One Night stand
بفارسی
یکبارکامی
و
سکس یکشبه
انسان وابسته بههوای تازه است .
سکس و رابطهی جنسی یکی از بخشهای هر نوع از روابط عاطفی و مهرورزی انسان است.
تنوعطلبی نیز یکی از حسهای طبیعیِ اوست.
درک این واقعیت و آشتی با این حس درونی، آرامش در زندگی را بهمراه دارد .
حاصل همسوئی دائمی با یک نفر با هر گرایشی بهحس مالکیت و یا یکنواختی میانجامد .
پارتنر انسان حتی اگر ملکهی زیبائی ویا خوشطیبترینِ جهان هم باشد بمرور زمان در قاب یکنواختی قرار میگیرد .
زیرا تماشای فراز و نشیب اندام، بعداز مدتی تبدیل به عادت میشود، چون همان منظرهی روزمرهاست تهی از هرگونه تازهگی، زیبائی و لذت.
برای جمعی از انسانها، سکس بهتر است بخشی از رابطه و تجربههای عشقی قرار گیرد
جمعی دیگری ازانسانها هستند که واقعگرایانه تصمیم می گیرند صرفا با هدف سکس ویا فرزندآوری رابطهای را ایجاد کنند
این دو نسبت بهم، برتری یا کمتری ندارند بلکه در دایرهی انتخاب شخصی، هردو نیکاند .
در رابطهی
،،یکبارکامی،،
دو نفر با یکدیگر
صرفا برای سکس و یا فرزند آوری ، همبستر میشوند
یعنی از زندگی تمنای بیشتر از آن دارند که اکثریت جامعه میخواهد.
ارمغان تسلیم شدن به برخورد صمیمانهی چنین رابطهای آزادی از اکثر قیدوبندهای جوامع غیر متمدن و درحال رشد است .
انسان با هر گرایش و به هر عنوان و هر زمان که مایل باشد میتواند دیگریِ خود را به حلقهی شخصیِ سکس خویش راه دهد .
تنها زیر بنای این رابطه ، انتخاب آگاهانهی آن ، از سوی هر دو همسو است
در واقع تسخیر قلب همدیگر را نمی خواهند.
برای مثال اگریک انسان با هر جنسیتی صرفا از رابطه، سکس میخواهد و نه چیز دیگری
. باید صادقانه درخواست و هدف خود را با پارتنر اش در میان بگذارد
زیرا شرط اصلی برای چنین رابطه و سکسی
رضایت، میل و خواست آگاهانهی هردو پارتنر است.
شاید میخواهید با یک دوست یا آشنائی که با او احساس صمیمیت میکنید، دلپذیری همآغوشی
و سکس را نیز تجربه کنید
ولی
مسئولیت عاطفی
احساسیِ پس از آن را نداشته باشید
در چنین موردی برای ادامه سکس با همدیگر گفتگو کرده و تصمیم بگیرید
که مایل هستید رابطهی سکسیِ خود را ادامه دهید ؟
یا فعلا یکبار کافی است؟
شاید مایل هستید با فردی سکس کنید و لذت آن را برای یک شب بچشید
ویا شاید
اصولا علاقمند به سکس بدون رابطهی عاطفی هستید
میخواهید همسوی سکسی تان را به اوج ارگاسم برسانید و او نیز صرفا به دنبال انزال شما باشد
وهر دو غرق در تازهگیهای همدیگر، سوار امواج سحرانگیز یکدیگر بمانید .
می خواهید پس از سکس وارد رابطهی ادامه دار رایج نشوید، بلکه همچنان آزادی خود را حفظ کرده باشید
هر دو از سر مو تا نوک ناخن لبریز از تمنای تنخواستهها و دنبال تازههای بسیارِ همدیگر هستید
اگر با همسوی سکس خودتان چنین رویائی دارید؟
چرا صرفا برای سکس با هم رابطه نداشته باشید؟
در این شیوهی سکس از دوران بسیار قدیمی در نقاط مختلف دنیا وجود داشته اما صحبتی از آن به میان نمیآوردند
یا تلاش میکردند
جنبهی مذهبی و شرعی به آن بدهند
چون جوامع ارتجاعی در غیاب آگاهی، خشونت غیرمستقیمی را با ایفای نقش قضاوتگر
در تقویت کلیشههای سنتگرائی، با بیرحمانه ترین واژهها به واقعیتهای فضای خصوصی انسانی و حق انتخاب انسان
تحمیل میکرده هنوز هم میکند.
بی آنکه بدانند انسانها و آرزوهایشان به این سادهگی مهار شدنی نیستند .
بلکه کنجکاوی، تنوعطلبی و گرایشات طغیانگر غریزی انسان را بجهانی غنیتر از خودارضایی سوق میدهد .
