پذیرش دیگری با روی‌کردی متأثر از پست مدرنیسم،

۱۴۰۱ مهر ۲۳, شنبه

دگردیسیِ پدرسالاری


 مهسا امینی؛

《ژینا تو نمی‌میری، نام‌ات نماد خواهد شد》


نهم اکتبر ۲۰۲۲

حسین احسانی - تحلیل‌گر گروه‌های بنیادگرای اسلامی


دگردیسی نظام پدرسالار

 و آغاز «بهار جدید» در ایران و منطقه

 سرآغاز یک اعتراض سراسری در ایران شد


 بنابر گزارش‌های مختلف در شهرهای مختلف ایران، تظاهرات سرتاسری برقرار شد

 و ایرانیان خارج از ایران به تظاهرات علیه «جمهوری اسلامی» پرداختند.

 حرکت و جنبشی که پس از کشته شدن مهسا امینی آن هم با شعار

«زن، زندگی، آزادی»

ایجاد شد، 

به صورت شگفت‌انگیزی فضای واقعی و مجازی را درنوردید و تبدیل به یک جنبش جهانی شد.


مسئله‌ زنان و نظام پدرسالار در جهان اسلام رابطه‌ی مبهم و چندسویه دارد.

 از لحاظ تاریخی و به طور مشخص سه مواجهه و رویارویی زنان با نظم پدرسالار

 در تاریخ معاصر جهان اسلام شکل گرفته است. 

منظور از نظام پدرسالار، حکومت‌های اسلامی و یا حکومت‌های اقتدارگرایی است

 که به دنبال تداوم نظم سنتی‌ی جامعه‌ی اسلامی است

 که زنان در این نظم، جایی ندارند.

 به اعتقاد من حکومت‌های اسلامی و گروه‌های اسلامی‌ی بنیادگرا،

 حامیان اصلی تداوم نظم سنتی و کلاسیکی است که نقش اصلی را در بازتولید نظم پدرسالار دارند.

 در اینجا به سه مرحله از مواجهه‌ و رویارویی زنان و عاملان نظم پدرسالار اشاره می‌کنم.


مهم‌ترین سوالی که پس از جنبش‌های اجتماعی خاورمیانه

 که به خصوص پس از بهار عربی و شکل‌گیری رژیم‌های سیاسی جدید پرسیده می‌شد

این بود که نقش زنان در جامعه‌ چه خواهد شد؟

 و آیا زنان نیز دوشادوش مردان در سپهر عمومی جامعه حضور خواهند یافت؟

 یا خیر. 

پس از روی کار آمدن رژیم‌های پسابهار عربی، مشخص شد

 که نه تنها زنان به عنوان نیمی از پیکره  جامعه مدنظر قرار گرفته نشد، 

بل‌که نظم پدرسالار نیز بیش‌تر تحکیم شد و موجبات به حاشیه رفتن زنان نیز بیش‌تر فراهم شد.


از سوی دیگر، ظهور داعش در عراق و سوریه

 که به زعم من نوع دیگری از تحکیم پدرسالاری و نظم سنتی در جهان اسلام بود، 

سر برآورد و طی آن

جنگجویان زن «یگان‌های مدافع خلق»  در شمال سوریه 

و گردان‌های چریکی پیش‌مرگه در اقلیم کردستان

علیه اسلام‌گرایان مقاومت کردند

 و داعش را به هم‌راه دیگر بازی‌گران منطقه‌ای و بین‌المللی شکست دادند.


ظهور مجدد طالبان در افغانستان نقطه‌ی بازگشت افغانستان بود 

و بار دیگر احکام طالبان که برآمده از شریعت اسلامی و فقه دیوبندی است،

 محدودیت‌های بسیاری را علیه زنان و دختران افغانستان 

به شمول عدم تحصیل دختران بالاتر از کلاس ششم اعمال شد. 

زنان افغانستان، برای اولین بار به صورت خودجوش به خیابان‌ها رفتند

 و علیه رژیم طالبان که درصدد بازتولید نظم پدرسالار است، اعتراض کردند

 و شعار «نان، کار، آزادی» را سر دادند. 

طالبان ده‌ها تن از زنان معترض را دست‌گیر کرد و بعد از شکنجه‌ ،

 برخی از آن‌ها را آزاد کرد و از سرنوشت برخی دیگر اطلاعی در دست نیست.


