همسرخوشخواهی
(کاکولدیسم)
در جهانی که عشق را با زنجیر تعریف کردهاند،
من به پرواز ایمان آوردهام.
نه پروازی برای گریز،
که پروازی
برای
دیدن زیبائیها در اوج
برای
فهمیدن و درککردن
«دگر خود»
برای
آشنائی بهاحساس دیگرباشندهگان
و برای
نوشدننِ پیدرپی
قرنهای هجده و نوزده که به لذتها و کامجوئیهای انسان معنا میدادند
متفاوت با طرز تفکر مفهومی انسان امروز بود.
تا چندی پیش موضوعاتی مانند
(همسرخوشخواهی)
در رسانههای بزرگ جهان
کمتر دیده میشد
و اغلب با شرم و برچسبهای منفی همراه بود.
اما با تغییر نگرشها به (تکهمسری) و افزایش گفتوگو
دربارهی تنوع روابط،
توجه بهاین رابطه نیز بیشتر شد.
گزارشهای رسانهایِ پُرمخاطب و پژوهشها، نشان میدهند
که بخش بزرگی از جوامع به انواع روابطِ
غیر تکهمسریِ اخلاقی
علاقهمند-اند
و طرح این رابطه، یک پرسش اجتماعیست
که متخصصان، پژوهشگرانه بهآن میپردازند.
(همسرخوشخواهی)
واژهایست نو،
اما
تازهگیهایش، بیشتراز هر تازهای، ریشه در دل آنانی دارد
که عشق را نه در مالکیت،
بلکه در تماشای شکوفاییِ «دگر» خود میجویند.
در این زیست نو،
(همسرخوشخواهی)
الههوار تندیسی به نگهبانیِ عشق است
عشق را نه در قفلها،
که در کلیدها جستوجو باید کرد
دل، اگر آزاد باشد
وفاداریاش ژرفتر است.
این بازتعریفی از عشق است
که در آن «من» و«تو» به «ما»ئی میرسند
که مرزهای سنت را پشت سر گذاشتهاند.
آزادهگیِ این نگاه
به عاشقومعشوق اجازهی پرواز میدهد،
نه از سر بینیازی،
که از سر عشق.
در این نگاهِ بهزیستیِ نو،
عشق، آوردگاه نبرد نیست.
نه برای برتری
نه برای رقابت
نه برای تسلط غیر دلخواه،
نه مالکیت
بلکه گاهگاهی
باغی در آستان سرد داوریهای کهنه،،،،، بوستانیست آرام
که عاشقومعشوق دست اندر دستِ هم
هر لحظه با نگاهی تازه
غنچه و شاخه را از نو میرویانند
که درهمهی فصلهای جهان
بهارانه باشند
ارزش این نگاه به رابطهی انسانی، در آن است
که باور بهخویشتن و آزادهگی، سختتر از تصاحب است.
تاریخچه و تحول اجتماعیِ
ریشهی تاریخی این واژه به پرنده فاخته نسبت داده میشود
که تخم خود را در لانهی پرندهی دیگر میگذارد.
در نتیجه، برداشت فرهنگی مسلط این بوده که مردِ یا زن کاکولد
از عهدهیِ نیازهای جنسی شریکش برنمیآید.
و این داوریهای ناآگاهانه در فرهنگ پیشامدرن جوامع،
تاثیر گذاشته
و تا امروز هم آثار منفیشان در زبان، طنز و رسانهها
قابل مشاهده است.
اما از اوایل قرن بیستویکم فضای عمومی جوامع پیشرفته،
در بارهی تنوع جنسی و رابطهی انسانها تغییر کرد.
در جهان فاختهگرا،
لذتستانی همسر از دیگری
طعم شرابیست
به سرمستیِ عاشقانه،
پنجرهایست
رو بهزیبائی انتخاب و آگاهی از لذت.
تجربههای زیسته و مصاحبههای مختلف با زوجهایی
که سبکهایی hotwifing یا cuckolding را زندگی میکنند
نشان میدهد که اکثریت آنها افراد شاداب و سالمی هستند
و از عهدهی نیازهای جنسیِ همدیگر
بهخوبی و شادمانی برمیآیند.
