی تو گذر میکند
و تالار پژواک را در دل و جان تو به صد چلچراغ از برافروختن
چو تالار آیینه، از چارسو شعلهور میکند
به هر گاهی از خوشترینهای بیگاه صدایت چو قالیچهای نور میآید
و زین آسمان ترشروی مرا میرباید، مرا میبرد دور
سوی مخملستان ژرف پگاه آسمان نشابور
صدای تو بیداد اندوه در شور شادی
صدای تو فریاد زنجیر و گلبانگ آزادی من صدای تو آبادی من
صدای تو هیهای ویرانی من صدای تو معنای ایرانی من صدای تو…
ای دوست! ای من! کجایی؟
که از ناکجاها میآیی و از آن مرا می ربایی
و من هیچ، من هیچتر من نه من
من منم، تا میآیی؟! و سیم نسیم است
اینک که بندد میان تو تا من پل، ای دوست!
و موسیقی غربت من نثار صدایت
که در انفجارش، من از اشک خونین
به روی صدایت فشانم گل
ای دوست….!
در شعر «صدای تو خوب است» رسانههای
داخلی نام اسماعیلخویی به عنوان سرایندهی این شعر را حذف کردند.
او خندهکنان میگوید
چه خوب که اصلاً نام شاعر به شعر پیوسته نباشد
یعنی شعر از شاعر آزاد باشد، کار خود را بکند و زندگی جداگانهی خود را بیابد
اینها نشانههای شعری است که به دل مردم مینشیند
از زمانی که محمدرضا شجریان با انتشار ویدیویی از بیماری خود خبر داد
و همهگان را حیرتزده کرد، چند صباحی گذشته است
در این میان صدای همایون و مژگان شجریان هم
که ترانه «صدای تو خوب است» را برای پدر خوانده بودند
در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد
مثل این بود که این ترانه معنای دیگری پیدا کرده بود
و با اینحال کمتر کسی از شاعر این ترانه سراغ میگرفت
صدای خوب شجریان
ترانه «صدای تو خوب است» را اسماعیلخویی سروده است
او سالیان درازیست که نامش در ایران ممنوع شده و مجموعه اشعارش را
در «بیدرکجا»ی تبعید منتشر میکند
اسماعیل خویی از جوانی به صدای شجریان علاقه دارد
و امروز هم همچنان با صدای او زندگی میکند.
میگوید شعری که برای شجریان سروده
«بازتابی در جان من است از زندگانی پربار او چون یک خواننده»
. پس از سرودن این شعر بود که محمدرضا شجریان به دیدار خویی در لندن رفت
خویی میگوید زمانی که «جوانی بیدین» بوده
از صدای ربنای شجریان لذت میبرده تا آن حد که دچار «حالتی آسمانی» میشده.
صدای شجریان را «مخملین» میداند که
《هم گوش و هوش را نوازش میدهد و هم دل آدمی را خراش》
زمانی که شعر «صدای تو خوب است» منتشر شد،
برخی خویی را به «بتسازی» و «شجریان» را به «روضهخوانی» متهم کردند.
خویی به این خردهگیریها پاسخ میدهد:
《 بت را مردم میسازند و نه یک فرد.
هراس این افراد از آن است که بتسازی به دیکتاتوری بیانجامد
که به راستی اندیشه ایشان سیاستزده》است
او میگوید:
《 ما می بایست گسترهی هنر را از سیاست جدا کنیم.
در سیاست برخی از بتها توزرد یا شیطانی از کار در میآیند
مثل هیتلر و خمینی.
برخی نیز باعث سرافرازی انسانیت هستند مثل
گاندی و ماندلا.
در گسترهی هنر حتی آزادترین و دمکراتترین حکومتها نیز بتهای هنری خود را دارند
که برآیند فعالیت هنری آنها نیز به هیچ روی افزوده شدن دیکتاتوری در جامعهشان نبوده است. 》
این از سیاستزدگی است که ما از هرگونه بتی میهراسیم
سئوال
در این میان عدهای هم صدای شجریان را خوش نمیدارند.
آنها ترانههای شجریان را با روضهخوانی مقایسه میکنند
جواب
اسماعیل خویی
درست است که فن روضهخوانی نیز از موسیقی باز بهرهبرداری میکند
و حالتی بین عزا و روضهخوانی به خود میگیرد.
《 اما این چگونگی در گوهر موسیقی ما نیست،
این موسیقی مثل هر موسیقی دیگری میتواند غمانگیز باشد یا شادیآور.
در این زمینه به گمانم احمد شاملو بیتقصیر نباشد.
