نکته نخست در مورد سازگاری یا ناسازگاری دین با حقوق بشر این است
که دینها عمدتا باستانی اند،
اما حقوق بشر پدیدهای است جدید.
گسست شاخص عصر جدید، گسست از عبودیت است؛
باور به آزادی انسان و تلاش او برای به دست گرفتن سرنوشت خویش است.
دین یعنی عبودیت و عبادت.
عصر جدید، عصر گسست از دین است.
مشخصه عمده این گسست ، دین ستیزی و دین زدایی نیست؛
بلکه دستکاریهایی در دین است تا باورهای دینی
در کار انسان عصر جدید بیسامانی پدید نیاورند.
حقوق بشر با اصل دین که عبودیت است، مشکل دارد.
موضوع حقوق بشر،
انسان به منزله انسان است.
در اعلامیه جهانی حقوق بشر مجموعهای از آزادیها برشمرده شده است
که حق هر انسانی اند.
ماده نخست اعلامیه با صراحت میگوید:
«تمام افراد بشر آزاد زاده میشوند
و از لحاظ حیثیت، کرامت و حقوق با هم برابرند»
و ماده دوم بر این مبنا قید میکند:
«هر کس میتواند بی هیچ گونه تمایزی به ویژه از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، دین، عقیده سیاسی
یا هر عقیدهی دیگر و همچنین منشأ ملی یا اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر وضعیت دیگر،
از تمام حقوق
و
همهی آزادیهای ذکر شده در این اعلامیه بهرهمند گردد».
این بینش
با نگرش دین، خاصه در نوع توحیدی آن ناسازگار است.
از منظر این دینها، در دورهای که هنوز عصر جدید آنها را
وادار به همسازی با پیآمدهای ادراک آزادی نکرده است،
نمیتوان حکم کرد که همه انسانها با هر دین و عقیدهای،
«از لحاظ حیثیت، کرامت و حقوق با هم برابرند».
بنابراین میتوان گفت
که دین اصیل سنتی،
یعنی آن دین دستکاری نشده توسط عصر جدید،
درکی از حقوق بشر نداشته است؛
زیرا حقوق بشر با گسست از عبودیت شکل گرفته است؛
اما دین بر بنیاد عبودیت بوده است.
پس دین با حقوق بشر سازگار نیست.
«دین با حقوق بشر سازگار است».
این سخن معمولاً بیش از آنکه بخواهد مدعی ثبت واقعیت در گزارهای
و
آغازگر یک بحث نظری باشد، بیان یک خواست، آرزو، انتخاب و سلیقه است.
چنین گزارهای را در این مفهوم، گزارهی گفتاری مینامیم
و معنای آنرا در گفتار جاری زیست ـ
جهانی میجوییم.
زبان استراتژیک دینی
دین، همه گیر است و مقوله هایش مانند هر پدیدهی همه شمول دیگری،
در گفتار همهگانی تعریف میشود؛
تعریف نه در معنای مرزگذاری معرفتی،
بلکه به صورت تشخصیابی در کاربرد.
زبان تخصصی دین از نوع زبان نظری نیست؛
بلکه چیزی است در زمره گفتارهای استراتژیک هدفدار
که ابزارهای آن فراهم میشود.
یکی از این ابزارها میتواند مبهم گویی و ابهام آفرینی باشد.
زبان عالمان دینی،
زبان یک شغل است و آوازه گری هایشان، تبلیغ برای متاع معینی است.
دین، موضوع همیشهگی تفسیر است.
به تعداد مؤمنان، دین وجود دارد.
اشتراک در یک فرهنگ دینی
که قاموس، آداب، رسوم، منش اخلاقی و جهانبینیِ خاص خود را دارد،
مجموعهای را مشخص میکند که به صورت طبیعی - تاریخی شکل میگیرد.
کسیکه در جامعهای با دینی خاص متولد شود، معمولاً به کیش آن جامعه درمیآید.
این وجه طبیعی آن مجموعه است.
اعتقاد دینی، اعتقاد یک مجموعه تاریخی است که اگر نباشد،
آن اعتقادها نیز وجود ندارند.
از این نظر، حکمهای اعتقادی از نوع گزاره های میاننهادی استدلال پذیر نیستند
چون آنجایی که با استدلال پیش میروند،
از منطق به صورت ابزاری برای سخنوری و آوازه گری استفاده میکنند.
منبع رادیو زمانه
محمد رضا نیکفر