۱۴۰۴ فروردین ۲۱, پنجشنبه

قانون، پشتوانه‌ی زن‌ستیزی در ایران


 نعیمه دوستدار

قوانین حکومتی پشتوانه‌ی زن‌ستیزی در ایران

در نیمه اول بهمن‌ماه، دست‌کم هفت زن در ایران قربانی زن‌کشی شدند. 

قانونی که به قاتلان مصونیت می‌دهد، 

حکومتی که خشونت را ترویج می‌کند

 و زنانی که سبک زندگی خود را تغییر داده‌اند، 

زن‌کشی را از یک تراژدی خانواده‌گی به یک موضوع سیاسی بدل کرده است.


زن‌کشی در ایران صرفا نتیجه‌ی 

تعصبات خانواده‌گی یا فرهنگ سنتی نیست.

 قتل‌های ناموسی اغلب در واکنش به رفتارهایی رخ می‌دهند

 که نشان از تغییر نقش زنان در جامعه دارند: 

میل به‌استقلال، 

ترک ازدواج‌های اجباری، 

انتخاب شریک زندگی، 

حضور در اجتماع 

و حتی تصمیم درباره‌ی پوشش

این تغییرات که به دنبال آگاهی زنان 

در سال‌های اخیر سرعت گرفته، 

ساختارهای مردسالارانه را تهدید کرده

 و حکومت را به واکنش واداشته است

این قتل‌ها را می‌توان بخشی از سیاست سرکوب دولتی دانست 

که با همراهی قوانین مردسالارانه،

 فضای عمومی را برای زنان ناامن 

و جامعه را به کنترل و حذف آنان ترغیب می‌کند.


تسهیل زن‌کشی

یکی از عوامل اصلی تداوم قتل‌های ناموسی، 

حمایت قانونیِ حکومت 

از این جنایات و فقدان قوانین بازدارنده است. 

قاتلان می‌دانند قانون حامیِ آن‌هاست 

و با مجازات سَبُکی مواجه خواهند شد.

پدر رومینا اشرفی، دختری ۱۴ ساله که در سال ۱۳۹۹ سر بریده شد،

 به‌خوبی از این مصونیت آگاه بود.

 او یک ماه قبل از جنایت، 

پس از تماس با دامادش که وکیل دادگستری بود،

 فهمیده بود که پدر ولیِّ دم است

 و 

«قصاص نمی‌شود».

 او می‌دانست که نه‌تنها با مجازات شدیدی مواجه نخواهد شد 

بل‌که بسیاری از اطرافیانش او را تحسین خواهند کرد.

این آگاهی از مصونیت قانونی، 

نتیجه‌ی سیاست‌های جمهوری اسلامی

 در برابر قتل‌های ناموسی است. 

قوانینی

 مانند ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی 

که به مرد اجازه می‌دهد 

همسر خود را به ظن خیانت بکشد، 

ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی که پدر را 

از قصاص برای قتل فرزند معاف می‌کند 

و نبود قانون جامع برای حفاظت از زنان 

در برابر خشونت خانه‌گی، 

به قاتلان این پیام را می‌دهند

 که زن‌کشی نه‌تنها جرم سنگینی نیست، 

بل‌که اقدامی برای دفاع از «شرف مردان» است.


زن‌کشی ابزار کنترل جامعه

قتل‌های ناموسی فقط ابزار خانواده برای «حفظ آبرو» نیستند 

بل‌که بخشی از سیاست کلان حکومت 

برای جلوگیری از تغییرات اجتماعی‌اند. 

در دو دهه اخیر، حضور زنان در اجتماع افزایش یافته

 و مطالبات آن‌ها برای برابری و آزادی گسترده‌تر شده است. 

جمهوری اسلامی 

که این تغییرات را تهدیدی برای اقتدار خود می‌بیند، 

زنان را در هر دو سطح عمومی و خصوصی 

هدف قرار داده است.

در فضای عمومی، حکومت با سخت‌گیری بر حجاب اجباری، 

جلوگیری از ورود زنان به برخی مکان‌های عمومی و اِعمال محدودیت‌های شغلی، 

زنان را سرکوب می‌کند 

و تلاش می‌کند آنان را به حاشیه براند.

