چرخش ( نوسان ) نوعی رابطهی جنسی است.
مجردها و زوج ها ،
در انواع مختلفی از تبادل جنسی یا تعویض جنسی با یکدیگر در رابطهاند.
میزان صمیمیت و رابطهی سکسی با هر برخورد متفاوت است
و با مرزها و توافقهای مشخص با همهی طرفین مشخص میشود.
چرخش میتواند راهی عالی
برای تقویت انرژی جنسی و ارتباط در هر رابطه باشد.
در چنین همسوئی، ارتباط صریح و باز و شفاف نیز ضروری است.
«چندپارتنری تمرین یا تمایل یک رابطه عاطفی یا صمیمی
با بیش از یک شخص
بهصورت همزمان است که تمامی افراد در رابطه ،
از آن مطلع و نسبت به آن رضایت دارند.»
لیز پاول
دونفر یا یک زوج رابطهی پیوستهگی دارند
و آشکارا موافق سکس با افراد دیگر هستند.
آنها ممکن است سکس با دوستان دیگر را
با هم انجام دهند، یا جداگانه ؛ یا ترکیبی از هر دو.
ارتباطاتی که در خارج از روابط فیمابینشان برقرار میکنند
ممکن است عاشقانه ، جنسی یا عاطفی باشد
هر دو تمایل دارند آنچه را كه با همدیگر میتوانند
و یا نمیتوانند با دوستان دیگر انجام دهند .
با رعایت نیاز و خواستهی پارتنرهای سکسی ؛ با هم به توافق میرسند
این توافق سیال است
و ممکن است با گذشت زمان و تنوع تمنامندیشان تغییر کند.
رابطهی باز به پیوند با همزیستی متعهد است اما منحصر به فرد نیست .
در چنین رابطهای با دیدار یک همسوی جدید
همه چیز خارق العاده به نظر میرسد.
احساس میکنند که افق تازهای برایشان باز میشود.
با آشنائیِ یک همدل جدید نسبت به پروژهها و روابط شخصیِ خود
احساس خلاقیت و انرژی بیشتری میکنند.
همسویان رابطهی باز
این روش را بهزیستی و بهروشی در رابطه میدانند .
□□□□
بخشهایی از این برنامه در تلویزیون اسوت سوئد قابل مشاهده است.
رابطهی باز، آلترناتیوی برای شما؟
استکهلمیان
«آنا یارل» و همسرش از جمله زوجهایی در سوئد هستند
که به تعدادشان هر چه بیشتر افزوده میشود.
زوجهائی که در زندگی مشترکشان دارای یک «رابطه باز» هستند.
فرق «رابطهی باز» با چند همسری در این است که در رابطهی باز
همهی تعهدات یک زندگیِ مشترک تکهمسری میان یک زوج وجود دارد،
بجز محدودیت در رابطه جنسی.
به عبارت دیگر همانگونه که در یک زندگی مشترک سنتی
زن و یا مرد میتوانند یکی به بازی فوتبال رفته
و دیگری به تماشای مد لباس در سالن های نمایش برود،
در یک زندگی مشترک مبتنی بر رابطهی باز هم هر کدام از زوجین
بنا بر توافقی که در این مورد دارند آزادند
با فرد دیگری رابطهی جنسی داشته باشند.
آنا در برنامه صبح بخیر سوئد تلویزیون ملی این کشور،
(اس و ت ) می گوید
که «مونوگامی جنسی» یا منحصر کردن خود
به رابطهی جنسی تنها با شریک زندگی
«هرگز برای او یک آلترناتیو قابل قبول نبودهاست» و اضافه می کند:
شریک زندگی برای من فردی است که مایلم زندگیام را با او بگذرانم
و رابطهای بلند مدت با او داشتهباشم،
اما این ایده که هم همزمان باید تنها آدمی در دنیا باشد
که من مجازم با او سکس داشته باشم
اصولا ایدهای مسخره است.
