شب مهتابیِ دیدارمان
به یک فانتزیِ سکسی بیشتر مانند است
گوئی در همیشههای شبانهروزم
منتظرش بوده ام
بلوغ دخترانهگی،
رقص برهنهی تحریک،
در خلوتکدهی شهوت،
عریان درهم رها شدیم
عشقبازیِ دخترانهی من
با ضرباهنگِ آخرین حرفم
دوستت دارم بیاتُو،
کوبیشِ شورانگیز معصوم پسرانهی تو
در عروسیِ لبان تازه شکفتهی غنچهام،
حلقهی دستانم
بر کمرگاه فاتح لرزهای تنم
رنگ معنی در جیغهایم
شهوانیترین پروازی بود
که هرگز در چنین اوجی نبوده بودم
نفسهایم را بغل میکردی
در من بودهگیِ تو
پیوند ساقهای بود
که پیرهن قلبم را بتن داشت
ردّ بوسههایت
در هواهش نوک پستانهایم
شاهد اند
بهشکوفه نشستن سیبهایم
سکوت برهنه
بر تمنامندیِ اندامم،
قطره های تازه،
از تسلیم هوسانگیزم
شبنمی به چهرهی تسخیر بلندای تو
در زلالترین بالادست جویبار تنم بود
رهگذرhttps://www.didareto.com