در فضای خصوصی نیز خشونت علیه زنان تسهیل می‌شود

 و حمایت قانونی از قتل‌های ناموسی،

 تصویب نکردن قوانین حمایتی 

و ترویج فرهنگ ناموس‌پرستی، 

موجب شده زنان حتی در خانه نیز امنیت نداشته باشند.

با این سیاست‌ها، جمهوری اسلامی تلاش می‌کند

 زنان را منفعل و خانه‌نشین کند 

و مردان را به ابزار سرکوب آنان تبدیل کند

 و به این ترتیب 
اجرای بخشی از برنامه سرکوب زنان را به آن‌ها بسپارد. 

این استراتژی، نه‌تنها خشونت علیه زنان را عادی‌سازی کرده 

بل‌که فضای عمومی را برای آنان ناامن ساخته است.

قاتلان ناموسی،

 مجریان غیررسمی سرکوب حکومتی

از قتل‌های ناموسی به‌عنوان ابزاری برای سرکوب اجتماعی 

نیز استفاده شده است.

سعید حنایی، قاتل زنجیره‌ای 

که از مرداد ۱۳۷۹ تا مرداد ۱۳۸۰، ۱۶ زن تن‌سپار

 (کارگر جنسی)

 را در مشهد به قتل رساند،

 گفته بود: 

«وقتی از من می‌پرسند جرمت چیست می‌گویم اقدام علیه زنان خیابانی، 

نقطه مقابل جرمی مثل اقدام علیه امنیت ملی.»

او تصور می‌کرد 

در حال انجام وظیفه‌ای دینی و اجتماعی است. 

پسر او هم پس از بازداشت پدرش، 

اعلام کرد که مردم از کار او حمایت کرده

 و خودش نیز این راه را ادامه خواهد داد.


یکی از نمونه‌های شناخته‌شده از قتل‌های ناموسی با هدف

 «پاک‌سازی جامعه»،

 قتل‌های زنجیره‌ای کرمان در سال ۱۳۸۱ است

 که گروهی از جوانان مذهبی 

با انگیزه‌ای مشابه سعید حنایی انجام دادند.

در این پرونده، شش جوان ۱۹ تا ۲۲ ساله در شهر کرمان 

چندین زن و مرد را که به زعم خود «مفسد» می‌دانستند، کشتند.

 آن‌ها بر این باور بودند که قتل این افراد، 

جامعه را «پاک» خواهد کرد 

و خود را مامور اجرای «حدود شرعی» می‌دانستند.

یکی از اعضای این گروه در بازجویی‌ها گفته بود: 

«ما با این کار، لطف بزرگی به جامعه کردیم.

 این افراد، امنیت اخلاقی شهر را از بین برده بودند

 و کسی جرات نمی‌کرد جلوی آن‌ها را بگیرد. 

ما مجبور شدیم خودمان وارد عمل شویم.»

این نمونه‌ها نشان می‌دهند

 زن‌کشی نه یک مساله شخصی و خانوادگی

 بل‌که یک جنایت دولتی است.

 اما جامعه ایران هم دیگر حاضر به پذیرش این وضعیت نیست. 

اعتراضات علیه قتل‌های ناموسی، 

مطالبه تغییر قوانین و ایستاده‌گی زنان در برابر سرکوب،

 نشانه‌هایی از تحولی اجتناب‌ناپذیر است.

بی‌دلیل نیست اگر پس از خیزش

 «زن، زندگی، آزادی» 

هرچند به نظر می‌رسد

 تعداد قتل‌ها بیش‌تر شده، 

اما واکنش جامعه و میزان مخالفت با آن هم بیش‌تر شده است.

منبع

https://www.iranintl.com/program/talk-show

۱۴۰۴ فروردین ۱۵, جمعه

نقره‌فام شفق



 نقره‌فام شفق

رویای تو پلک‌هایم را فروبسته می‌خواهد
فانتزی‌هایم در ساعات طلائیِ روز
با تن‌پوشی از خواهش
 تسلیم نقره‌فام شفق می‌شوند
تا هم‌آغوش کنند
 مرا با تو

آرزو، زیباترینِ دنیاست
وقتی بتو می‌اندیشم
موج پرهای پرنده‌ی تمنّا
دیوانه‌کرد، می‌خواهد
مرا

شعله‌های اوج من
در چشمان تو منعکس می‌شوند
و این،
نشان افتخارِ هم‌سوئی زنانه‌گیِ من 
با توست