زنان در محوریت؛ زنان به عنوان راه‌حل


زوال جهان اسلام، علمای اسلامی را همیشه بر آن واداشته بود

که راه‌حلی برای برون رفت از بحران تدبیر کنند، 

اخوان المسلمین برای برآمدن از انحطاط، معتقد بود

که بازگشت به گذشته و دوران طلایی راه حل است، 

از این رو معتقد بودند که 

«اسلام راه حل است»


در زمانه‌ی بهار عربی که کشورهای مختلف

در شمال آفریقا درگیر فساد، بحران‌های اقتصادی و سیاسی بودند، 

روشنفکران عرب از الگوی اعتراض تونس تبعیت کرده 

و شعار «تونس راه حل است» را به جای شعار اخوان المسلمین دادند. 

نفس ارائه شعار تونس راه حل است، هم تاکید بر روی‌کردهای اعتراضی جدید دارد 

و هم این‌که نشان از ناکامی نظم سنتی است که اخوان المسلمین آن را به عنوان راه حل پنداشته بود. 

با توجه به ناکامی جهان عرب پس از بهار عربی و ظهور داعش، تونس هم نتوانست راه حل شود.


ظهور طالبان این فرصت را برای زنان افغانستان فراهم کرد 

تا علیه وضعیت پدرسالاری ایستاده‌گی کنند و موجب تغییراتی در ماهیت اعتراض شوند.

 تصویرهایی از اعتراضات زنان در مقابل طالبان و ایستاده‌گی‌ی آن‌ها در برابر طالبان،

 در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شد، که نشان از حادثه‌ای عمیق بوده است.

 زنان افغانستان در این تظاهرات‌ و اعتراضات تنها بودند

 و مردان آن‌ها را هم‌راهی نمی‌کردند.

 این بیش‌تر از هر چیز نشانه‌ی ترس مردان از تغییر نظم سنتی و مردسالار در افغانستان است. 

با وجود ناکامی هر دو راه حل، فکر کنم که این بار

«زنان راه حل هستند» 

و جنبش‌هایی که در محوریت زنان هستند می‌توانند

 وضعیت پدرسالاری ناکام و درمانده را تغییر دهند.



کشته شدن مهسا امینی،

بار دیگر فرصت را برای احیای جنبش زنانه فراهم ساخت 

و این بار زنان دوشادوش مردان با شعار

زن، زندگی، آزادی

به خیابان‌ها آمدند تا نه تنها زمینه‌ساز دادخواهی شوند، 

بل‌که موجب تغییر نظم سنتی و بنیادگرایانه جامعه گردند

 و موجب بازتعریف بسیاری از مفاهیم حتی به تعبیر ژیژک

«این اعتراض همان اعتراض فمینیستی است که از همان ابتدا شامل مردان هم می‌شد»

 شده است.


به طور خلاصه در وضعیت متزلزل پدرسالاری،

 زنان در کردستان با اسلحه در دست به مبارزه با داعش، 

زنان در افغانستان با قلم در دست به مبارزه با طالبان 

و زنان در ایران در جنبش اخیر با روسری/شال در دست به مبارزه با جمهوری اسلامی رفته‌اند.


جنبشی فراگیر


جنبش کنونی نیز از چهار ویژگی‌ی

 سرایت، 

،چندمرکزی

  فراگیر،

  چند رهبری،

 برخوردار است.

 این جنبش از ویژه‌گی تسری و سرایت برخوردار است

 از آن جهت که مفاهیم، الگوهای رفتاری، شعارها و شیوه  اعتراض

به طور سریع توسط شبکه‌های اجتماعی انتشار می‌یابد 

و مکان‌های دیگر نیز از این الگوها پیروی می‌کنند.


 سرایت الگوها

بیش‌تر از طریق ایجاد گفت‌گوها در فضاهای سایبری و انتقال تجربیات خود 

در مورد چگونه‌گی مبارزه و پیش‌برد اعتراض انجام می‌شد. 


چندمرکزی و فراگیر است

به این معنا که هسته‌ی واحد تصمیم‌گیری وجود ندارد 

که به ابلاغ دستورها و طرز‌العمل‌ها بپردازد و دارای چندین هسته‌ی تصمیم‌گیری می‌باشد.


مراکز این جنبش محدود به داخل مرزهای کشور نمی‌شود

 و ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی دارد و فعالانه در حال فعالیت هستند.