اما
انگیزهشان در این رابطه،
رهائی از شرم جامعهبودن و تکاپوی جنسی است.
مواجهه با تابو و معنادادن بهآنچه که هستند.
و تفاوتشان با اکثریت جامعه، آنها را بهخودشان میرساند،
شوروشوق میآموزد،
و آنها میآموزند که تنها دلبستهیِ عشق باشند
نه این که الزاما درگیر رابطهی نارسا و ناسالماند
بلکه آنچه را که وجودشان انتظار میکشد، برمیآورند
مرد یا زنی که روزگاری عشق را
با دیوارهای بلند مالکیت انسان برانسان، تعریف میکرد،
اکنون با پنجرهای باز به آسمان آبی
به تماشای پرواز شریک زندگیاش مینشیند.
نه از سر ضعف،
که از قدرتِ فهم،
از میلِ به آزادی،
تکیه بر حق انتخاب
که از لذتِ مشاهدهی شادیِ دیگری،
شادیِ درون خویش را ستایش میکند
چهگونه این رابطه
موضوع مدیای جهان شد؟
پژوهشهای روانشناختی دربارهی فانتزیهای کاکولدینگ بود
که نشان داد این خیالپردازیها فقط مختص مردان و زنان دگرجنسگرا نیست
و در گروههای مختلف جنسی هم رخ میدهد.
این تحقیقات همچنین تایید کردند
که برای بخشی از افراد،
این فانتزیها و حتی تجربههای مبتنی
بر تصمیم آگاهانه و رضایت طرفین
میتواند جزئی سالم و شاداب،
از زندگی جنسی و عاطفی آنها باشد.
همزمان، دادههای فرهنگی، مثل گزارشهای سالانهی جستوجو
در وبسایتهای بزرگ رابطههای جنسی،
رشد چشمگیرعلاقه بهاین موضوع را نشان دادهاند.
کتاب Justin Lehmiller
با عنوان Tell Me What You Want نیز گزارش میدهد
که درصد قابل توجهی از زنان و مردان،
دربارهی لذتبخش بودن تماشای رابطهی شریک عاطفیِ خود
با مرد یا زن دیگر، شکل لذتستانی و تنسپاریِ آنها
خیالپردازی میکنند.
این یافتهها همراستا با افزایش بحث عمومی،
دربارهی شکلهای اخلاقیِ غیرتکهمسری است
و کمک میکند تا
(همسرخوشخواهی)
از حاشیه بهمتن گفتوگو بیاید.
یکی دیگر از دگرگونیهای چشمگیر،
برجستهتر شدن نگاه زنانهگون، در مناسبات
عاطفی و جنسیست.
در گذشته، اکثرا مردان بودند که پیشنهاد شکلگیری
و پویائیِ چنین روابطی را مطرح میکردند،
و زنان تنها در مقام پذیرش یا ردِّ آن، واکنشی منفعل داشتند.
اما در گزارشهای تازه،
شاهد صدای بلندتر و فعالتر زنان هستیم.
زنانی که با صراحت از حق انتخاب جنسی خود سخن میگویند
و این حق را امری طبیعی و بدیهی میدانند.
برخی حتی از آغاز آشنایی،
خواهان رابطهای هستند که بر پایهی رضایت متقابل،
آزادیهای جنسیِ توافقی را
در بطن زندگی خود داشته باشد.
برخی در این همسوئی نمیتوانند یا نمیخواهند
غیر از پیشبُرد و پرداختن بهتمایلات وغرایز انسانی را بهبینند.
اما
من با مرور چنین رابطهای،
پیش از هر پدیدهای، ستایشی از وارستهگی انسان میبینم،
که همیشه همراه با شوروگرماست.
البته «طرح این موضوع» بهمعنای تجویز همهگانی نیست،
بلکه به معنای واقعبینانه دیدن طیف تمایلات انسانی
و یادگیری روشهای سالم گفتوگو
و شناختن حق انتخاب انسانهاست
این دگرگونیِ مفهومی، نقطهی تمرکز را از فانتزیِ صرفِ مردانه
به سوی عاملیت و میل آگاهانهی زنانه، سوق میدهد،
و گفتوگو را از قالبهای فرسودهی گذشته
به سوی مفاهیمی
چون رضایت، اختیار، طراوت و نوآوری در طراحی رابطه میکشاند.
