شکاف دخترانهام
در جای خالی
که برای دلبرش کنار گذاشته
دلدادهی خود را
دلدارانه در آغوش میکشد
شبنم در گلبرگها تاب میخورَد
تو در من موج میزنی
لب گزیدنهای من
به آبوآتش زدنهای تو
لذت و زیادهخواهی را
در پر اوجترین جیغهای من
از عشق معنا میسازند
در من شدنت را دوست دارم
عاشقم به رفتنت
برآمدنت
بیمن نیا
من میآورمت
میخواهم در تو موجسواری کنم
طوفانِ معصومانهی شيار من
اهلی شدنِ تو را پی خواهدگرفت
فرود آتشین داغیِ این لحظهها
بر مدار ستون اندام تو میچرخند
زاویهی حادّهی
مثلث کوچک من را
با مِهر سرانگشتانت
باطعم شرابِ زبانت
بیشتر سرمست بکن
بیشتر
بیییششتتر
بیشتر