شیار
گرمایِ لبانت
دور پستانهایِ من
رویاهایم را بیدار میکند
نفسهای ترا میجویند
قطرههای شبنم
در شیارتشنهام
پژواک خواستنام را
در پیرهن بوی تنت
به ژرفای نفسم میسپارم
مثل لذت آب
در لبان ترکخوردهی کویر
تسلیم شدن دلخواسته،
به لبان تو
گوش کردن شعریست
در پیچ لالائیِ شب
میخواهم که مرا بخوانی
اما
نه به اسمم
با بوسهای که طعم نخستین دیدارمان را دهد
لحظهای
که هنوز نبوسیده بودیاَم
من لبم را گاز گرفتم
دیوانهگی هوس در گوشهی لبان تو
تب کرد
شادم از یادآوریِ حجوم دگمههایم
که پیاپی باز شدند
و لبانم را نفسهای تو نوشیدند
من در چشمبرهمزدنی
ثابت کردم جاذبه را در آغوش بیپایان دو سیب،
به پای شاخه
رهگذر