پذیرش دیگری با روی‌کردی متأثر از پست مدرنیسم،

۱۴۰۳ آبان ۴, جمعه

رابطه‌ی انسان با حقوق انسانی

 


 هر فردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است 

پیش ازاین‌ها عرض کردم 

که انسان با رفتارِ خود در برخورد با انسان‌های دیگر

به‌ویژه در واکنش نسبت به‌رفتار آن‌ها، 

پیش از هر چیز دیگری تلاش می‌کند انسانیتِ خودش را نشان بدهد 

عقل هر انسانی به‌او می گوید 

این که رفتار بعضی‌ها غیرانسانی یا حیوانی است نبایستی باعث شود

 که او با پیروی از احساسی آکنده از خشم و کینه و انتقام 

دست به‌مقابله به‌مثل بزند 

و ارزش‌های انسانی‌اش را زیر پا بگذارد 

این نکته را ملت‌ها و دولت‌ها، همه با هم بایستی در نظر بگیرند

درست است که مخاطب اصلیِ بیانیه‌ی حقوق بشر دولت‌ها هستند

ولی میزانِ ظرفیتِ مردم برای پذیرش حقیقت و درک واقعیت 

تعیین کننده‌ی اصلی میزان حقّی است 

که دولت‌ها کف دست‌شان می گذارند


حقوق انسان‌ها به‌اندازه‌ای است 

که شایستگیِ دریافت و نگه‌داری‌اش را 

از خود نشان می‌دهند

معمولاً دولت‌ها برای این که حقِّ زندگی،

آزادی و برخورداری از امنیت را 

از عده‌ای از مردم دریغ کنند

خودِ مردم را آلت دست قرار می‌دهند


جرج اورول در 1984 پرده از برنامه و سیاستی برمی‌دارد 

که مردم را بی‌آن‌که خودشان آگاه باشند وادار می‌کند 

که یکدیگر را بپایند

هر فرد یا گروهی برای حفظ راحتی و رفاه خود، 

چغلی افراد و گروه‌های دیگر را پیش «برادر بزرگ» می‌کند 

و آزادی و امنیت خودش و دیگران را دربست به دست او می‌سپارد


بیانیه‌ی حقوق بشر باعث نشد که انسان‌ها به‌آن چیزهایی 

که علم‌‌وعقلانیت استحقاق دریافت و داشتن‌شان را برای‌شان ثابت کرده بود برسند

زیرا خودشان جوری رفتار کرده اند که دولت‌های‌شان متوجه شده اند 

که می‌شود به‌جای آن چیزهایی که حقوق واقعی و طبیعی‌شان است

جایگزین‌های بدلی‌شان را در اختیارشان گذاشت 

و سرگرم و ساکت‌شان کرد


 انسان‌ها و به تعبیری ملت‌ها در اکثر جاهای دنیا جوری اندیشیده اند

و رفتار کرده اند 

که دولت‌ها میزان «سزاواری» و «حقِّ»شان در برخورداری 

از «امکانات زندگی» «آزادی» و «امنیت» را دست پایین گرفته اند،

حتی در کشورهای پیشرفته‌ای همچون آمریکا

فکر می کنید در آنجا، در هنگامِ مبارزه با ویروس «کوید- 19»، برای همه 

بدون هیچ تبعیضی به یک اندازه حقِّ زندگی قائل بوده اند؟ 


معمولاً گرایش‌ها و وضعیتِ اقتصادی دولت‌ها، 

فارغ از شعارهای اخلاقی و مذهبی و بشردوستانه شان،

 حرف آخر را در تصمیم گیری های‌شان زده است

حرفِ اوّل شان در حدِّ همان شعارهای خوب باقی مانده است

حدیثِ انتقادِ دولت‌ها از یکدیگر در پرهیز از تبعیض 

چیزی بهتر از «دیگ به دیگ می گه روت سیاه» نبوده است. 

