عکس هم آغوشیات
در آینهی خیالم پیداست
باور شاخه را بهبهار،
میبینم
که هر کجا بنشانی
رویای ابریشمیِ تکرار،
میبیند
لای لبان صدف، شبنم میکارد
مروارید، در دل صدف
تشنهگیِ آب را از لبانت فرو مینشاند
رویای آغوشبههمِ
تو با من اما
در انتظار بوسهایست
از لبانِ جام شرابم
که جدائی نتوانی از تشنهگی
چرخ میزنم در هوای دو کبوتر
هوس از رگکردهگیها میریزد
که اوجشان، پنهان در لبان توست
پسته آبستن لبخند
دلتنگی از مویرگهایاش میچکد
فضای شبنم، تنت میکنم
که بهگرمای ساحل اُنس بگیری
شادیَت در هیجانِ اوج،
آرامش فرودَت از قله،
در میان ستارهگونیِ بلوغ دو سیب،
آغوشانهترین بارانیست
که هیچ فصلی چنین خیسم نمیکند
رهگذر