تمنامندیِ بیصدایت را در نگاهت
شنیدم
بیا،
قلبهامان با تپشهای همدیگر
مأنوس شوند
بیا،
لرزهایمان را بهم آشنا کنیم
نسیم لرزشهای اندام من در آغوش تو،
گرمابخش سردترین پگاهها و غروبها،
حتی یکی از غرورآمیزترین آغازهای تو خواهد شد.
و من با مُرور، هدیهی نسیم این بهار
حالوهوای تو را ترانهباران خواهم کرد.
شاخهی بهاریِ تو،
نور وِلَرم و هوای تازهی من را میخواهد
فراخوانی،
از پستانهای من
از چشمهسار من است
میبینی ؟
تپیدنهای دل،
در ساق خوشکشیدهی تو،
باز شدن گلبرگهای مهرزی،
در غنچهی زنبق من
تنها ترانهی
عشقبازیِ ما را مینوازند
در اوج
و
آن زیباترین ترانهی منوتوست
که در همیشههایمان خواهد ماند.
زمان در بُعد خود جاریست
لذت اما
در جاودانیگیاش میماند
رهگذر
https://www.facebook.com/didar.didareto