او بود که در جدال خود با محمدرضا لطفی مقالهای با عنوان
《بگرد تا بگردیم 》
منتشر کرد و با موسیقی ایران برخورد دشمنانهای 》
شجریان: یک شهروند متعهد
خویی اعتقاد دارد که گونهای از موسیقی که شجریان در آن «استاد» است
به عنوان موسیقی «متعهد» شناخته نشده و کلاسیک است.
اما در برخی از ترانههای شجریان مانند «مرغ سحر» اشارهها و کنایههای سیاسی
میتوان سراغ گرفت که او را به عنوان هنرمند و خوانندهای متعهد جلوهگر میکند:
《 اشکالی ندارد که موسیقی ما سرتاپا متعهد سیاسی و اجتماعی نباشد.
سنجههای ارزش هنری در جای دیگری است نه در تعهد.
من چی گفتن را از چگونه گفتن جدا میکنم.
شعر میتواند هر چیزی باشد اما آنگاه ارجمند میشود که گفتهاش را خوب و شاعرانه بگوید.
چگونه گفتن است که به شعر ارزش میدهد؛
بسا کار متعهد که ارزش هنری چندانی ندارد
و بسا کار نامتعهد که از نمونههای والای هنر است.
شجریان پس از انقلاب نشان داد که شهروندی متعهد است
و این بر ارزشهای هنری او در زمینه موسیقی و آواز بسیار》 افزود
اسماعیل خویی بر آن است که موسیقی شجریان
«از دل و جان مردم ما برمیخیزد»
و از سوی دیگر شجریان به گمان او در مقابل
«جهل و جنونی که دشمنی با هنر و خصوصاً موسیقی از ویژگیهای آن است»
ایستادگی کرده:
او بیش و پیش از هر چیز خواننده طراز اولی است.
حنجره بسیار توانایی دارد و موسیقی ملی ما را استادانه میشناسد.
برخی از سازها و آهنگهایش را خودش ساخته و میتوان گفت هم خواننده،
هم آهنگساز و هم موسیقیشناس است
اما ویژگی دیگری در شجریان وجود دارد
که به باور خویی او را به قهرمانی ملی تبدیل کرده:
《بعد از انقلاب رفتار شجریان رفتاری قهرمانانه بود
که از تلویزیون آخوندی خواست آوازش را پخش نکنند.
او رویاروی دشمنی ذاتی با موسیقی ایستاد و همچنان هم ایستاده است. 》
اگر دستگاه آخوندی کاری به او نداشته از ناتوانی بوده و نه از نخواستن
به رسم حقیقت و زیبایی
پس از آنکه نام اسماعیل خویی به همراه نادر نادرپور در حمایت از آزادی بیان سلمان رشدی
در پی فتوای قتل او منتشر شد،
جمهوری اسلامی سعی کرد نام خویی را از ادبیات معاصر ایران خط بزند.
در نخستین گام آثار او را از کتابفروشیها و کتابخانهها جمعآوری کردند
و با این حال هرچند گاه یک بار که گشایشی اتفاق افتاد،
اثری هم از او منتشر شد. خودش معتقد است که یا
«از دستشان در رفته»
یا
«میخواستند لاپوشانی کنند»
در شعر
«صدای تو خوب است»
هم رسانههای داخلی نام اسماعیل خویی به عنوان سراینده این شعر را حذف کرد.
او خندهکنان میگوید
چه خوب که اصلاً نام شاعر به شعر پیوسته نباشد.
یعنی شعر از شاعر آزاد باشد، کار خود را بکند و زندگی جداگانه خود را بیابد.
اینها نشانههای شعری است که به دل مردم مینشیند
در مرداد ۱۳۹۳ بود کتاب
«به رسم حقیقت و زیبایی»
نوشته محمود معتقدی در شناخت اشعار اسماعیل خویی را از کتابفروشیها جمع کردند.
این کتاب یک هفته روی پیشخوان کتابفروشیها قرار داشت
و در همان مدت اندک بیشترین شمارگان آن به فروش رفت
اسماعیل خویی میگوید
اصراری به انتشار کتاب در ایران ندارد .
گو آنکه دریای ما آنجاست و ما بیرون از ایران مثل برکههای تک افتاده در کویر هستیم
همانطور که اردلان سرافراز میگوید
زمین ما را از سویی فرومیکشد و آفتاب از سویی دیگر فرامیکشد
اسماعیل خویی تا زمانیکه در ایران زندگی میکرد
هفت مجموعه شعر به چاپ رسانده بود.
آثار او اکنون به ۴۰ دفتر رسیده و دستکم بیست دفتر شعر دیگر آماده انتشار دارد
منبع : سایت رادیو زمآنه