انسان ها باید روسفیدی و سفیدبختی را از خودشان شروع کنند 

و فقط چشم امیدشان به دولت‌ها و سازمان ملل نباشد


اصولاً «حقِّ زندگی» قائل شدن برای دیگران، 

ریشه در علاقه‌ی فرد فرد انسان‌ها به زنده ماندن و زندگی کردن دارد 

حتی «حقِّ زندگی» برای قاتلی که فرد یا افرادی را از زندگی کردن محروم کرده است 

ناشی از منطق و حسّی عاری از کینه و تنفر است

که به انسان می گوید چیزی را که به خودت نمی پسندی به او هم مپسند


 عقل، بدون جانب‌داری ازهیچ فرد خاصی درهیچ موقعیت خاصی

به‌همه‌ی انسان‌ها و دولت‌ها می‌گوید که راضی نشوند که 

هیچ انسانی برای ارضای میل و احساس وهوس شخصی یا سیاسی‌شان

از «حقِّ زندگی» محروم شود


«مرگ»

 جبران کننده‌ی هیچ جرم و گناهی نیست

هیچ مقتولی با کشتنِ قاتل‌اش زنده نشده است

افراد و گروه‌هایی که پافشاری می‌کنند که مجازات اعدام باقی بماند

خودشان هم خوب می‌دانند 

که مجازات مرگ در حقیقت برای جبران مافات و برگرداندنِ جانِ مقتولِ به تن اش نیست

آن ها ادعا می‌کنند که وجود و انجامش برای پیش‌گیری از قتل‌های بعدی ضروری است

 در صورتی‌که عقل و تجربه هردو نشان داده اند 

که قاتل‌های بعدی بدون توجه به‌سرنوشتِ قبلی ها

 با توجه به‌وضعیت روحی و روانی و نیازهای شخصی‌شان 

هر کدام به‌دلیلی دوباره مرتکب قتل شده اند

این شعار که «در عفو لذّتی است که در انتقام نیست»، در واقع 

در واژه ی «تخفیف» در آیه‌ی قصاص نیز آمده است 

درست است که اولیای دم می‌توانند خونِ قاتل را در ازای خونِ مقتول طلب کنند

 ولی می‌توانند به‌جای آن خون بها طلب کنند یا از همان هم بگذرند

 بلوغ عقلیِ انسان‌ها مشخص می‌کند که گزینه‌ی درست‌تر کدام است


موضوع «حقِّ زندگی» را از بیان حرف و مثالِ آخر آغاز کردم 

تا پس از «حقِّ زندگی» قایل شدن برای جنایتکار اعدامی

هیچ حرف و بهانه‌ای برای محروم کردنِ افراد بی‌گناه و معمولی 

از حقِّ زندگی‌شان باقی نماند


«حقِّ زندگی» 

دربرگیرنده‌ی تمام امکاناتی است که هر انسانی برای ادامه‌ی زندگی نیاز دارد

هیچ فرد، گروه یا دولتی نبایستی هیچ انسانی را 

با توسل به قوانین و بهانه‌های جانب‌دارانه 

و ضدّانسانی از امکاناتی‌که برای زندگی‌ای که 

هر انسانی به‌دلیل انسان بودن سزاوارش است محروم کند


متأسفانه، ما انسان‌ها خودِ زنده بودنِ خشک و خالی را 

مهم تر از نیازهای زنده بودنِ با مخلفاتِ طبیعی‌اش می‌دانیم

نمونه‌اش را در بر خوردمان با حیوانات می‌توانیم ببینیم

 غیر از آن دسته از حیواناتی که جان‌شان را برای رفع گرسنگی یا مبارزه با بیماری‌ها می‌گیریم 

خیلی از حیوانات را نیز برای تفریح و حفظ خودخواهی‌های خودمان 

از زندگی طبیعی‌شان محروم می‌کنیم


علم حالا دیگر به‌جایی رسیده است که می‌تواند 

بزودی برای حفظ محیط زیست و حمایت از حیوانات 

خوراک انسان‌ها را با گوشتِ مصنوعی تأمین کند 


با این حرف می‌خواهم درجا بروم سراغ 

حقِّ دومی که در ماده سوم از آن دفاع شده است، یعنی 

«آزادی»