 چند رهبری است

از آن جهت که رهبری در راس هرم سازمانی معترضان وجود ندارد. 

اساساً جنبش‌های جدید، ساختارهای تشکیلاتی سنتی را برنمی‌تابند

 و به مدد شبکه‌های اجتماعی و پیش‌رفت تکنولوژی، ساختار تشکیلاتی خطی را اختیار می‌کنند.

 به این معنا که در جریان اعتراض و مبارزه‌ی جنبش،

،هر معترض یک رهبر است و با طرح دیدگاه‌ها،

 الگوهای اعتراضی و شیوه‌های مبارزه، نقش سازنده‌ای برای پیش‌برد اعتراضات ایفا می‌کنند.


از سویی دیگر، انتخاب کردن ساختار رهبری‌ی خطی و یا افقی، 

نشان دهنده‌ی کشیدن خط بطلان معترضان بر شیوه رهبری سنتی و کلاسیک است.


سه گانه‌ی  ترس، خشم و امید

جنبش‌های اجتماعی جدید نیز عموماً باید سه مرحله  ترس، خشم و امید را سپری کنند

تا به موفقیت برسند

مانوئل کاستلز یکی از نظریه پردازان جنبش‌های اجتماعی جدید

که نگاه ویژه‌ای بر خاورمیانه دارد، معتقد است که تونس زمانی آزاد شد 

که مشاهده  تصویر سوختن محمد بوعزیزی، ترس مردم را از رژیم بن علی به خشم تبدیل کرد

 و سپس این خشم به امید برای آزادی و پیروزی تبدیل شد.


بر اساس آنچه که در روی زمین مشاهده می‌شود، 

به طور تدریجی و هدف‌مند، ترس تبدیل به خشم شده است 

و این خشم نیز در یک روند دقیق و حساب شده به امید تبدیل می‌شود. 

متناسب با واقعیت روی زمین، نیروهای معترض ایرانی در داخل کشور در مرحله  خشم هستند، 

به شدت با هم‌دیگر هم‌کاری مشترک دارند و برای نشان دادن خشم خود

به ابزارها و مکانیزم‌های متفاوتی دست می‌یازند. 

ویدیوهای مختلفی در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست و هم‌رسانی می‌شود 

که عده  بسیاری از نیروهای مسلح ایران نیز توانایی مقابله با معترضان را ندارند 

و با فرار خود، عرصه را به معترضان واگذار می‌کنند. 

بی‌روحیه شدن و تردید نیروهای مسلح هم‌چنین موجب شد

که بسیاری از مراکز فرمانداری توسط مردم تسخیر شود.

 این مرحله‌ای است که خشم به امید تبدیل می‌شود

 و این امید هم سرایت‌بخش به دیگر مراکز اعتراض می‌باشد. 

لحظاتی که معترضان به کامیابی دست پیدا می‌کنند

 موجب تشجیع و تشویق دیگر معترضان در مکان‌ها و مراکز دیگر می‌گردد

 که امید را می‌تواند فراگیر بسازد و راه را برای رسیدن به هدف هموارتر کند.


 نتیجه این‌که جنبشی که شکل گرفته است،

 بیش‌تر به‌عنوان یک حرکت اعتراضی برای فروپاشی نظم پدرسالار و مردسالار تلقی می‌شود. 

نظام پدرسالاری از آن جهت که نتوانست موجب بهبود وضعیت در همه‌ی جوانب باشد، 

ناکام شده است و اینک جای‌گزین آن زنان هستند از آن جهت که 

«زنان راه حل هستند». 

اینطور به نظر می‌رسد که پیروزی این روند اجتناب ناپذیر شده است

 و در صورت این پیروزی، کشورهای جهان اسلام که درگیر نظم پدرسالار هستند،

 شاهد چنین وضعیتی خواهند بود 

و الگوهای اعتراض و راهبری مبارزات نیز به مدد شبکه‌های اجتماعی

به دیگر نقاط جهان اسلام تسری پیدا کنند، 

همان‌طور که بهار عربی و اسلامیزه شدن جهان عرب

یک امر ساری و اجتناب ناپذیر شده بود.


