پذیرش دیگری با روی‌کردی متأثر از پست مدرنیسم،

۱۴۰۱ تیر ۱۷, جمعه

تاریک بود


 فاطمه اختصار

تاریک بود و چشم‌هایش خیره به من بود

چیزی نمی‌دیدم از آن تن، مرد یا زن بود؟

آمد جلو، پُک زد به سیگار و مرا بوسید
چسباند پشتم را به دیوار و مرا بوسید

انگشت‌هایم در فشارِ دست‌هایش بود
چشمم پیِ یک در، تهِ بن‌بست‌هایش بود

تند و هراسان می‌دوید از لحظه‌ی اکنون ↓
قلبم، شبیه مجرمی ترسیده از قانون

دیوارهایم ریختند آوار شد در من
آن آدمِ دیوانه‌تر بیدار شد در من

بوسیدمش با هر زبانی که بلد بودم

از عشق گفتم گرچه خود را در خطر دیدم
چسباندمش به سینه‌ام، به ترس و تردیدم

تاریک بود و چشم‌هایش خیره به من بود
مثل خودم غمگین و وحشی بود، او زن بود!

زن بود مثل بوسه‌ای ممنوعه در باران

فهمیده بودیم آخرِ این عشق، رسوایی‌ست
پایان تنهایی‌ی ما، آغاز تنهایی‌ست!

ما تشنه‌ی موجیم، از دریا نمی‌ترسیم
تا پیش هم هستیم از دنیا نمی‌ترسیم

تاریک بود و عشق او در حال جادو بود
و صبح «من» دیگر نبودم، تا ابد «او» بود

شبنم

  در ساحل چشمان من شفق با اسم تو تسلیم مهتاب می‌شود موج‌های قلبم یکی پس از دیگری دست به‌دامن شب نبض خاطره‌های‌مان را به تپش درمی‌آورند در مه...

محبوب‌ترین‌هایِ خواننده‌گان وبلاگ