پرده های خاموش را کنار میزنم
ماه رو به پنجرهی اتاقم
آمدنت را به رویاهای من میبیند
بهاشک آسمان بهدریا
به لبخند یک غنچهآغوشم را پیشکِش میکنم
رقص افرا،
در سیبستان سینهام
مست میکند تمشکهای سر بهوای باغم را
ترانهیِ رُویِش
میزبانِ خط آبیِ لبانت است
بهجویبار باریکهی چشمهام
رعدوبرق آغوشم، عاشق رنگین کمان آسمان توست
التهابِ نفسهایم آرام میگیرند
زیر بارانی که با تو میبارد
تو را کنار هر واژه نقاشی میکنم
وقتی ایوانِ شبانهام فتح میشود
به امضای تو
با الف یک آرزو
همچو موجی بهژرفای چشمهسار
بدریا که میرسد آرام میگیرد
حس شبنم را در نجوای صدف دم میگیرم
سرودِ اسمات را با لحظهها میخوانم
که حیات، یک شب است
و آنهم امشب
رهگذر