https://www.bbc.com/persian



دفاع پهلوی اول از اقلیت مترقی
(کشف حجاب)
تصور عمومی این است که اسلام‌گرایی جامعه‌ی ایران، محصول مدرنیزاسیون تحمیلی عصر پهلوی‌ست.
 من هر چه بیش‌تر می‌خوانم بیش‌تر می‌فهمم که این حرف یاوه‌ای بیش نیست! 
مثلاً تا همین چند روز پیش نمی‌دانستم که سیاست «حجاب اجباری» حتی در عصر پهلوی اول
 توسط روحانیت اعمال می‌شد!
 بنا به گزارش فاطمه صادقی در کتاب
 «کشف حجاب: بازخوانی یک مداخله‌ی مدرن»
 پیش از آن‌که در دی‌ماه 1314 سیاست کشف حجاب کلید بخورد، 
روحانیت در دو موضع به بی‌حجابی دختران جوان اعتراض کرده بودند:
 در مهرماه 1313 در جشن هزاره‌ی فردوسی،
 «بی‌حجابی چند تن از بانوان شرکت‌کننده، خشم علماء و متدینان را برانگیخت» 
(ص39)
 و در جشن سال نوی 1314 هم، روحانیت به بی‌حجابی دختران جوان در مدرسه‌ی مهرآیین شیراز 
متعرض شده بودند.
 در مورد اول، سیستم عقب‌نشینی کرد و شاه، شهربانی را مسئول دانست و توبیخ نمود! 
اما پس از واقعه‌ی دوم، یعنی پس از دیدن رویه‌ی تهاجمی بخش‌های مرتجع جامعه،
 که خلاف خواست برخی تشکل‌های مترقی وفاداربه انقلاب مشروطه عمل می‌کردند،
 علی اصغر حکمت، وزیر معارف، در اردیبهشت ماه مأمور شد
 تا معلمان زن مترقی را در کانونی به نام کانون زنان متشکل کند تا علیه حجاب اجباری اسلامی فعالیت نمایند. 
البته، کانون‌ها و تشکل‌های مردمی وجود داشتند که پیشاپیش با حجاب سنتی مخالف بودند 
و این را در قالب درخواست برای متحدالشکل کردن لباس دختران مدارس بیان می‌کردند.
 خسروپناه در ضمیمه‌ی کتاب بسیار ارزشمند خود 
«هدف‌ها و مبارزه‌ی زن ایرانی: از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی»
، پیشنهاد جمعیتی به نام «نسوان وطن‌خواه» به مجلس شورای ملی را عیناً آورده است 
که در ماده‌ی سوم از نماینده‌گان مجلس شورای ملی خواسته‌اند: 
« ترویج و تعمیم البسه‌ی وطنی در کلیه‌ی مدارس و توحید شکل و رنگ آن در صورت امکان»
 (ص289) 
این درخواست، ده سال پیش از شروع سیاست کشف حجاب، در 1304 رخ می‌دهد 
و از جمله مدارکی‌ست که نشان می‌دهد حجاب اسلامی، خواست همه‌ی زنان جامعه نبوده است 
بل‌که درست برعکس، کسانی از خود زنان علیرغم خواست بدنه‌ی جامعه،
 اصلاحات در پوشش را خواستار می‌شدند.
 اما چنین درخواستی بدون حمایت دولت، آن هم پشتیبانی از عالی‌ترین رتبه‌ی آن، 
یعنی شاه، آشکارا با مقاومت توده‌های مسلمان به رهبری روحانیت مواجه می‌شد. 
شاه در خرداد 1313 در ترکیه بی‌حجابی زنان را دیده بود
 اما در مهر همان سال در برابر روحانیت شیعی در داخل عقب نشسته بود. 
می‌توان حدس زد که دریافته بود، انفعال در این مورد، ممکن نیست. 
یا باید تسلیم خواست روحانیت برای تحمیل حجاب اجباری به همه‌ی زنان و دختران جوان شد، 
یا با سیاستی مشخص، به راهی رفت که هماهنگ با تجددخواهی مشروطه‌خواهان است. 
فاطمه صادقی، اگرچه خود در تفسیر واقعه‌ی کشف حجاب، 
از پارادایم‌های گفتمان انقلاب اسلامی تخطی نکرده است، اما هوشمندانه می‌نویسد 
سیستم می‌خواست «نظم نمادینی» را واژگون کند که برمبنای آن 
«هر زنی که حجاب نداشت، بالقوه می‌توانست بدکاره تلقی شود و مورد آزار و اذیت مردان قرار گیرد.» 
(ص32) 
او می‌نویسد زنان محجبه از حیث رتبه‌بندی اجتماعی سنتاً جایگاه بالاتری داشتند. 
و سیستم با دستور دادن به خانواده‌های وابسته به دولت و به مقامات، 
در ضرورت کشف حجاب در مراسم عمومی، عملاً قصد داشت این نظم نمادین را واژگون کند.
 به ویژه گفتنی‌ست که در این راستا، مطابق با دستور دولتی، 
زنان «معروفه» (مشهور به بدکاری) از کشف حجاب منع شده بودند! 
صادقی می‌نویسد: 
«با کشف حجاب، این سلسله مراتب واژگون شد» 
القصه، مرور ساده‌ی حوادث آن سال‌ها نشان می‌دهد، 
سیاست کشف حجاب، خروج از انفعال بود در برابر سیاست حجاب اجباری که فعالانه توسط روحانیت 
و گروه‌های فشارش اعمال می‌شد. 
و جمله‌ی دکتر کاتوزیان در خصوص رفتار بخش مذهبی جامعه آشکارا خلاف واقع است. 
ایشان در اقتصاد سیاسی ایران نوشته است: 
«آنها از این اقدامات منزجر بودند و در آرزوی ظهور مهدی دست به دعا برمی‌داشتند، 
اما دامنه‌ی اعتراض‌شان عموماً از حد مکالمات خصوصی و محتاطانه و دعا در خلوت فراتر نمی‌رفت» 
(ص174)
نوامبر 2022
 نیما قاسمی


