پیمان ناتو-ابراهیمی
این مقاله را پارسال نگاشتم
و بنظر میرسد ما به سوی خاورمیانه جدید
( که در دوران ترامپ و حتی چند سال پیش مطرح شده بود)
بسرعت، پیش میرویم و استراتژی ایالات متحده
برای سپردن امنیت و مهمتر از آن هژمونی منطقهای بهاسراییل، به واقعیت تبدیل میگردد.
غنی مجیدی
استراتژی ایالات متحده در خاورمیانه
جایگزین کردن نقش خود با پیمان ناتوی-ابراهیمی بهرهبری اسرائیل است.
تاکنون کشورهای مصر، مراکش، امارات متحده عربی و بحرین
به این پیمان پیوستهاند
و تلاشهای ایالات متحده آمریکا در شکلگیری این پیمان موفق بوده است
ولی تنها حلقه گمشده و بسیار مهم این پیمان عربستان است.
تلاشهای اخیر ایالات متحده امریکا
برای قانع کردن عربستان برای پیوستن به این پیمان،
با اما و اگرهای عربستان و شروطی
از جمله به رسمیت شناختن و شکلگیری دولت فلسطینی
از سوی اسرائیل است
که کابینه راستگرای اسرائیل در برابر قبول این شرط مقاومت کرده
و با پذیرش آن به شدت مخالف است.
زیرا که در دکترین ایدئولوژیک احزاب راستگرای اسرائیلی
پذیرش دولت فلسطینی امکانپذیر نیست.
از سوی دیگر از آنجایی که عربستان خود را
یکی از مهمترین بازیگران منطقهای در بازیهای سیاسی-استراتژیک منطقه میداند،
از اینکه در این پیمان زیر چتر اسرائیل قرار گیرد، ناخشنود است.
علاوه براین عربستان پیوستن خود را در این پیمان
مشروط به آغاز تحقیقات هستهای در خاک خود
و پذیرش آن از سوی ایالات متحده آمریکا و اسرائیل کرده است.
از این شرط چنین میتوان استنباط کرد
که عربستان هدفی جز ایجاد توازن استراتژیک با اسرائیل و ایران ندارد.
اما ایالات متحده آمریکا و اسرائیل
نسبت به این شرط عربستان روی خوش نشان ندادهاند.
بنابراین با وجود فشارهای ایالات متحده آمریکا،
عربستان همچنان از پیوستن به پیمان ابراهیم سرباز زده
و تلاشهای ایالات متحده آمریکا تاکنون ناموفق بوده است.
هرچند که عربستان از سال ۲۰۱۹ بهطورغیررسمی
با اسرائیل روابط امنیتی برقرار کرده و نیز فضای هواییِ خود را
بر روی پروازهای خطوط هوایی اسرائیل باز نموده است.
از دیگر موانع پیوستن عربستان به پیمان ابراهیم
نقش و اعتبار مذهبی-سیاسی عربستان در میان کشورهای اسلامی است.
بنابراین رابطه علنی این کشور با اسرائیل میتواند
اعتبار مذهبی-سیاسی این کشور را در میان کشورهای اسلامی کاهش دهد.
پیوستن زود هنگام امارات متحده عربی به پیمان ابراهیم
و نیز دخالتها و ماجراجوییهای منطقهای آن از جمله ورود آن
در جنگ یمن و نقش اخیر آن در جنگ سودان
و حمایت آن از نیروهای حمایت سریع به رهبری ژنرال حمیدتی
و نیز حمایت مالی امارات متحده عربی از اتیوپی در ساختن
سد النهضه بر رود نیل برای محروم ساختن مصر از آب رود نیل
و به طبع آن تضعیف مصر در چارچوب سیاستهای اسرائیل صورت میگیرد
تا کشور مصر که میتوانست نقش استراتژیک در منطقه و جهان عرب بازی کند،
از صحنه رقابت منطقهای خارج نماید.
تلاشهای دیپلماتیک اخیر عربستان در اتحادیه عرب
برای حمایت از پیوستن سوریه به اتحادیه عرب
در چارچوب رقابتها و صفبندیهای سیاسی- استراتژیک
در ایجاد توازن سیاسی در منطقه صورت میگیرد.
حمایت عربستان و نیز مصر از ژنرال عبدالفتاح البرهان در جنگ داخلی سودان،
رقابت با امارات متحده عربی است که در زمین اسرائیل بازی میکند.
قبل از شروع جنگ داخلی چند هفتهای اخیر در سودان،
ایالات متحده آمریکا و امارات متحده عربی با فشار سیاسی و تطمیع اقتصادی
تلاش نمودند که سودان را در پیوستن به پیمان ابراهیم ترغیب نمایند.
اما به دلیل رقابت میان رهبران نظامی سودان یعنی ژنرال البرهان
و ژنرال حمیدتی تلاش ایالات متحده و مصر و اسرائیل و امارات متحده عربی
برای پیوستن سودان بهطور رسمی به پیمان ابراهیم بینتیجه ماند.
اما ناگفته نماند که سودان چندی است که با اسرائیل روابط غیررسمی برقرار کرده است.
از سوی دیگر نزدیکی ایران و عربستان
و تلاش ایران برای گشایش رابطه سیاسی خود با بحرین
در ساحت این شطرنج منطقهای صورت میگیرد.
مراکش نیز که خواستار به رسمیت شناخته شدن
اشغال صحرای غربی توسط کشورهای غربی است، به پیمان ابراهیم پیوست
تا از سوی ایالات متحده و اسرائیل مورد حمایت سیاسی قرار گیرد.