تو با مِهر آغوش من
با من
به‌کرانه‌ی دل‌سپاری می‌رسیم
ولی لذت آغوش‌بهمیِ ما 
در بی‌کرانه‌گی می‌ماند

آب‌شدن دلِ غنچه،
پی‌آمدِ امواج طوفان عشق،
  تُندیِ نفس،
جیغ،
بوسه،
 باران،
بستر اندوخته‌ - رویاهای من اند
مانند ترانه‌ی پنهان، 
در اولین گیلاس شراب 

رهگذر


۱۴۰۴ فروردین ۱۴, پنجشنبه

چگونه‌گیِ براندازی و پیروزی

تصویر از دیدار تو

چگونه‌گیِ براندازی و پیروزی

درآمد سخن
برانداختن یک نظم موجود و جایگزینی آن با یک نظم جدید
 نیازمند جا انداختن سه پرسش کلیدی در ذهن جامعه و پاسخ‌دهی به آن‌هاست:
۱- چرا نظم موجود بایستی سرنگون شود؟
۲- نظم موجود را چگونه می‌توان سرنگون کرد؟
۳- چه نظم نوینی را بایستی جایگزین نظم پیشین کرد و چگونه؟
ما اکنون در جایی ایستاده ایم که به پرسش نخست پاسخ داده‌ایم

 و اکثریت جامعه نیز آن را پذیرفته است.
درباره پرسش سوم نیز می‌توان گفت کم و بیش توافقی
 بر سر مختصات کلی نظم نوین صورت گرفته است
 اگرچه بایستی درباره‌ی اصول و جزئیات آن 
با تفصیل بیش‌تر و دقیق‌تر سخن گفت
 و در جامعه به وفاقی حداکثری حول آن رسید؛