۱۴۰۱ مهر ۲۰, چهارشنبه

دو نقاشی

 

زن، زندگی، آزادی:
 دو نقاشی در آینه‌ی یک‌د‌یگر پس از دو سده
شبیه‌سازی حمید پوربهرامی یک بازی ساده با شاهکار دلاکروا نیست.
 برخلاف زنِ نقاشی دلاکروا
 در دست چپ زن اثر پوربهرامی سلاحی نیست،
 و این نشان‌گر خصوصیتِ خشونت گریز و صلح طلبانه‌ی جنبش «زن، زندگی، آزادی» است


نقاشی‌ی اوژن دُلاکروا،
«آزادی هدایت‌گر مردم»
، ۱۸۳۰، در همان سال قیام ۱۸۳۰ خلق و تکمیل شد،
 قیامی که مقدمه‌ی تاریخی انقلاب ژوئن ۱۸۳۲ بود،
 همان رخدادی که موضوع رمان معروف ویکتور هوگو، بینوایان، شد.
 هرکسی که با موزیکال کلود میشل شونبرگ و آلن بوبلیل آشنا باشد می‌تواند
 به «آزادی هدایتگر مردم» اثر دلاکروا نگاه کند و سخن مواج در آن موسیقی را بشنود: 
آیا تو صدای آواز مردم را می‌شنوی؟ 
صدای خشمگین آوازشان را؟
 این آواز مردمی است که دیگر نمی‌خواهند در بردگی به سر برند.
اولین چیزی که بیننده در تابلوی دلاکروا می‌بیند، پیکر به یاد ماندنی زنی برهنه تا کمر است.
 لباس زرد او از روی شانه‌هایش افتاده است،
 زیرا او یک تفنگ سرنیزه‌ای را در دست چپ خود گرفته،
 و سه رنگ - پرچم انقلاب فرانسه - را با دست راست خود بالا برده است.
 او مصممانه و با قدرت به جلو گام برمی دارد و از روی شانه‌ی راستش به قفا نگاه می‌کند، 
انگار می‌خواهد مطمئن شود
 آیا کسانی که هدایت‌شان را به عهده گرفته است، دنبالش می‌کنند.؟
دلاکروا قصد نداشت که بگوید
 زنی نیمه برهنه در حال دویدن با سلاح گرم و پرچم، سه روز با شکوه انقلاب ژوئیه را رقم زد.
 این یک نقاشی نمادگراست؛
 و زن نیمه برهنه اینجا به مثابه‌ی یک تمثیل عمل می‌کند -
 هدف نقاش مطرح کردن یک ایده‌ی اخلاقی یا سیاسی از آرمان آزادی است.
در نقاشی،
 کسانی که زن را دنبال می‌کنند، نشان‌گر انواع مختلفی از مردم از طبقات گوناگون‌اند.
 مرد سمت چپ با شمشیر پیاده نظام در دست، و پیراهن کار، و شلوار ملوانی یک کارگر کارخانه است،
 دستمال دور کمرش، جای تپانچه را محکم می‌کند، 
کاکل سفید و روبان قرمزی که روی کلاه او بسته شده است، هیجانات انقلابی او را نیز مشخص می‌کند
این کارگر کارخانه، نقطه مقابل مرد جوانی است در کنارش که به وضوح از طبقه‌ی اجتماعی متفاوتی است.
 او یک کلاه بالا مشکی، یک پیراهن سفید یقه‌ی باز و کراوات و یک کت مشکی شیک به تن دارد. 
او یک تفنگ شکاری در دست دارد.
 این دو فیگور روشن می‌کنند
 که این انقلاب فقط برای طبقه‌ی کارگر نیست، و بناست همه‌ی طبقات را رهایی بخشد.
درضمن، با نگاه به نقاشی پی می‌بریم که این فقط انقلاب بزرگ‌سالان نیست:
 از سمت چپ تا راست ما شاهد سه کودک و نوجوان در حالات و پوشش‌های گوناگون هستیم:
 یا شمشیر کوچکی در دست دارند، و یا تپانچه، ویا با دقت تمام به فیگور آزادی -آینده شان- خیره شده‌اند.