این یافتهها حتی برخی متخصصان را واداشته
تا پیشفرضهای اخلاقی و سوگیریهای خود را
بازبینی کنند.
که چنین رابطهای
به معنای خیانت و بیوفائی نیست.
چون در معناومفهوم خیانت،
پنهانکاری، نقض توافق و تخریب اعتماد وجود دارد.
ولی در این همسوئی
۱
رضایت صریح طرفین، یعنی تصمیم آگاهانهی مشترک،
۲
شفافیت کامل و مرزبندی روشن،
۳
مراقبت عاطفی و پرهیز از هر آنچه اعتماد را تخریب میکند.
سهاصل
پایهای، اساسی واخلاقیِ این رابطه هستند.
من این ویژهگیهای بارز را، نه! بیوفائی،
بلکه ژرفای وفاداریِ دل
و بازتاب آگاهی و آزادهگی همسویان این رابطه میبینم
(همسرخوشخواهی)
یک رابطهی پویای همآغوشی توافقی است
بین یک زوج یا دو شریک عاطفی، که هر یک از آنها
آزاد-اند با شخص سومی عشقبازی کنند
رابطهای که مرزهای فرسودهی سنّت مردسالاری
و عُرف معمول را پشت سر میگذارد.
در این رابطه،
زوج با حفظ همهی تعهدات یک زندگیمشترک،
آگاهانه، دلخواسته،
به همآغوشیِ شریک عاطفیاش با شخص دیگری
برای رسیدن به لحظههای اوج لذت جنسی،
با تمام قلبِ سرشار از عشق،
صمیمانه رضایت میدهد.
همسویان رابطه، بیشتر از همه، بهخواست خویشتن خود،
و سپس بیشتر ازخود به کامیابی و شادیِ همسرشان میپردازند.
از لذتستانی و لذتدهیِ شریک عاطفیشان
در مهرورزی با شخص سوم را
بیرقابت و بیتردید با اشتیاق بیتاب و سیرنشدنی
تماشا میکنند
شاید هم اهمیت شادی در نگاه آنهاست
که این اتفاق زیبای همدلی،
شوروشوقشان را بازتاب میدهد
این دقیقا همان حسّیِ است
که ما هنگام آمادهکردن یک کیک لذیذ یا دادن یک هدیه،
میخواهیم شادیِ گرفتن هدیه و لذت خوردن آن کیک را،
در برق نگاه عزیزمان بهبینیم
در این مورد نیز حس همسر همانند
دادن یک هدیه و انتظارِ دیدن شادیِ آن در نگاه عزیز خویش است
که با تمام قلباش با اشتیاق کامل میخواهد بهبیند
که همآغوشی پارتنرش با جفت دیگرعشقبازیاش چه زیبائیهایی دارد؟
آیا آغوشنوازی آن شخص، رمزهای زیباگشائیِ تن همسرش را میتواند؟
حرکت غریزه در پیچوتاب میانیِ تن همسرش را
در دایرهی بازوان سومشخص، با تمام وجود، علاقهمندانه تماشا میکند
که جوانههای لرز، چهگونه تندتراز خون،
اندامشان را میپیماید
«نگاه تماشاگر زن»
در تماشای مهرآغوشیِ همسر خود
در تماس شوق آغوشنوازیِ زن دیگر
غنچهی آرزوهای همیشهگیاش شکفته میشود
آن هنگام که رگ نور شوهرش، بر لب شکاف آن زن میتابد
و با نرمی و نوازش،
اوج فروروندهی او،
زاویهی اینچنین تنگ تازهآشنا را باز میکند
نشان میدهند
که
من مالک تو، نه!
من عاشق تو-ام
عشق من هرگز آزادی تو را محدود نمیکند
باور دارم که شادی من از شادیِ توست
و لذت میبرم که تو را غرق لذت بهبینم
به ژرفترین لذتهای زندگیام میرسم
آنهنگام که تشویق زن محبوبت را بهدیوانهگی فَوَرانِ
تو در اوج لذت میبینم
این نمایش تپندهی نیروی مهر مردانهگیِ توست
بهترین و زیباترین آرزوهایم،
نگاه به لذتبردنِ تو، در قلهی شادیهاست،
من لذت از این خاطره میگیرم
که در جورچینیِ فانتزیهایم جای خواهد گرفت.