 چه آن‌که شکست جنبش مهسا و بحث‌های پس از آن نشان داد
 که ما همچنان در این عرصه دچار ضعف‌های بنیادینی هستیم
 که توان به شکست‌ کشاندن انقلاب ملی را دارند. 
اما آن پرسشی که کمترین کار حول آن انجام شده، 
و کمترین نظریه‌پردازی پیرامون آن صورت گرفته،
 و کمترین آماده‌گی حول آن وجود دارد، 
و کمترین توافق درباره‌ی آن بدست آمده است، 
پرسش دوم است: 
یعنی چگونه می‌توان پیروز شد؟
 و مسیر پیروزی چیست؟.
آستانه‌ی پیروزی
بیایید با هم آستانه‌ی پیروزی را تخیل کنیم. 
 در آن لحظه بخش‌های عظیمی از ملت در خیابان هستند.
 بخش‌هایی از آن‌ها مسلح شده‌اند.
 بخش‌هایی از آن‌ها علاوه بر مسلح بودن به نظر می‌رسد 
که پیشینه‌ی همکاری با یکدیگر را دارند 
و نظم و نسق و سلسله‌مراتب بر آن‌ها حاکم است.
نظم اداری، نظامی و امنیتی کشور به هم ریخته است. 
ادارت تعطیل هستند. 
مقامات ارشد اداری و سیاسی سر کار حاضر نمی‌شوند. 
بخش عمده‌ای از مراکز اداری و سیاسی کشور در تسخیر مردم است. 
نیروهای نظامی و امنیتی سه دسته شده‌اند؛
 بخش‌هایی به مردم پیوسته‌اند، 
اکثریت بی‌طرفی پیشه کرده‌اند،
 و بخش‌هایی از نیروی نظامی و امنیتی همچنان مشغول مقاومت هستند.
 هسته‌های کوچک مسلح مردمی و بخش‌هایی از نیروی نظامی  
و امنیتی که به مردم پیوسته‌اند با حمایت توده‌های عظیم مردم
 که در خیابان هستند به مقابله با وفاداران به رژیم مشغول هستند.
رهبری انقلاب ملی از مردم و آن دسته از نیروهای نظامی و امنیتی 
که به انقلاب پیوسته‌اند 
می‌خواهد که کار را تمام کنند و به وفاداران به نظام یادآور می‌شود
 که مقاومت بی فایده است و اگر سلاح را کنار بگذارند 
با آن‌ها منصفانه رفتار خواهد شد.
 در روزها و هفته‌های پیش از آن، 
مذاکرات فشرده‌ای میان رهبری انقلاب و برخی از نیروهای ارشد
 و میانی دستگاه اداری، نظامی و امنیتی صورت گرفته 
که منجر به کناره‌گیری این نیروها از مقابله با انقلاب شده
 و فراتر از آن، کمک اطلاعاتی و امنیتی به شورای انقلاب ملی
 برای خنثی‌سازی تحرکات وفاداران نظام نیز صورت گرفته است.
حفاظت از رهبری انقلاب و نهادهای انقلابی با هسته‌های کوچک مسلحی است
 که طی این چند سال سازمان یافته‌اند. 
برخی از این هسته‌ها در سال‌های اخیر در خارج از کشور
 تعلیمات نظامی دیده‌اند، 
برخی در داخل کشور و در دوران خدمت سربازی متشکل شده‌اند
 و از طریق انجام عملیات خرابکاری شرافتمندانه در طول فعالیت‌های انقلابی،
 آبدیده شده‌اند.
زندان‌ها در دست انقلابیون هستند و زندانی‌ها از زندان آزاد شده‌اند. 
بخش‌هایی از زندانیان که طی سال‌های پیش از آن به زندان افتاده بودند،
 و با زندان‌ها آشنایی لازم را دارند، 
وظیفه‌ی مراقبت از زندانیان عالیرتبه‌ی نظامی و سیاسی و اداری را  
با کمک هسته‌های مسلح انقلابی بر عهده دارند.
نهادهای مدنی شکل گرفته در خارج از کشور طی سال‌های اخیر
 که در ارتباط با رهبری انقلاب عمل می‌کردند
 و ارتباطات مناسبی با دولت‌های محل سکونت خود برقرار کرده بودند
 سفارتخانه‌های ایران در کشورهای مختلف را در اختیار گرفته‌اند. 
رهبری انقلاب نیز سفرای موقت ایران در هر کشور را برگزیده است.
لحظه‌ی نهایی انقلاب لحظه‌ای است
 که در میدان نبرد زور بالفعل انقلابیون
 از زور بالفعل نظم حاکم بیش‌تر شود
 و با اِعمال آن زور، نظام حاکم از پا می‌افتد. 
طبیعتا این فرایند از طریق تقویت انقلابیون و تضعیف نظام حاکم انجام‌پذیر است.
تقویت انقلابیون
ما برای پیروزی نیازمند آنیم که اکثریتی از ملت ایران
 با نظام جمهوری اسلامی مخالف باشند و حاضر باشند
 این مخالفت را از طریق حضور خیابانی و مقاومت مدنی
