۱۴۰۴ تیر ۱۲, پنجشنبه

شرم نرم



ترنمِ نفس‌هایت
نسیم‌گونه
لاله‌‌
های گوشم را
به رقص درمی‌آورند

اما قلبم‌ 
رازِ دل‌بریِ نهان‌را
در ریتمی دیگر می‌شنود

تو عشق را نه در واژه‌
که در تپش‌های بی‌صدا
بر جانم
می‌نگاری

آن‌ جا که واژه به آخر می‌رسد
نَفَس‌پیچ‌ات 
بر پوستِ سینه‌ام،
نوکِ پستان‌هایم، 
شعر می‌رویاند

لبانت چون زنبورعسل‌های سرمست
دُورِ غنچه‌ام در چرخش‌اند
شهد می‌چکانند
بر ماده‌گیِ تب‌ناکم
و من—با هر قطره‌ی شبنم
بیش‌تر به شکوفتن می‌‌رسم

جیغ‌هایم
حجم،
از پژواکِ گل‌‌‌ها می‌گیرد
 مهر الهه‌ی آب را،
 درتبِ آفتاب، 
در تشنه‌گیِ باران،
حس می‌کنند

زبانِ ماده‌گی‌ام در غنچه، 
در گِرِه آب‌و‌خواهش،
شبنمی از روشنائیِ طعم را
در لبه‌های چسمه‌سارم 
آرام
می‌چرخاند،

به اشتیاق زبان تمنّای تو
چیزی
مثلِ شیرینیِ یک خواهش،
عطر پنهان در غنچه
از میانِ لب‌های درونی‌ام
آهسته می‌گذرد

رهگذر



چشمه‌سار

چشمه‌سار خواهش در بستر بیدار-لحظه‌ی من سلام سپیده‌دمان است که پگاه نام دیگر دوست داشتن توست در میانه‌‌ی تنم  چمنی است سرسبز  در آغوش شبنم سح...

محبوب‌ترین‌هایِ خواننده‌گان در یک‌ماه گذشته