وازسوئی دیگربا توجه به رقابتهای سیاسی ونظامی میان مراکش و الجزایر،
مراکش میتواند با پیوستن به پیمان ابراهیم سلاحهای پیشرفتهتری را
از اسرائیل و ایالات متحده دریافت نماید.
پیمان ناتوی-ابراهیمی
اهدافی را بشرح زیر دنبال مینماید:
۱
منزوی کردن ایران
۲
. کاهش نفوذ چین و روسیه در منطقه خاورمیانه
۳
دستیابی اقتصادی اسرائیل به بازار کشورهای منطقه
از طریق صدور کالا و نیز فروش اسلحه
و از همه مهمتر حل مسئله فلسطین
در چارچوب خودگردانی-کانتونی. زیرا که تشکیل دولتی فلسطینی میتواند
اسرائیل را با کاهش سهمیه ۷۰ درصدی آن از آب رود اردن روبرو ساخته
و این کشور را با مشکل بزرگ کمآبی روبرو نماید.
۴
هژمونی و برتری اسرائیل در خاورمیانه
و پیروی کشورهای عرب از سیاستهای ایالات متحده و اسرائیل
اما آنچه که میتواند ناتوی-ابراهیمی را خنثی
و یا اینکه توازن استراتژیک در خاورمیانه شکل دهد،
تشکیل پیمان منطقهای سوریه-عراق-عربستان-ایران و مصر است
که هم از توانایی نظامی و اقتصادی و سیاسی سنگینی در منطقه برخوردارند
و هم این پیمان میتواند در چانهزنی در عرصه سیاسی و اقتصادی جهانی
مستقل عمل نموده و زمینهساز شکلگیری یکی از قطبهای قدرت
در جهان چند قطبی آینده گردد.
اما آنچه به ایران برمیگردد،
جمهوری اسلامی باید پوسته متوهم سیاسی-فرهنگی ایدئولوژیک خود را
به دور ریخته و رقابت را در عرصه شطرنج منطقهای و جهانی
بر اساس منافع ملی تنظیم نماید.
و با کشورهای منطقه به ویژه کشورهای هم پیمان بر اساس احترام متقابل رفتار نموده
و از تقویت گروههای شبهنظامی دست کشیده
و یا اینکه هم پیمانان شبه نظامی خود را به مشارکت سیاسی و مدنی
در کشورهای عراق، سوریه و لبنان و یمن تشویق نماید.
علاوه بر تغییر رفتار ایران در منطقه، اسرائیل نیز باید
تخیل سیاسی-ایدئولوژیک خود که بر اساس ایدئولوژی
افسانهای و مردهی از نیل تا فرات و به طبع آن کوچک کردن کشورهای منطقه
با هدف فراهم آوردن زمینه برتری منطقهای را پایان یافته اعلام نموده
و سیاستی واقعگرایانهای را در دکترین سیاسی خود بگنجاند.
همچنین برای اسرائیل نیکوست که شکلگیری دولت فلسطینی را به رسمیت شناخته
و برای حضور خود به عنوان عضوی از خانواده کشورهای خاورمیانه
وزن ژئوپولیتیک و استراتژیک خود را در منطقه بهتر درک نموده
و از افسانه بلندپروازیهای خود دوری جسته
و بر زمین خاورمیانه فرودی خردگرایانه و واقعی بنماید.
سخن پایانی
دوران شکلگیری همپیمانی بر اساس ایدئولوژی پایان یافته است
و دوران جهان تک-امپراتوری و پایان تاریخ-فوکویامایی رنگ باخته است.
ولی کماکان ایالات متحده و اروپا
دچار توهم جهان تک قطبی، غرب محور و برتری نژاد سفید هستند.
اما تاریخ این توهم را خواهد شست و به فراموشی خواهد سپرد.
جهان چند قطبی در آینده واقعیتی مسلم است
و در جهان چند قطبی آینده انعطاف دیپلماتیک و همپیمانی منطقهای
و توازن استراتژیک میان-منطقهای میتواند منافع ملی کشورها
از جمله کشورهای خاورمیانه را تامین نماید.
اینکه نقش کشورها در این چارچوب منطقهای و یا همپیمانی منطقهای
چگونه میتواند تعریف شود،
خود به وزن ژئواستراتژیک و نیز تواناییهای اقتصادی-سیاسی-فرهنگی آنها بستگی دارد.
اما برای سیاستمداران-روشنفکران و شهروندان خاورمیانهای نیز بهتر آنست،
که عصبیت قبیلهای را به دور ریخته و قرائتی نوین از تاریخ در همهی ابعاد
آن سرلوحه اندیشه خود قرار دهند.
این امر میتواند به اتحاد و هم پیمانی و همکاری در سطوح مختلف
سیاسی-اقتصادی-فرهنگی-اجتماعی
کشورهای منطقه کمک نماید.
خطوط زیر از جناب غنیمجیدی نیست
(توافق ابراهیم وعادیسازی روابط با اسرائیل: نتیجه سیاستهای جمهوری اسلامی
سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی نهتنها تنشها را تشدید کرده،
بلکه به توافقهای عادیسازی روابط بین کشورهای عربی و اسرائیل،
مانند توافق ناتو-ابراهیمی، سرعت بخشیده است.
جمهوری اسلامی، بهجای مدیریت بحرانها، کشورهای منطقه را
وادار به ایجاد ائتلافهایی علیه خود کرده است.
حتی در مجامع بینالمللی، چین، روسیه و اتحادیه اروپا
بهراحتی علیه تمامیت ارضی ایران موضع میگیرند.
آخرین نمونه آن موضعگیری اتحادیه اروپا
علیه ایران در مورد جزایر سه گانه است.)
منبع