خورشید
بوسه زد
بهخوشهی ستارهگانِ تک،تکِ خواهشهای پاک باختهام
بوسه زد
بهخوشهی ستارهگانِ تک،تکِ خواهشهای پاک باختهام
فهمیدم لذت بوسه را
آنگاه
که قطره هایِ باران تشنهگیِ خاک را بوسیدند
که قطره هایِ باران تشنهگیِ خاک را بوسیدند
در آسمان بلوغ دوشیزهگی
بهگسترهی رنگینکمانِ اندامم
اولِ اسم ترا دیدم
ستاره ای زاده شد
ستاره ای زاده شد
عریان،
مرا بهگرمای لغزندهی دلباختهگیم بسپار
هیچ آفتابی
دلگرمم نکرد
مثل آغوش تو
دلگرمم نکرد
مثل آغوش تو
من
پنجره را بهباران میبخشم،
تو
شانهتر از زلال بازوانت را
بمن
پنجره را بهباران میبخشم،
تو
شانهتر از زلال بازوانت را
بمن
تنهائیهایمان
سرگرم مراقبه
در خلوتسرای آغوشبههم
تا بوسه بر گونهی سکوتِ آرامش بگذاریم
در سکوت بعداز طوفان
انجا که کمترین عید
شبنمپوشیِ غنچه است
و
زیباترین ترانه
بوسه
رهگذر
https://www.facebook.com/didar.didareto/
https://www.didareto.com/post/%D8%AA%D8%B4%D9%86%D9%87-%DA%AF%DB%8C