ابراز خویشتن و اصالت میل درونی اش او را دربستر همآغوشیها فرا میخواند .
در ادبیات ایران و زبان فارسی از نوع رابطهی یکبارکامینمونه های بسیاری هست.
یکی از معروفترین آنها مربوط به رابطهی رستم و تهمینه برای فرزند آوریست
. رستم که مهمان شاه سمنگان بود، شبانه مشغول استراحت است که متوجه حضور یک خانم در بستر خود میشود
تهمینه دختر شاه سمنگان با خواست دیوانهواروبار آتش شهوت تازهای در تمام وجود،
سر رستم را در بستر خواب روی زانواناش گرفته میگوید
.همیشه آرزو داشته از وی فرزندی داشتهباشد
تهمینه تصمیم میگیرد خود را در اختیار آغوش رستم بگذارد و از او درخواست فرزندی میکند.
صدای دلدارانهی تهمینه آغازگر یک رابطه و سکس شگرفی برای رستم می شود.
رستم ستاره در آسمانهای تاریک جنگ و محدود در دایرهی زبان است و حرف زیادی برای گفتن پیدا نمیکند .
تهمینه مصمم در نشان دادن راهورسم لذت دادن و لذت بردن از تن خود به رستم است
با وصف پندارهای او تشویق یک هنرمند جنگ بههمسوییِ سکس خود، میگوید
《 داستانهای زیادی از رشادتها و دلیریهای تو شنیدهام، به همین دلیل نادیده عاشق تو شدهام و دوست دارم فرزندی از چنین دلدار دلاوری داشته باشم 》
تهمینه پندارهای تازهای به رستم القا میکند که او را به زبان معاشقه و دلخواستههای انسانیِ هوس، آشناتر کند
او شخصیترین و درونیترین افکاراش را با دلبرانهترین صدا در بستر کلام جاری میکند.
《شور ژرفی در اندام من جریان دارد ، من در آغوش تو و تو با تسلط بر من ، میتوانیم با تمام وجودمان از لحظات این شب لذت ببریم
من آنچه را که تن و جانام را بهبند میکشید دور ریختهام، حالا شادیِ تنخواستهها و آرامش، جایگزین دلنگرانیهای من است
منطق، خرد و شهوت درهمیشههای تن من جاری بود. سالهاست با منطق و خرد روزگار گذراندهام،،،، اما اکنون هیجان و لرزش دلپذیر و دیوانهواری وجودم را فراگرفته است
به خاطر این شهوت دلخواسته، اینگونه مخفیانه به سرای تو آمدهام صدای قلبم را گوش میکنمو هرنوع منطق و خِردی را
برای عشق، هوس و خواستهی تنام ، کُشتهام.
مردم در برابر درک حقیقتی چنین ساده ، حقیراند و این مرا از آنها دور میکند
من ارزش ترا ورای باورهای دیگران میبینم.
اطمینان دارم تو در لحظههای اوج، مراقب تن و جان من خواهی بود
اکنون که درونیترین خواسته هایم را بتو بازگو میکنم، خودم را بهتر میفهمم
میخواهم مانند یک برگ سبزی باشم در آغوش تو که هوای لحظههای ات می جنباند اش
میخواهم آغوش تو من را در آسمان زن بودنم بهپرواز در بیاورد
هیچ حجمی در جان و تنم نیست که اشتیاق لذت دادن بتو و کام گرفتن از تو را نداشته باشد.
میخواهم خودم را با تمام وجود، دلخواسته، بیقیدوشرط تسلیم آغوش تو کنم ،
این تمنٌای شورمندانهی امشب من است.》
افزایش دامنهی واژههای آن شب بزبان شاهنامه
چنین داستانها شنیدم ز تو / بسی لب به دندان گزیدم ز تو
بجستم همی کتف و یال و برت / بدین شهر کرد ایزد آبشخورت
تو را هم کنون گر بخواهی مرا / نبیند جر این مرغ و ماهی مرا
یکی آنکه بر تو چنین گشتهام / خرد را ز بحر هوا کشتهام
و دیگر که از تو مگر کردگار / نشاند یکی پورم اندر کنار
مگر چون تو باشد به مردی و زور / سپهرش دهد بهر کیوان و هور
عطرآهنگ در صدای تهمینه و جرقههای هوس درچشماناش الهامبخش میل و هوس رستم شد
با شوق در مقابل تهمینه زانو زد و نشان داد که از بهسلطه درآوردن و کنترل ارگاسم چنین بانوئی بخود میبالد .
تهمینه با چهرهی مهربان، با چشمان درشت سیاه شعلهور از شهوت و تنخواستههایش به نگاههای رستم خیره بود.
