پذیرش دیگری با روی‌کردی متأثر از پست مدرنیسم،

۱۴۰۳ مهر ۲۷, جمعه

چشم‌ بهم‌زدنی درتاریخ

 

چشم بهم‌زدنی در تاریخ

البته بخش بزرگی از جامعه هنوز در حال و هوایی سپری می‌کند
 که با عکس‌ها و تصاویر(زن) به‌جا مانده از سلسله‌ی قجر بیش‌تر سازگار است. 

تصاویری که از شهبانو فرح پهلوی در مجموعه‌ی کاخ‌های نیاوران وجود دارد، 
می‌تواند نمونه‌ی خوبی برای تحقیق باشد. 
در این تصاویر احتمالا برای اولین بار در طول تاریخ شاهنشاهی ایران، 
همسر شاه دیده می‌شود! 
آن هم بی‌حجاب در سر و شکلی که از یک زن مدرن انتظار می‌رود.
غالبا تنهاست. 

اما در تابلوی نقاشی اتاق نشیمن یکی از کاخ‌ها در حالی که
 دو فرزندش رضا و فرحناز را در آغوش دارد دیده می‌شود.

در عکس‌های بدترکیب زنان حرمسراهای سلسله‌ی قاجار، 
آن‌ها معمولا به صورت توده 
و در کنار هم نشسته یا ایستاده‌اند و چهره‌ی عبوسی دارند.

 می‌توان استنباط کرد که تغییر بخش‌هایی از جامعه‌ی ایران 
و مترقی شدن آن‌ها مسبب چنین تحول بزرگی 
در مجموعه عکس‌های به‌جا مانده 
از یک خاندان اشرافی‌ست. 

دور شدن از سیستم چندزنی، و اخلاقیات ناموس‌پرستانه متصل به آن، 
و حرمت نهادن به زن همچون شهروند، 
اتفاقی‌ست که در بخش‌های مترقی جامعه افتاده بود 

و آن‌چه در کاخ نیاوران - و جاهای دیگر دیده می‌شود - تنها بازتابی 
از این تغییر در بخش کوچکی از جامعه است. 
صد البته بخش بزرگی از جامعه 
هنوز در حال و هوایی سپری می‌کند
 که با عکس‌ها و تصاویر(زن) به‌جا مانده 
از سلسله‌ی قجر بیش‌تر سازگار است. 
کس‌هایی که قبول نمی‌کنند همسر شاه گیسوان خود را پریشان کرده 
و در معرض دید قرار داده باشد. 
برای آن‌ها ناموس مهم است و ناموس شاه از همه مهم‌تر! 

بگذریم از این‌که در واقع چندان تعبیر «همسر شاه» معنادار نبوده است؛ 
بل‌که 
«همسران شاه»

این تغییرات از اواخر دوره‌ی قاجار شروع شده بود. 
در این مورد مشخص که سر و شکل زنان است٬ 
دست‌کم یادداشت‌های تاج‌السلطنه، 
یک شاهزاده‌خانم قجری نشان می‌دهد 
که اعتراض به سیاه‌پوشی زنان و خصوصاً 
چادر از همان «اندرونی» دربار قاجار، شروع شده بود
تاج‌السلطنه که دختر ناصرالدین شاه بوده است زنان ایرانی را
 به مناسبت پوشیدن چادر،  «هیاکل موحش عزاء» می‌نامد! 

واقعیت این است 
که تغییر کردن سر و شکل مردم بخشی از خواست مردم مترقی بوده است
 و منحصر به تغییر پوشش زنان هم نمی‌شده. 
کما این‌که در دوران نخست‌وزیری رزم‌آرا قانونی تصویب شد 
که مطابق با آن برای مردانی 
که با زیرپوش یا پیژامه در معابر و میادین شهر حاضر می‌شوند
 و مراعات آبروی کشور را در مقابل سفرای بیگانه نمی‌کنند
٬جریمه تعیین شده بود. 
مردم مترقی از جمله روشنفکران هوادار مشروطه
 (مثل میرزاده‌ی عشقی) 
خود پیشگام این تغییرات ظاهری بوده‌اند و پای هزینه‌های آن هم می‌ایستادند. 
مشهور است که مردم کوچه‌بازار تهران عشقی را فکلی می‌خوانده‌اند
 و گاهی بچه‌ها به دنبال او می‌افتادند و تمسخرش می‌کردند.

 آرامش دوستدار، عضو اسبق گروه فلسفه‌ی دانشگاه تهران، 
در مصاحبه‌ی خود با عبدی‌کلانتری با افتخار می‌گوید
 که مادر او همراه با پدرش در باشگاه افسران روسی 
بی‌حجاب شرکت می‌کرده است.
با این حال نقش خانواده‌ی پهلوی در گسیل کردن پیام‌هایی 
به جامعه که در یک کلام،
 دعوت به تجدیدنظر در ارزش‌های سنتی بوده است، 
قابل انکار نیست. 

می‌توان این طور فرموله کرد 
که دیالکتیکی میان تحولات بطن جامعه و اشرافیت پهلوی 
وجود داشته است به طوری که متقابلاً همدیگر را تقویت می‌کرده‌اند.
 نه می‌توان گفت که تجدد در پوشش، ابداع اشرافیت پهلوی بوده 
و نه می‌توان از «عاملیت» آن‌ها در این مورد چشم‌پوشی کرد. 

