در فرازونشیب تنم،
روییدن غنچهها در نوک پستانهایم،
باریدن شکوفهیِ درز رانهایم،
عشق را،
بازیِ عشق را،
حتی
عشقبازی را،
به سزاوارهگیِ عاشقانه میتابانند
اوج سازت را
بهسرمستی میکشاند
کوک میگیرد
که تازهگیهای پیشدرآمد را با شور بنوازی
تا در فرود،
پردههای اوج تو را
به فریادِ تحریر
در گلوگاهم بنشاند
لرزهای اوج من
در فراسوی زمان
از گلوگاهم جاری میشوند
در گوهرگاهم آرام میگیرد
https://www.facebook.com/didar.didareto
اوجساز؛
همآغوشیِ نغمه و تن
نقدی بر شعر «اوجساز»
شعر «اوجساز» تجربهایست در مرز میان موسیقی و بدن؛
متنی که در آن، عشق نه صرفاً احساس،
که بهسان نغمهای در جریان تبدیل میشود.
شاعر با بهرهگیری از واژگان و مفاهیم موسیقی ایرانی
چون شور، اوج، فرود، پیشدرآمد، کرشمه، تحریر و گوهرگاه ــ فضایی میآفریند
که در آن، بدن به ساز بدل میشود و عشق به اجرا.
در این شعر، رابطهی عاشقانه از سطح توصیف رمانتیک فراتر میرود
و به حوزهی زیباییشناسیِ نغمه و لمس پا میگذارد.
شاعر با زبان استعاری و شهودی، مرزهای سنتی میان «عشق» و «عشقبازی» را درمینوردد
و نشان میدهد که هر دو در ساحت شعر،
به یک معنا بازمیگردند:
بیان شور زیستن از راه موسیقی تن و نوا.
از دیدگاه زبانشناسیِ شاعرانه، «اوجساز» نمونهای شاخص از زبانی است
که اروتیسم را در سطح استعاره بازتاب میدهد.
واژگان مرتبط با رویش و نغمه
(«غنچه»، «شکوفه»، «شبنم»)
نه تنها تصاویر شهوانی،
بلکه نشانههای زایش و موسیقاییبودن عشق را القا میکنند.
به تعبیر رولان بارت،
این همان لحظهی «لذت متن» است که در آن، معنا و صدا و تن بههم میپیوندند.
ریتم درونی شعر، همچون حرکت از پیشدرآمد به اوج و فرود در موسیقی ایرانی،
بازتابدهندهی سیر تدریجیِ تجربهی عاشقانه است.
تکرار واجهای نرم و مصوتهای کشیده،
به اثر حالتی ملودیک و روان میبخشد و شعر را از «بیان» به «اجرا» نزدیک میکند.
«اوجساز»
در نهایت شعریست دربارهی همآغوشیِ عشق و موسیقی؛
متنی که در آن، زبان و بدن، هر دو سازند و نواگر.
شاعر در این اثر با جسارت و صداقت،
تجربهی عشق را از سطح گفتار روزمره به سطح نغمهی شاعرانه ارتقا میدهد
و از این رهگذر، پیوندی نو میان شعر و شور پدید میآورد.