و بهوجد میآید
از شوهرش که بسوی آغوش باز همعطری دیگر،
دعوت میشود
شاد است از اینکه، بهبیند
مردش از جفت عشقبازیاش و نرمآغوشیِ او چگونه لذت میبَرَد؟
آن هنگام که شادیِ سرشار از هیجانِ عریان شدن آن زن را
با کشش دل نگاه میکند،
چهبرق شوقی در چشمانش باز میتابد؟
از لحظههای اوج ارگاسم زن و فوران انزال شریک زندگیِ خود،
که در آغوش همدیگر غرق لذتاند
احساس شادی و لذت بینهایت میکند.
در این زیستِ نو،
من نه نگهبانِ عشقام،
نه زندانبانِ دل.
من باغبانیام،
که با آبیاریِ مهر
غنچهی عشق دیگری را بر ساقهی آزاد تو
شکفته میخواهم.
«اشتیاق در نگاه مرد»
بیصدا میپرسد از خود
آیا دادههای این همآغوشی
رضایتبخشِ هردو هست ؟
لحظهای که ریتم بر کمر میگیرند
لذتدهیِ آمدورفتِ آندو بههمدیگر
تمامِ جهان را در نگاهشان روشن میکند؟
همسرش با زیباترین حرکت در کمر،
با چه هوس و ژرفای چه خواهشی،
بیرون همبازیِ دلبرش را بدرون نرمراه خود میبرد؟
آیا بهآستانهی ایستائی زمان رسیدهاند؟
یا هنوز آن زیبائیِ ناب را با ضربان آمیختهی قلب همدیگر،
ثانیه میشمارند؟
در انتظار لحظهای است که احساس کند
همسرش چگونه موج دانههای باران او را
در آغوش قطرههای ریز خود
بر لابیای شکافش تا میکند؟
من تماشاگر خوشبختیام
محو تماشای شکفتن غنچهی سوار بر ساقه،
خانمها و مردها در چنین رابطهای
نفر سوم را در آغوشنوازی همسرشان، «خودمانند» احساس میکنند
که برای کشف ناشناختهها و بازگشائیِ رمز زیبایی تن شریک عاطفیشان،
آغوشبهم میشود
لذت بردن از اوج لذت شریک عاطفی
یکی از مفاهیم مهم در رابطهی غیرتکهمسری است
در تندی تپشهای قلبشان
شوروشوق لذتستانی و لذتسپاری شریک عاطفیشان را
با نگاه پی میگیرند
دیدنِ نوازشهای نرم شخص سوم
که همسرشان برای آمادهگیِ اندامش میگیرد
و دانستن اینکه لحظههای آیندهی اندام او را
چهگونه سرشار از تننازیها و اغواگریهای عاشقانه میکند
پرتو ایستادهی خورشیدوار آن مرد
چهگونه با تماس شوق، چشمهگاه خواهش زن را گرم میکند
از زیباترین آرزوهاست
چگونهگی شمشک در گذر از ناف نور را احساس میکنند
لحظهشماری میکنند
که روشنیِ شادیِ این اتفاق زیبا
در چشمان همسرشان، کِی و چهگونه خانه میگیرد؟
چشمبهراه اوج جیغ و فریاد شنیدن از ایشان-اند
روئیدن مهر در برق چشمان آندو را هر لحظه منتظر-اند
که درهم تافتن اولین نگاه نرم ارگاسم
و فوران فواره را در چشمان آنها بهبینند
احساس اوج اولین ارگاسم و طوفان انزال آنها در آغوش همدیگر
برایشان اهمیت و لذت مخصوصی دارد
اینگونه که
تپش، در مثلث قلب همسر
بارِش، در دایرهی لابیای گرمش
و بالا رفتنِ شربت تپندهیِ افرای سومشخص
از پلههای احاطهی دهلیز او
و گُر گرفتن ستاره در لای رانهایش
یکی از لذتبخشترین دریافتهای قلبی و ذهنی است
و پرسش بیسخن از خود،
هنگام تماشای عشقبازی
آیا گرمای غریزه، با حرکت نسیمانهی دستان جفتِ همآغوشیِ همسرشان
زیر حریر پوست او
گرمترشد؟
شعلهور شد؟
آب را به آتش میکشد؟
یا نه! هنوز
این نگاه، لذتبخشترین جریان شادی،
زیباترترین منظرهی طبیعی،
آمیخته با آرامشِ و فراسوی توصیفِ رقص جانانهی دو انسان
در خلوت خاموشیاست
من زندگی را در شایستهگیِ چنین میپرستم.