نقاشی‌ی حمید پوربهرامی
شبیه سازی حمید پوربهرامی یک بازی ساده با شاهکار دلاکروا نیست. 
دلاکروا یکی از سه آرمان انقلاب فرانسه، یعنی آزادی را به صورتی تمثیلی
 در هیئت زنی نیمه برهنه، زنی که به تازگی از یوغ برده‌گی رهایی یافته، تصویر کرده است، 
حال آن‌که زنی که در مرکز تابلوی پوربهرامی می‌بینیم یک نماد نیست: 
جنبش امروز ایران به صورتی عینی و مشخص از سوی زنانی رهبری می‌شود 
که همان‌طور که در این نقاشی شاهدش هستیم،
 با گیسوان یله‌شان در باد، و پرچم سه رنگ در دست راست، پشت سرشان را می‌پایند،
 و برخلاف زنِ نقاشی دلاکروا در دست چپ‌شان سلاحی نیست،
 و این نشان‌گر خصوصیتِ خشونت گریز و صلح طلبانه‌ی این جنبش است. 
دست چپ گره شده، نشان از اراده‌ی مصممانه‌ی رهبری جنبش دارد.
کنتراست رنگ بین مانتو‌ی سیاه و شلوار روشنِ زن، 
ما را متوجه ستبریِ پاهایی می‌کند که با به پیش برآمدنشان، انگار دگمه‌های پایین مانتو را گشوده یا پاره کرده باشند.
انقلاب کبیر فرانسه را مردان انجام دادند و در پس زمینه‌ی نقاشی دلاکروا، زن دیگری نیست. 
اما در نقاشی پوربهرامی در سمت چپ زن دیگری نیز وجود دارد
 که با موهای بلند در دوسوی گردنش، شانه‌ی راست را از پوشش‌اش رها کرده 
و آن را به جلو داده، به جلو گام می‌گذارد 
و حواسش شش‌دانگ به زنِ هدایت‌گر است
 تا پیام او برای شروع حرکت بعدی را دریافت کند.

منبع رادیو زمانه 


چقدر زن بودن خوب است


 چقدر زن بودن خوب است

آنگاه که زن

قلم را فتح می‌کند

و زمان، خود را

از دو سو . . . 

کنار می‌کشد

و راه می‌دهد به عشق

فرشته‌ی وحی


و

(الهه‌ی هوس)

به افق متوسل می‌شود

« برود از اول بيايد »!


م پگاه

مثلث لذت


 مثلثِ لذت را

يک نهادِ بلند قامت اندازه ‌می‌گيرد

زاويه‌های حاده

به خطوطِ هندسی افتخار می‌دهند

و سايه تَرَک برمی‌دارد

از درک !

چقدر . . . 

چقدر. . .


م پگاه

شبنم

  در ساحل چشمان من شفق با اسم تو تسلیم مهتاب می‌شود موج‌های قلبم یکی پس از دیگری دست به‌دامن شب نبض خاطره‌های‌مان را به تپش درمی‌آورند در مه...

محبوب‌ترین‌هایِ خواننده‌گان وبلاگ