کسی نمیداند
تو از کجا آمدهای
چرا خطوط تنت
این همه مرموز است
که سایهات در سایهام محو میشود
و سقف در تکان شانههایمان بالا میرود
زیر پوستت چه میگذرد
و هوس با رنگ چشمهایت چه میکند
کسی نمیداند که شب
چگونه در بخار نفسهایمان
ساخته میشود
دستهایت چرا از کمر محاصرهام میکنند
و ماه چرا میآید
درست بالای بستر ما میایستد.
مانا آقائی