آتشی در جزرومدٌ
در نگاهت فانتزیهای من میچرخند
بهاشتیاق تو گره میخورند
میبینم رویاهایمان
بسیار شبیه اند
هر دو زمان را میسوزانند
واژه را در دوستداشتن میلرزانند
بیا
خوابهای همدیگر را نیز لمس کنیم
آنچنان عمیق که شادی هم بیدارمان نکند
تا
شکفتن غنچه را
در گرمای نفسهای تو،
قد کشیدن شاخه را
بهحرارت دستان من،
حس لطافت تمشک را
میان دندانهای کودکانهی تو،
سازوارهگیِ انارهای نورس را
با عطش انگشتان تو،
و
جزرومدّ جویبارِ را در آغوش من
بهیاد بسپاریم
آنجا که رویای امشب
بهخاطرههای بینهایت، پیوند میخورد
رهگذر
.jpeg)