 به نمایش بگذارند و اجازه حکمرانی به جمهوری اسلامی ندهند.
 برای رسیدن به چنین هدفی ما نیازمند آن هستیم که بتوانیم
 از طریق رسانه و شبکه‌های اجتماعی به یک سازماندهی حداقلی 
برای به خیابان کشاندن مردم یا انجام کنش‌های مقاومت مدنی
 توسط جمع کثیری از آنان دست بزنیم.
بنابراین ما نیازمند رسانه‌ی ماهواره‌ای موثر هستیم، 
نیازمند شبکه‌ای از حساب‌های پرطرفدار، هماهنگ، سازمان یافته
 و مورد اعتماد در شبکه‌های اجتماعی هستیم، 
نیازمند حصول اطمینان از دسترسی مردم در موعد مقرر
 به این رسانه‌ی ماهواره‌ای و به این شبکه از حساب‌ها هستیم،
 و نیز نیازمند دسترسی و آشنایی مردم با تاکتیک‌های از پیش فکر شده 
و تمرین شده‌ی مقاومت مدنی هستیم.
ما برای پیروزی نیازمند آن هستیم که هسته‌های کوچکی
 از آن دسته از انقلابیون که با فعالیت انقلابی در شرایط سرکوب آشنا هستند، 
شکل گرفته باشند و توانایی پدافند از خود و دیگران را داشته باشند، 
و بتوانند در طول زمان دستگاه سرکوب را مستهلک کنند، 
و در موعد مقرر بر بخش‌هایی از نیروی نظامی  امنیتی 
که همچنان مقاومت می‌کنند پیروز شوند. 
به علت وجود سربازی اجباری در ایران،
 جمعیت جوان ایران با حداقل‌های کار با سلاح و فعالیت نظامی و پلیسی آشناست
 و با سیستم حاکم و نقاط حساس آن آشنایی دارد. 
گروه‌های دوستان و آشنایان که به یکدیگر اعتماد دارند 
بایستی در درون کشورشکل بگیرند
 و این سازماندهی‌ها را انجام دهند.
 در خارج کشور نیز رهبری انقلابی باید بر این ایده تاکید کند
 و آن را گسترش دهد. 
همچنین در خارج کشور، نیروی انقلابی بایستی به بررسی، ترجمه 
و خلاصه‌سازی دیگر تجربه‌ها در این حوزه بپردازد 
و آن را در اختیار نیروهای درون کشور قرار دهد. 
نیروهای انقلابی بیرون کشور نیز بایستی
 آموزش‌های مورد نیاز نظامی و امنیتی را ببینند.
 این نیروی انقلابی خارج کشور
 در صورت ارتباط با هسته‌های انقلابی درون کشور
 بایستی شرایط خروج آنان
 از کشور برای دیدن آموزش‌های بیش‌تر را نیز فراهم سازد. 
این کمک به خروج هسته‌های انقلابی از کشور 
شامل موقعیت‌هایی که هسته انقلابی درون کشور
 در خطر قرار گرفته است نیز می‌شود تا امنیت لازم تامین شود. 
ما برای پیروزی نیازمند جلب حمایت کشورهای خارجی
 و جامعه مدنی جهانی از مبارزات انقلابی مردم ایران
 با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی هستیم. 
معنای این سخن این است که ایرانیان در خارج از کشور
 در هر کشور و هر شهر کلیدی، بایستی به سازماندهی خود بپردازند. 
این سازماندهی در مسیر پیروزی و پس از پیروزی
 کمک زیادی به سرنگونی نظم فعلی و استقرار نظم جدید خواهد کرد.
ما برای پیروزی نیازمند رهبری واحد هستیم. 
در شرایط کنونی تنها فردی که شرایط لازم برای چنین رهبری‌ای را دارد 
ولیعهد شاهزاده رضا پهلوی است. 
تلاش‌های دائمی برای رهبرتراشی در عرض ایشان
 نه با هدف ایجاد یک رهبری انقلابی متکثر،‌ 
که اساسا مفهومی متناقض است،
 بل‌که اساسا با هدف شکل نگرفتن رهبری شکل می‌گیرد. 
اما رهبری واحد نیز برای عمل موثر نیازمند شبکه‌ای از راهبران میانی است. 
همان‌گونه که یک ژنرال بدون افسران نمی‌تواند کاری از پیش ببرد
 رهبری نیز بدون این راهبران میانی نمی‌تواند کاری از پیش ببرد. 
این راهبران میانی هستند که می‌توانند جمعی متکثر از کسانی باشند
 که به مبانی اصلی مورد تاکید رهبری انقلاب و نیز نهایی بودن حکم او باور دارند.
 این راهبران میانی درکی کم و بیش مشترک از مسیر پیروزی
 و فردای پیروزی دارند و توانایی همکاری نزدیک با یکدیگر را نیز دارند. 
این راهبران میانی در واقع شورای انقلابی هستند