 انسان‌ها تا وقتی که با قلاده و سبد و قفس و فضای بسته‌ی باغ وحش حیواناتی مانند

 سگ وگربه و طوطی و شیر را از زندگی طبیعی‌شان محروم می کنند

با چه رو و با چه منطقی می‌توانند از حقِّ زندگی و آزادی خودشان دفاع کنند

 چرا انسان ها فکر می‌کنند اگر سگ یا گربه‌ای را «پسرم» یا «دخترم» صدا بزنند

 برای‌شان بهترین پدر یا مادر شده اند

 چرا سگ‌ها باید برای ارضای خودخواهی انسان‌ها از زندگی با سگ‌های دیگر

 و ارضای غریزه‌های طبیعیِ خودشان محروم شوند

 سگ باید با سگ‌های دیگر در دشت و صحرا بگردد و قدم بزند

 نه با انسانی که قلاده به گردنش انداخته است

  هر گربه‌ای هم غریزه‌ی طبیعی و جنسی خودش را دارد

 باید برود با گربه‌های دیگر بازی کنند

باید بغلِ گربه‌ای دیگر بخوابد و جفت گیری کند


چرا باید برای رفع کم‌بودها و عقده‌های بعضی از انسان ها 

بیاید و تا آخر عمر ورِ دلِ آن ها بنشیند 

و از زندگی با همنوعان خودش محروم شود؟ 

چرا نباید از حقِّ زندگی و آزادی طبیعی‌اش لذّت ببرد؟ 


باغ وحش ها نیز حیوانات را از حق زندگی و آزادی طبیعی شان محروم می‌کنند

 تا عدّه ای از اسیری‌شان سود مالی 

و عدّه‌ای دیگر از تماشای‌شان سرگرمیِ خالی نصیب‌شان شود؟ 


جالب است که جفت گیری ِ حیواناتِ درنده نیز در باغ وحش‌ها زورکی است

 برای این که ما انسان‌ها نسل‌شان را برای تماشا و تفریح خودمان حفظ کنیم. به‌بینید

 که ما انسان ها دیگر چه درنده‌هایی هستیم

 آن «بنی آدمی» که جناب سعدی 

می فرماید «اعضای یک پیکرند» و «در آفرینش ز یک گوهرند» برای 

حفظ گوهرشان 

زورشان را به رخ مورِ دانه کش نمی‌کشند

این بنی آدمی که عربده‌اش شیر غرّان را هم فراری می‌دهد

جانوری جنگ طلب شده است که برای هیچ فرد و گروه و ملّتی

 حتی ملّتِ خودش، حق زندگی و آزادی و امنیت قایل نیست

 روسیه برای این که خاک اوکراین را بگیرد

 قبل از گرفتنِ آزادی و امنیت و جانِ مردم اوکراین 

بایستی آزادی و امنیتِ مردم خودش را بگیرد 

تا ناچار شوند برای برآورده‌کردن برنامه‌های سیاسی‌اش جان بدهند


درنده‌خویی انسان‌ها آزادی و امنیت خودشان را به‌خطر می‌اندازد

دل‌رحمی‌شان نسبت به‌خودشان و هر موجود دیگری باعث می شود 

که هیچ دولتی نتواند حقِّ زندگی، آزادی و امنیت هیچ فرد و گروه و ملّتی را 

به سود افراد یا گروه ها و ملّت های دیگر نادیده بگیرد. 

بدترین بهانه این است که افراد یا گروه ها یا ملّت هایی 

به دلیل داشتن ویژگی‌ها 

و امتیازاتی خود را حق به‌جانب به‌بینند 

و جانبِ حقوق دیگران را نگه‌ندارند


منبع

وبسایت محمدرضانوشمند



شبنم

  در ساحل چشمان من شفق با اسم تو تسلیم مهتاب می‌شود موج‌های قلبم یکی پس از دیگری دست به‌دامن شب نبض خاطره‌های‌مان را به تپش درمی‌آورند در مه...

محبوب‌ترین‌هایِ خواننده‌گان وبلاگ