رستم از زیبایی و خِرد تهمینه به وجد میآید، که تا امروز زنی بهاین مهربانی و سادهگی ندیده است ،
جز فرهی و خوبی در چهرهی آن زیباروی نمیبیند. مست از تماشای اندام سرشار از شهوت تهمینه با ستایش از زیبائیِ تندیسوار اندام او پیشنهاد همآغوشی را میپذیرد .
توفانی که از وچود تهمینه شعلهور بود رستم را به جنبش در میآورد .
با وزش این توفان ، رستم نیرومندتر و مطمئنتر از زندگی با نهایت اعتماد بنفس،
تمایل سکس خود را در حداقل واژه ، چنین محدود میکند،
《تو تهمینه درقلب من امشب یک گوشهی تازهای را بمن نمایاندی ، تنخواستههای تو همچون خود طبیعت برایام آرامش میدهد.
انسان نمیتواند مانند تو باشد ، بی آزاد بودن
قلب من ترا فراتر از واژه ها میفهمد ،
اعتماد کن
بودن در کنار تو
منرا وامیدارد احساس کنم ، انسان کاملی هستم
از قضاوت شدن نمیهراسم ، برای لذت خود و تو محبوبم این بازی را شجاعانه شروع میکنیم.
نرمی و حقیقت زندگی پیش رویمان پدیدار میشود ، خود را مطمئن و روشن احساس میکنم.
میخواهم تمام زندگیای را که در من هست بزیام ، و هر لحظه را تا نهایتاش درک کنم.》
زندگی در اوج شدت اش نمایان میشود.
پروانهی تهمینه در گرمای سینهی رستم از پیله بیرون میزند
و همچنان شاخهی رستم بهسوی گرمای چشمهی تهمینه قد میکشد
دست در دست هم برای گرفتن بهرهی خود اززندگی
با میل مشترک به صورت یک راز،
همسوی سکس و عشقورزی با یکدیگر شدند
وجریان سیال آتششهوت را در وجود همدیگر تجربه کردند.
شاهنامه
چو رستم بدان سان پری چهره دید / ز هر دانشی نزد او بهره دید
و دیگر که از رخش داد آگهی / ندید هیچ فرجام جز فرهی
بخشنودی و رای و فرمان اوی / به خوبی بیاراست پیمان او
چو هم باز او گشت با او به راز / به بود آن شب تیره و دیر یاز
ز شبنم شد آن غنچهی تازه پُر/ و یا حقهی لعل شد پُر ز دُر
به کام صدف قطره اندر چکید / میانش یکی گوهر آمد پدید
ابیاتی بعدتر برای شرعی کردن چنین رابطهای به وجود آمد که اکثرا میتوانند جعلی باشند .
هیچ ازدواج، عقد یا رابطهی رسمیِ تاهلی ، بین رستم و تهمینه شکل نگرفت.
این رابطهی رویائی
دو واقعیت کلی را برای سکس بین دو همسو را می پروراند.
اولین آن، آزادی از مسئولیت های ارتجاعیِ عادت ها
و
آرامش انسانهائی که آمادهگی شروع رابطه ای با مسئولیت را نداشته یا کلا تمایلی به آن ندارند.
عدم مسئولیت و شروع نکردن یک رابطه و عمیق نشدن در آن را مناسب برای خودشان میدانند.
همسویان چنین رابطهای مایل به ایجاد یک رابطه سکسی، احساسی و حتی تا حدودی عاشقانه هستند اما نمیخواهند همیشه نسبت به یکدیگر مسئولیت داشته باشند و وارد یک نوع Relation به شیوه رایج شوند.
این نوع رابطه را فراتراز یک سرگرمی ، بلکه بیرون کشیدن ژرفترین احساس ها از درونیترین نقطهی وجودشان پيدا میکنند.
همسویان خود را تازه ترین موجود جهان می یابند.
همدیگر را با شوق اولین دیدار و با شیوهی غیر مالکانه
و با حق انتخاب دربر میگیرند .
همسویان خود را صاحب بدن های خویش میدانند ،
آزاد از قید اینکه با چه کسی و چه زمانی سکس داشته اند
در آغوش هم لحظاتی را میآرامند که هیچ فاصله ای را احساس نمیکنند.
دومین آن ،
با در نظر گرفتن نیاز به ارگاسم حس شهوت که در هر موجود زندهای وجود دارد
و آن رفع نیازهای غریزی و فیزیولوژیک انسانی ست.
برای انسان با هر جنسیتی ، بزرگترین جذابیت، هیجان کشف یک انسان جدید
در کنار عدم آگاهی از گذشتهی اوست
و
قرار است همآغوش کسی باشد که هیچ ایده و دیدگاهی درباره گذشته او ندارد!
در واقع بدون پیشداوری و با هیجان کشف یک فرد جدید، با او همبستر می شود.