برگونههايم دو بوسه مینهی
نرم تر از آه
دو پروانه
روی گونههايم
سبك تر از نگاه .
و آهسته بدرود میگوئی.
من میمانم
و
اتاقی كه بوی تو را دارد
بوی تو میآيد
و
پشتم تير میكشد
و
دانه های عرق
از شانه هايم
میچكد
من و بسترم تب میكنيم
بازوانم را دور بالش میپيچم
و چهره ام را بر آن میفشارم
بال پروانه ها
روی گونههايم
میماسد
و
از گرمای تنم
بالشم
تر میشود
كبوتر میشود
میپرد
و
در بسترم
يك بغل
پر میماند.
يادم نرود
چند پر ميان دفترم بگذارم
شعرهای عاشقانهی فردا را ...
.زیبا کرباسی.