هم ترا دوست دارم و هم شادیِ ترا
من یک واقعگرا هستم و هیچ آرمانی ندارم
از نظر من ، درک واقعیت و همراه شدن با آن،
تنها راه درست برای هر زن و مرد هوشمندی است
شما کاملاً بهخوبی میدانید که هرچقدر هم
یک مرد یا زن زیبا باشد،
دیر یا زود روی اعصابتان سنگینی خواهد کرد ؛
زیرا همان جغرافیا، همان پستی و بلندیها،
همان منظره است...
ذهن انسان برای یکنواختی و نیز برای تکهمسری
ساخته نشده است
طلب تنوع مطلقاً طبیعی است؛
و آن بر علیه عشق شما نیست
درک من اینست- و این درک بر مبنای هزاران تجربه است
که
اگر ازدواج چنین چیز سفت، محکم و همراه با حس مالکیت نباشد،
بلکه دارای انعطاف باشد و فقط یک دوستی باشد...
طوریکه زن بتواند بهمرد بگوید
که با مرد جوان زیبایی ملاقات کرده است
و میخواهد این آخر هفته را با او باشد،
و بگوید:
«اگر علاقهمند باشی، میتوانم او را همراه خودم بیاورم،
چون با کمال میل میخواهد دیداری با تو داشته باشد
و در وسعت شناخت من،
میدانم که تو نیز بهآن شخص عشق خواهیورزید»
و اگر شوهر بتواند بهصورت یک موجود انسانیِ اصیل- نه ریاکارانه
بگوید که
«من عاشق تو-ام، خوشی، لذت و شادمانیِ تو شادمانیِ من است،
اگر کسی را یافتهای که دوستاش داری، و میخواهی ملاقاتاش کنی
آخر هفته خانه را فراموش کن ، من مراقب خواهم بود
امیدوارم این دیدار هم برای تو و هم برای آشنای تازهی تو
لذتبخش و مبارک باشد قرار ملاقات را بگذار و لذت ببر،
زیرا میدانم که وقتی برگردی،
لذت بردن از یک عشق جدید، تو را نیز تازهتر خواهد کرد
یک عشق تازه، جوانیِ تازهای بهتو خواهد بخشید
،آخر هفته با خیال راحت برو
شاید روزی برای من هم چنین شانسی
و چنین خوشبختیای پیش آید
که من هم سهم لذت خود را از سخاوت زندهگی دریابم
و با چنین تازهگیای در بستر روزهایم روبرو شوم »
این دوستی است
وقتی آنها برای دیدار تو بهخانه میآیند
و میتوانند در مورد دیدارشان صحبت کنند
تو آشنا خواهی شد که همسر تو با چه نوع مردی
دیدار کرده است،
و او چگونه از عهدهی دیدارشان ، در آمده است ....
هرچه خانم ، مرد جدید را بیشتر بشناسد،
قادر خواهد بود با دقت بیشتری شوهر خود را بشناسد
و لذت دوستداشتن او و دوستداشتهشدن خود را
بهتر و عمیقتر درک خواهد کرد
تو نیز میتوانی درمورد تازهگیهای زن جدیدی
که با او دیدار کردی
بههمراه زندهگیات بگویی...
تو سرپناهی در خانه داری .
درحقیقت، هرچه زنان دیگر را بیشتر بشناسید،
زن خودتان را بیشتر ستایش خواهید کرد
و ستایش اندام او را نیز بهتر یاد خواهید گرفت :
درکتان عمیقتر خواهد شد
تجربۀ شما غنی کنندهی شریک زندهگیتان خواهد بود...
میتوانی هر-ازگاهی وحشی و آزاد بهسوی آسمان پرواز کنی
و بهآشیانهات باز گردی
و همیشه میدانی که شریک همیشههای تو
منتظر تو است؛
نه برای تحت فشار قرار دادن، پشیمانکردن و جنگیدن،
بلکه برای سهیم شدن در شادی و ماجراجوییهای تو.
این فقط بهکمی درک نیاز دارد
هیچ کاری با دین ندارد، بلکه فقط کمی رفتار هوشمندانهتراست...
شما هر دو آزاد هستید و هیچ چیزی را پنهان نمیکنید.
انسانهای آزاد سعادتمند-اند
و دوست دارند همه چیزهای خوشآیند و لذتبخش را
با نزدیکان خود سهیم باشند
بهویژه آن لحظاتی را که زیبا هستند
لحظات عشق ، لحظات شعر ، لحظات موسیقی...
و باور دارند که داشتههای شادیبخش را باید
بهاشتراک گذاشت
بهاین طریق زندگیتان غنیتر و غنیتر خواهد شد.
شما ممکن است چنان با یکدیگر همآهنگ شوید
که کل زندگیتان را با هم زندگی کنید
و اطمینان داشته باشید عشق حسّ حسادت
و حس مالکیت را تربیت کرده، کاربردشان را تنظیم خواهد شد:
فقط با تمام قلبت بهمرد آزادی مطلق بده
و بهاو بگو نیازی نیست
هیچ چیزی را پنهان کند.
بگو:
«پنهانکردن توهین است
و بهاین معنی است که بهمن اعتماد نداری.»
همان اتفاق باید برای مرد هم بیفتد،
طوریکه او بتواند به شریک زندهگیاش
بگوید:
«تو بهاندازۀ من مستقل هستی
ما باهم هستیم که شاد باشیم
ما باهم هستیم که بهسوی شادی و سُرورِ بیشتر رشد کنیم
و برای یکدیگر هر کاری خواهیم کرد،
اما
ما زندانبان یکدیگر نخواهیم بود.»
آزادیِ عشق، شادی است
در آزادی داشتنِ شادی است
که شما میتوانید شادیِ بسیاری داشته باشید،
کل انرژی را بهسوی ایجاد شادی و لذت متمرکز کنید
نه رنجوری حسادت و مالکیت بدن یکدیگر.