آنا جدیدا با شریک زندگیاش نامزد کرده و با یکدیگر نیز زندگی میکنند.
او میگوید سختترین قسمت یک رابطهی باز نه خود چنین رابطهای
بلکه ،، دیدی ،، است که دیگران
از قبیل دوستان و آشنایان و خانواده در رابطه با آن دارند
و اضافه میکند:
هنوز پیشداوریهای از این دست که
«عجب، رابطهی باز دارید، پس مرتبا در حال سکس کردن هستید»
وجود دارد.
در حالیکه اصلا اینطور نیست.
منظور از رابطهی باز بیش از آنکه سکس بیشتر باشد،
شفافیت بیشتر مابین من و همسرم است.
آنا در پاسخ به پرسش مجری برنامه مبنی بر اینکه
بهترین جنبهی یک رابطهی باز چیست؟
پاسخ می دهد:
به نظر من انسانها نیاز دارند که خودشان انتخاب کنند
و آنگونه که برایشان مناسبترین است زندگی کنند.
من این شانس را داشتم که همسری را پیدا کنم که در این زمینه با من همعقیده است
و شیوهی زندگی ما بگونهای است که هر دو از آن رضایت داریم.
آنا در پاسخ به پرسش دیگر مجری برنامه
که آیا زندگی در یک رابطهی باز این خطر را که
یکی از طرفین عاشق فرد دیگری بشود
یا به حسادت دامن بزند را افزایش نمیدهد؟
، می گوید:
نمیتوانم به این پرسش پاسخ بدهم چون غیر از همسرم عاشق فرد دیگری نشدهام
و اضافه میکند:
حسادت از ترس ایجاد میشود،
ترس از اینکه شریک زندگیام مرا ترک کند و تنها شوم.
اما در یک رابطهی باز همه چیز بر اساس
توافق و رضایت طرفین صورت میگیرد.
خانم سوزان لارش دوتر، سکسولوگ (متخصص روابط جنسی) ،
که او نیز در این برنامه حضور دارد میگوید
اگر چه رابطهی دو نفرهی جنسی کماکان حضوری قوی در جامعه دارد
اما تعداد هر چه بیشتری آن را میشکنند و اضافه میکند:
ایدئولوژی عشقی که تاکنون در سوئد حاکم بوده
رفته رفته در حال آب شدن است.
ایدئولوژی ۱۰۰ سال قبل مبنی براینکه
باید آنقدر با یکدیگر زندگی کنیم تا مرگ ما را ازهم جدا کند ،
اینک به این تغییر یافته
که تا زمانی که احساس خوبی داریم با یکدیگر زندکی میکنیم.
https://music.youtube.com/watch?v=WyhdvRWEWRw&feature=share
تصویر از صفحه ی اونتاشگال
□□□□□
اشو
هم ترا دوست دارم و هم شادیِ ترا
من یک واقعگرا هستم و هیچ آرمانی ندارم .
از نظر من ، درک واقعیت و همراه شدن با آن
تنها راه درست برای هر زن و مرد هوشمندی است.
شما کاملاً به خوبی میدانید
که هرچقدر هم یک مرد یا زن زیبا باشد ،
دیر یا زود روی اعصابتان سنگینی خواهدکرد ؛
زیرا همان جغرافیا ، همان پستی و بلندیها، همان منظره است...
ذهن انسان برای یکنواختی و نیز برای تکهمسری ساخته نشدهاست .
طلب تنوع مطلقاً طبیعی است ؛
و آن بر علیه عشق شما نیست .
درک من ایناست- و این درک بر مبنای هزاران تجربه است-
که اگر ازدواج
چنین چیز سفت ، محکم و همراه با حس مالکیت نباشد،
بلکه دارای انعطاف باشد و فقط یک دوستی باشد...
طوری که زن بتواند به مرد بگوید
که با مرد جوان زیبایی ملاقات کرده است
و می خواهد این آخر هفته را با او باشد ، و بگوید:
«اگر علاقمند باشی، میتوانم او را همراه خودم بیاورم،
تو نیز به آن شخص عشق خواهی ورزید».