اگرچه پس از انقلاب، نیروهای مخالف نظم پیشین، 
همواره به قضیه‌ی «کشف حجاب» به عنوان نشانه‌ی بارزی 
در تأیید استبداد پهلوی استناد کرده‌اند، 
اما به سادگی می‌توان نشان داد که در این مورد
مثل بسیاری موارد دیگر٬
 کاسه‌کوزه فقط سر یک خانواده‌ی سیاسی مترقی شکسته شده است! 

انقلاب ۵۷ جهاتی به‌کلی متفاوت با ایران پیش از انقلاب داشته
 و در یک کلام بیش‌تر سنت‌گرایانه و بخصوص ارتجاعی بوده است.
فرهنگ سیاسی انقلابی،
 نوک تیز پیکان انتقادات خود را معمولاً متوجه به خاندان پهلوی می‌کند
 و در این مورد در حقیقت یک «تاکتیک سیاسی» موثر را 
مورد استفاده قرار می‌دهد 
که می‌توان نام آن را «زدن جزء برای حذف یک کلیت» گذاشت: 
برای حذف یک نظم فراگیر سیاسی-فرهنگی،
 فقط کافی‌ست نماد بارز آن را هدف قرار دهیم.
 در این مورد بخصوص پیشروترین خانواده‌های سیاسی متجدد، 
نماد تجدد، 
و در نتیجه هدف بوده‌اند.
اما اگر در این کار هیچ وجاهت یا منطق قابل دفاعی 
(غیر از تاکتیک سیاسی مزبور) 
وجود داشته باشد،

 (آلترناتیو اجتماعی مانند(۱) 
ملی‌مذهبی‌ها، طرفداران حزب توده، گروه‌های مذهبی بطور کلی و گروه‌های چپ 
آن روز نظرشان در مورد زن چه بود؟ و چه گفتمانی را در عمل پیروی می‌کردند؟
می‌توان در بیانیه‌ها و سخن‌رانی‌هایِ ایشان پیدا کرد)

به همان سهمی که برای عاملیت پهلوی می‌توان در نظر گرفت، راجع است.
 آن‌ها با برنامه‌ها و نمادپردازی‌های خود مروج
 تصویر «زن شهروند» یا «زن متجدد» بوده‌اند
 و تصاویری که از فرح در اجتماع و رسانه‌ها منتشر می‌شد
 چه بسا بیش‌ترین تأثیر را بر بدنه‌ی جامعه می‌گذارده است. 
دختران جوان با او همذات‌پنداری می‌کرده‌اند و بیش‌تر از گذشته 
با محدودیت‌‌های اجتماعی احساس بیگانگی! 

وقتی به تصاویر فرح به در و دیوار کاخ نیاوران نگاه می‌کنیم
 با تقریب خوبی می‌توان در نظر گرفت که او الگویی برای دختران نوجوان ایرانی
 و یک‌تنه رقیبی قدر برای الگوهای سنتی زن در جامعه‌ی ما بوده است.
همین مثال نشان می‌دهد که چطور مطالعه‌ی تاریخ اشرافیت، 
همزمان هم مطالعه‌ی تاریخ اجتماعی مردم و هم تاریخ سیاسی شاهان است.
 هم مطالعه‌ی تلاش برای فراروی/ تعالی از محدودیت‌ها در یک خاندان
transcendence
 و هم مطالعه‌ی تحولات دورون‌باش جامعه است. 
immanent
این دوگانگی، از دو زاویه‌ی نگاه متفاوت به خود خاندان‌های شاهی ناشی می‌شود: 
یک بار آن‌ها را متعالی از بدنه‌ی جامعه می‌گیریم
 و آنگاه روش و منش Ideal آن‌ها مثال Idea یا آرمان  مابقی جامعه خواهد بود.
 یعنی آنچه مردم هم‌اکنون نیستند اما به آن می‌گرایند و می‌خواهند که باشند. 
یک بار آن‌ها را بخشی از خود جامعه می‌گیریم و در آن صورت، 
آن‌ها آیینه‌ی تمام‌نمایی از آن چیزی خواهند بود 
که مردم در آن مقطع زمانی در بهترین حالت می‌توانسته‌اند باشند.
 در حالت اول، آن‌ها مصدر اخلاق‌اند و در حالت دوم نمایشی از حداکثر 
پتانسیل‌های یک جامعه در آن مقطع زمانی.
————-
نیما قاسمی

https://youtu.be/-W4ZLXbGoEs?si=0fZn3dmvTnUuKP4N


(۱)
این جمله از من است در مقاله‌ی جناب قاسمی نیست

نفس‌های دل‌تنگی

  نفس‌‌های دل‌تنگی برای لمس دستانت  چون سپیده‌ی صبحِ روشن و آرام  و طعم نگاه‌ات چون مهمان جادوئی فانتزی‌های شبانه‌ ام دلم تنگ می‌شود لبخندت،...

محبوب‌ترین‌هایِ خواننده‌گان وبلاگ