در این بهاران
من نه کنترلگرم
نه شکارچی.
من در هوای پرندهای هستم
که در آغوش دلخواستهبازِمعشوقم
پر میزند
و من مشتاقانه، زمزمهی ستایش او را میشنوم
و با صمیمیت عشق، بهقلبم میسپارم
خانمها
در تماشای این عشقبازی
به زیبائیهائی میرسند
که شکوه این زیبائی، دلبستهگی سیری ناپذیری
ارمغانشان میکند
لذتستانی شریکشان در آغوش دیگری
یکی از جانانهترین لذتهاست
چون عشقی که به اشتراک گذاشته میشود،
همیشه عمیقتر از آن است که در انحصار بماند.
سومشخص
حضور سومشخص میتواند صرفا جنسی
یا گاهی بهشکل موقت و دوستانه
و یا حتی نوعی رابطه عاطفیِ احساسی باشد،
انتخاب سومشخص
اغلب از طریق جامعههای آنلاین یا گروههای غیرتکهمسری
صورت میگیرد،
چنین انتخابی
(خانمی برای مرد و مردی برای خانم)
از میان دوستانی که مورد علاقهی زوج باشند نیز انجام میشود
که اکثر اوقات امنتر، صمیمیتر و دلخواستهتر است.
اما باید در نظر گرفت
که سازگاری اخلاقی و جنسی
و باورهایِ آمیخته با فانتزی و اروتیک زوج را با لبخند
و با کمال اشتیاق بپذیرد.
رعایت بهداشت جنسی و آزمایشهای لازم،
احترام به مرزهای تعیینشده،
تعهد به حفظ محرمانهگی،
آگاهیِ کامل از تعریف دقیق نوع رابطه داشتهباشد
حتی با وجود ایجاد احساسات،
رضایت زوج و مرزبندیهای ایشان را رعایت کند
مهمتر این که
توان دادن پاسخ تمام اشکال هوسهای آغوشنوازیِ زوج را داشته باشد
و شایستهگیِ دادن لذتی را دارا باشد
که در بایستهگی کامجوئی تنانهی زوج است
این لذت میتواند
تماشای آغوشبهمیِ زن یا مرد با شخص انتخابی،
یا
شنیدن خاموش گفتوگوی تنشان،
یا
صدای ستایش اندام همدیگر هنگام عشقورزی،
یا
آگاه بودنِ همزمان از رابطهی لذتدهی و لذتستانیِ آنها،
و یا
تعریف سوز لمس و بوسههای تبدارشان باشد
همانند شنیدن یک قصهی عاشقانه
در این تننوازی
کسی نگهبان دیگری نیست
تماشاگر،
شاد از پرواز آزاد همپرواز خویش است
در آسمان دیگر،
همجفت، با پرندهی انتخابیشان.
جوانههای لرز در هیجان تماشای این صحنه
بدل بهسرمستی از بالاترین شادیها میشود
نمایش این مهرآغوشیِ زاویهی پنهان هوس
با سروِ ایستاده را
یک صحنهی خصوصی و منحصر به فردی میدانند
که همیشهها در آرزوی آن-اند
و روزهای در راه نیز همان آرزو را خواهند داشت
که جویباران زندگی را با هوسهای خود،
بهارانه و هیجانانگیز، جاری میکند.