و اگر شوهر بتواند به صورت یک موجود انسانیِ اصیل- نه ریاکارانه بگوید که
«خوشی ، لذت و شادمانی تو شادمانیِ من است،
اگر کسی را یافتهای که دوستاش داری ،
آخر هفته خانه را فراموش کن ، من مراقب خواهم بود .
تو لذت ببر،
زیرا میدانم که وقتی برگردی، لذتبردن از یک عشق جدید،
تو را نیز تازه تر خواهدکرد .
یک عشق تازه ، جوانیِ تازهای به تو خواهد بخشید.
آخر هفته برو و هفتۀ دیگر شاید برای من هم چنین شانسی
و چنین برنامۀای پیش آید
من هم تازهگیای داشته باشم.»
این دوستی است .
وقتی آنها به خانه میآیند و میتوانند در مورد دیدار همدیگر
صحبت کنند ،
تو آشنا خواهیشد که همسر تو با چه نوع مردی دیدار کرده است ،
او چگونه از عهدهی دیدارشان ، در آمده است ....
هرچه خانم ، مرد جدید را بیشتر بشناسد،
قادر خواهد بود با دقت بیشتری شوهر خود را بشناسد
و لذت دوست داشتن او و دوست داشته شدن خود را
بهتر و عمیقتر درک خواهد کرد .
تو نیز میتوانی درمورد تازهگیهای زن جدیدی
که با او دیدار کردی به همراه زندگیات بگویی...
تو سرپناهی در خانه داری .
درحقیقت، هرچه زنان دیگر را بیشتر بشناسید،
زن خودتان را بیشتر ستایش خواهید کرد
و ستایش اندام او را بهتر یاد خواهید گرفت :
درکتان عمیقتر خواهد شد.
تجربۀ شما غنی کنندهی شریک زندگیتان خواهد بود...
میتوانی هر از گاهی وحشی و آزاد به سوی آسمان پرواز کنی
و به آشیانهات باز گردی
و همیشه میدانی که شریک تو
منتظر تو است؛
نه برای جنگیدن، بلکه برای سهیم شدن
در شادی و ماجراجویی های تو.
این فقط به کمی درک نیاز دارد .
هیچ کاری با دین ندارد
بلکه فقط کمی رفتار هوشمندانهتر است...
شما هر دو آزاد هستید و هیچ چیزی را پنهان نمیکنید.
ما باید همه چیز را با دوستان سهیم شویم
بویژه آن لحظاتی را که زیبا هستند .
لحظات عشق ، لحظات شعر ، لحظات موسیقی...
آنها باید به اشتراک گذاشتهشوند.
به این طریق زندگیتان غنیتر و غنیتر خواهدشد.
شما ممکن است چنان با یکدیگر هماهنگ شوید
که کل زندگیتان را با هم زندگی کنید
و ایدۀ حسادت، حس مالکیت بهمدیگر ناپدید خواهد شد:
فقط با تمام قلبت به مرد آزادی مطلق بده و به او
بگو
نیازی نیست هیچ چیزی را پنهان کند.
بگو
«پنهان کردن توهین است. به این معنیاست که به من اعتماد نداری.»
و
همان اتفاق باید برای مرد هم بیفتد ، طوری که او بتواند
به شریک زندگیاش بگوید:
«تو به اندازۀ من مستقل هستی.
ما با هم هستیم که شاد باشیم.
ما با هم هستیم که به سوی سرورِ بیشتر رشد کنیم
و برای یکدیگر هر کاری خواهیمکرد ،
اما ما زندانبان یکدیگر نخواهیم بود.»
آزادی عشق ، شادی است.
آزادی، داشتن شادی است.
شما میتوانید شادی بسیاری داشته باشید،
کل انرژی را به سوی ایجاد شادی و لذت متمرکز کنید.
نه رنجوریِ حسادت و مالکیت یکدیگر.
رابطهی باز(۲)