 که سازمان مبارزه را شکل داده و فعالیت‌های انقلابی را 
در چارچوب دستورالعمل‌های کلی رهبری انقلاب اداره می‌کنند. 
در نبود چنین مرجعیتی و در نبود چنین سازمان مبارزه‌ای، 
پیروزی انقلاب اگر ناممکن نباشد بسیار بعید است.
تضعیف رژیم اسلامی
دستگاه سرکوب را باید مدام فرسود، دچار شکاف کرد، 
و از منابع مورد نیاز برای ماندگاری محروم کرد.
ما برای محروم‌سازی دستگاه سرکوب نیازمند فشار حداکثری
 بر رژیم برای ایجاد فشار اقتصادی و سیاسی و دیپلماتیک هستیم.
 در این مسیر، رهبری، سازمان مبارزه، سازمان‌های ایرانیان خارج کشور،
 هسته‌های انقلابی، و اکثریت مردم  نقش مهمی بازی می‌کنند. 
رهبری خواسته‌ی مردم مبنی بر فشار حداکثری بر رژیم را 
در گفتگوهای سطح بالا با دولت‌های خارجی مطرح می‌کند. 
سازمان مبارزه و سازمان‌های ایرانیان خارج از کشور 
برای عملی شدن آن فعالیت و لابی می‌کنند،
 و هسته‌های انقلابی داخل کشور و عموم مردم به هر طریق ممکن
 از درون کشور، نشانه‌های لازم برای این‌که فشار حداکثری
 خواسته‌ی ایرانیان است را به جهانیان ارسال می‌کنند.
ما برای فرسایش هر چه بیش‌تر دستگاه سرکوب
 نیازمند خرابکاری شرافتمندانه از جانب هسته‌های انقلابی داخل کشور
 و نافرمانی و مقاومت مدنی از جانب عموم مردم هستیم.
 وظیفه‌ی رهبری و سازمان‌های خارج از کشور، 
پشتیبانی از این فعالیت‌ها از طریق فعالیت‌های تبلیغاتی
 و فراهم‌آوری حمایت‌های مالی، سیاسی، و لجستیک است.
ما برای این‌که دستگاه سرکوب را دچار شکاف سازیم،
 نیازمند تلاش دائمی برای جذب بخش‌هایی از نیروهای
 اداری، امنیتی، و نظامی هستیم. 
این فعالیت باید زیر نظر رهبری و سازمان مبارزه، 
و با حمایت و همراهی کشورهایی که دارای اشراف اطلاعاتی بر ایران
 و نیز انگیزه‌ی لازم برای سرنگونی جمهوری اسلامی هستند، انجام شود.
برآمد سخن
اگر بخواهم سخنان خود را خلاصه کنم ما برای پیروزی
 نیازمند تداوم غلبه گفتمان انقلاب بر گفتمان اصلاح، 
نیازمند نقشه راه مشخص برای پیروزی
 و طرح‌های عملی برای ترسیم چگونگی اداره کشور
 و تثبیت نظم نو در فردای پیروزی هستیم.
در این مسیر ما نیازمند 
رهبری انقلابی،‌ سازمان مبارزه، اتاق فکر انقلاب، 
سازماندهی‌های محلی مدنی - سیاسی در خارج کشور
 برای لابی با دولت‌های خارجی و جلب حمایت جامعه مدنی جهانی،
 هسته‌های کوچک متشکل اما پراکنده‌ی فعال در داخل کشور
 برای خرابکاری شرافتمندانه،‌ و برانگیختن توده‌های مردم
 در مسیر نافرمانی و مقاومت مدنی هستیم
 تا بتوانیم با تضعیف، ایجاد فرسایش، و شکاف‌اندازی در دستگاه سرکوب
 و بدنه اداری - نظامی - امنیتی رژیم، نظم کنونی را برافکنیم
 و نظم نوینی جایگزین آن کنیم.
در این مسیر نقش احزاب سیاسی مانند حزب «ایران نوین» و اتاق فکرهایی
 مانند «اندیشکده مسائل ایران» نقشی کلیدی است.
در این مسیر برای شما آرزوی موفقیت می‌کنم.
—-***—-
مطلبی که مشاهده کردید، متن سخنرانی سعید قاسمی‌نژاد در نشست
 «مسئله براندازی؛ استراتژی‌ها و تاکتیک‌ها»
 است. 
بیست‌یک آوریل ۲۰۲۴
نویسنده
دکتر سعید قاسمی‌نژاد 
مشاور ارشد «بنیاد دفاع از دمکراسی‌ها» .
 قاسمی‌نژاد  دکترای خود در اقتصاد مالی را از دانشگاه شهر نیویورک اخذ کرده است.
 یادداشت‌های او در رسانه‌هایی
 همچون وال استریت ژورنال، فاکس نیوز، بیزینس اینسایدر، سی ان بی سی، 
 فارن پالیسی و بسیاری دیگر از رسانه‌های انگلیسی‌زبان و نیز فارسی‌زبان منتشر شده‌اند. 
منبع


چشمه‌سار

چشمه‌سار خواهش در بستر بیدار-لحظه‌ی من سلام سپیده‌دمان است که پگاه نام دیگر دوست داشتن توست در میانه‌‌ی تنم  چمنی است سرسبز  در آغوش شبنم سح...

محبوب‌ترین‌هایِ خواننده‌گان در یک‌ماه گذشته