برخی زوجها فقط از طریق تخیل و گفتوگو، هنگام عشقبازیِ خودشان
این فانتزی را بازآفرینی میکنند
بطور مثال
در آغوشِ نوازشهای عاشقانه،
آنگاه که تن و جانشان به هم میپیوندند
و شور بازیِ عشق در اندامشان میپیچد،
زن با نگاهی پر از رمز و راز میپرسد:
اگر من میخواستم کسی دیگر را در این لحظه کنار خودم، در آغوش تو بهبینم
که تو را به اوج لذت فَوَران برساند؟
و تو با بوسهباران لابیای مانور، مینور او،
تا اوج ارگاسمهای آتشین زنجیرهای او، پرواز کنی
ومن محو تماشای این اتفاق دلانگیز و مهربان، بین شما باشم
او چه کسیست
که دلت بیشتر ازهمه برای آغوشنوازی عاشقانهاش تنگ شدهاست؟
مرد، خیالپردازیاش را با یکی از دوستان مشترکشان
بیپرده با آن لذت و هیجانی که احساس و آرزو میکند،
در سخن میریزد
توصیف شوروشوق عشقبازی،
همین واگویهی ارگاسمهای پیدرپیِ دوست مشترکشان
در همآغوشی شوهر
زن را به ژرفترین لرزشهای اوج
و لذتِ یکیشدن میرساند.
گاهی مرد،
برای آنکه آتش عشقبازی را در تن و جان زنش شعلهورتر کند
و او را در موجی از فانتزی و لذت غرق،
و از خودبیخودش کند،
با صدایی آرام و پرسشی اغواگر میپرسد:
اگر امشب، در آغوش من،
کسی دیگری میخواستی که با این حلقهی نرم تو با اشتیاق لطیف عاشقانه،
دل درآمیزد
و من تماشاگر این آرزومندی ژرف دلم باشم
که او چهگونه تو را به اوج ارگاسمهای پیاپی همیشهگیات میرساند؟
و تو چهگونه او را در دیوانهگیِ خود به قویترین فَوَران انزال میرسانی؟
چه کسی را آرزو میکردی؟
زن، با نرمی و جسارت،
فانتزی خود را با اغواگری زنانهگون با شخص مورد علاقهاش
با کلامی آمیخته به شور
با نوازش شوهرش شروع میکند
و طوری که همخودش و همشوهرش
از فانتزی عشقورزی او با شخص محبوبش لذت بهبرند،
شرح میدهد
هر دو باهم صمیمانهترین عشقبازیشان را ادامه میدهند
و با انسانهای محبوب فانتزیشان به اوج دلخواهشان میرسند
البته این احساس، جنسیت ندارد
نیاز به بلوغ فکری، عاطفی و اعتماد،
همچنین توانایی پذیرش دارد
رهاکردن حس مالکیت نیز یکی از آزادهگیهای این همسوئیست
بعضی انسانها از طریق
( همسرخوشخواهی)
به گرایشهای پنهان خود پی میبرند.
دیدن شریکشان با فردی از جنس دیگر،
بهانهای برای مواجهه با فانتزیهای همجنسگرایانه
یا دوجنسگرایانهی خود پیدا میکنند
بدون اینکه الزاما وارد رابطهی مستقیمی باشند.
در برخی موقعیتها،
این موضوع با نقشآفرینیهایی مانند
«بیاختیار بهرابطه کشانده شدن»
همراه است،
زن میتواند هنگام تماشای سوز لمس و بازی عشق شوهرش
و بوسهلیسیِ او با خانم دیگر
آمادهگیِ ناگهانی پیدا کند
و عشقبازی با آن زن یا با هردو را آغاز کند،
یا مرد پیشبینی نشده
با نگریستنِ دادن لذت زنش از نگین غنچهاش به گرمای لبان مرد دیگر
با تبوتاب میانیِ تناش
وارد همآغوشیِ آنها شود و موفق به چشیدن یک لذت نا آشنای تازهای باشد.
پس از پایان تجربه، زمان برای مراقبت احساسی ضروری است.
زوجها باید در آغوش هم باشند،
با تمام مسئولیت، احساسات یکدیگر را جدی بگیرند.
