اتفاق زیبا
بوی تنم را در انگشتانت جا میگذارم
وقتی گیسوانم را ورق میزنی
تشنهگی را
در جریان رگکردهی پستانهایم
حس کن
که عشق آرام آرام شعله میکشد
دلربائی،
هوشیاری،
عریانیِِ عشق،
تشنهگیِ بخشش را
ببوس
که غنچهام شکوفه زند
در انتظار اوجِ همدیگر
عاشقانه پرواز کنیم
بسوی آن اتفاق زیبا
برای دیدنِ همدیگر
چشمهایمان را ببندیم
کمرم در حلقهی بازوانت
سرچشمه، باران را
قطره ها، لرزِ موج را
لبهایمان، هوای بوسه را
احساس کنند
رهگذر
رهگذر