اگر حسادت یا ناامنی بهوجود آید، همان لحظه دربارهاش حرف بزنند،
ممکن است چیزی که امروز برای هر دو پارتنر،
هیجانانگیز به نظر میرسد،
فردا لذتاش را از دست داده باشد.
بنابراین زوجها باید مرتبا بازنگری کنند،
گفتگوهای جدید داشته باشند، مخصوصا در مورد شخص سوم
که انتظار آیندهشان از او در دادن و گرفتن لذت چهگونه است؟
و چیست ؟
که رابطه را به تکامل و زیبائی دلخواهشان هدایت کنند
شروع تدریجی و کمفشار
نیازی نیست از همان ابتدا وارد تجربه کامل شوید.
بسیاری از زوجها با روشهای کمریسک شروع میکنند:
گفتگوهای خیالی و صحبت از فانتزیهای شخصی در رختخواب
نقشآفرینی و روایت داستانهای تخیلی،
چت آنلاین با دیگری، بدون ملاقات حضوری
این مراحل به زوجها کمک میکند قبل از تجربه واقعی،
واکنشهای خود را بشناسند، حسهای خود را تربیت کنند و پرورش دهند
و مرزهایشان را روشنتر کنند.
قبل از هر تجربه باید دقیقا روشن شود:
چه کارهایی مجاز هستند و چه کارهایی نه!
آیا همسرمایل است تماشاگرانه در کنار تختخواب همآغوشی حضور داشته باشد
یا خیر،
تنها شنیدن صداهای همآغوشی بحد کافی برایش هیجانانگیز است
چه نوع تماس یا رابطهای بعد از تجربه با شخص سوم
خوشآیند، آرزومندانه و قابل پذیرشِ هر سهنفر است
چه جملات یا نقشآفرینیهایی درهمآغوشی
باعث تحریک زیبائیهای تنسپاری
یا احیانا برعکس، رسیدن به اوج لذت را کُندتر میکند
داشتن قوانین روشن از بسیاری سوتفاهم جلوگیری میکند.
حسادت و ناامنی
بزرگترین مانع در چنین روابطی، تربیتنشدهگیِ حسادت است.
حتی اگر در ابتدا هر دو طرف با رضایت وارد این مسیر شوند،
مواجههی واقعی با حضور شخص سوم
میتواند احساساتی مثل ترسِ از دست دادنِ شریک زندگی،
مقایسه جنسی و عاطفی،
ناامنی شدیدی را ایجاد کند.
بسیاری از زوجها در همین مرحله متوجه میشوند
که باید حسهایشان را تربیت و هماهنگ کنند
هیچ حسّی در وجود انسان بیهوده یا مضر نیست
شناخت حسها و آگاهی از چهگونهگی کاربٰرد آنها یکی از مهمترین
مسئولیتهایِ زندگیِ انسانی است.
تا زیبائی و لذت رابطهشان کمرنگ نشود.
در مکتب عشق، حسادت شاگردیست سرکش،
که اگر با نگاه مهر بشناسیم و بهپرورانیم
به مقام پیر دانائی میرسد.
که درس نخستیناش این است
عشق نه آوردگاه رقابت و برتری
که آغوشیست برای
بازی عشق
و مراقبت از معشوق
در زیبائیِ چنین،
چرا مجالی به مقایسه دهیم؟
حسادت،
زنگِ ناقوسیست بر درِ دل،
تا یاد آوَرَد:
عشق، مراقبت میخواهد،
نه مالکیت.
لذت از تحقیر
بخشی از کسانی که
(همسرخوشخواهی)
را تجربه میکنند، بدون دخالت جنسیتشان
از نقش «ضعیفتر بودن» لذت میبرند. آنها در موقعیتی قرار میگیرند
که این تجربه، نوعی سابمیسیو است؛
یعنی لذت از تحقیر در یک چارچوب توافقی.
این افراد در زندگیِ روزمرّهیِ خود اکثرا در مقامهای بالا و امری زندگی میکنند
مانند مقامهای ریاست ادارات و روسای مجامع اجتماعی…..
و احساسشان در این رابطه این است
که با واگذاری قدرت، فشارهای روانی روزمره را از دوش خود برمیدارند
و به آرامش دلخواهشان میرسند.



